بخش اول
بهروز افخمی؛ اصلاح طلبان از انتخاب او پشیمان شدند؟
نام بهروز افخمی را این اواخر بیشتر در کلنجارها می بینید. در کلنجار با مانی حقیقی، در کلنجار با روشنفکرها، در کلنجار با خیلی چیزها.
هفته نامه تماشاگ ران امروز: نام بهروز افخمی را این اواخر بیشتر در کلنجارها می بینید. در کلنجار با مانی حقیقی، در کلنجار با روشنفکرها، در کلنجار با خیلی چیزها. این چیزها برای کسانی که بهروز افخمی را از نزدیک نمی شناسند شاید عجیب باشد. این گمان که نماینده مجلس ششم که در لیست اصطلاح طلبان و جبهه مشارکت به عنوان یکی از آن 30 نماینده تاریخ ساز تهران به مجلس راه یافت، چطور ممکن است نظراتی اینقدر متفاوت داشته باشد. نماینده ای که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 خیلی از سمپات ها حال می کردند که بگویند او با شلوار جین و پیراهن آستین کوتاه پوشیدنش و با آن سابقه درخشان سینمایی، نماینده آنها در مجلس است.
با افخمی درباره خیلی چیزها صحبت کردیم. از شهید آوینی و جریان رسانه ای غرب تا حضورش در تلویزیون و خیلی چیزهای دیگر. متن گفتگو بسیار بیشتر از اینها شد و مجبور شدیم از بخش بزرگی از آن چشم پوشی کنیم. حرف هایی که می توانست هم برای دوستداران افخمی و هم برای آنها که همچنان بابت او و مواضع اش انگشت به دهان اند سخت خواندنی باشد. بقیه حرف ها بماند برای یک وقت دیگر.
الان شما حسابی روی بورس هستید و فیلمتان هم که خدا رو شکر دارد می فروشد. راجع به فیلم هم زیاد صحبت می شود. از آنجا که نشریه ما صرفا سینمایی نیست، خیلی نمی خواهیم راجع به خود فیلم صحبت کنیم. به نظرمان بهروز افخمی وجود دیگری هم دارد که شاید برای کسانی که کارهای شما را می بینند کمتر شناخته شده باشد. می خواهیم راجع به اینکه وارد ماجرای سیاست شدید و کارهای عجیب و غریبی که در زندگی تان کردید، از تلویزیون گرفته تا ... صحبت کنیم و نظرات شما را در حوزه های دیگر هم بدانیم. شاید نقطه عطف زندگی شما ورودتان به مجلس و حوزه سیاست باشد. چی شد رفتید مجلس... واقعا چه چیزی مد نظرتان بود.
- توی رودربایستی افتادم...
رودربایستی آقای خاتمی؟
- اما من با قاطعیت می گفتم که خاتمی رییس جمهور می شود یا در واقع هر کس که جلوی ناطق باشد، رییس جمهور خواهد شد. به من گفتند چطوری این حرف را می زنی. گفتم خب من با تاکسی یا پیاده این طرف و آن طرف می روم و مثل شماها نیستم که توی ماشین های کولردار نشسته اید و می گردید. گفتم من می دانم چه خبر است، مردم هم منتظر هستند و آقای خاتمی هم همه مشخصات لازم را دارد. هم برای شهرستان ها، هم برای روستاها و هم برای شهرهای بزرگ. هم سید است، هم آخوند، هم خوشگل و فتوژنیک است و خلاصه همه چیز دارد. بعد گفتم که اتفاقا شما باید الان مسئله تان این باشد که ببینید که بدون هرگونه آمادگی چگونه می خواهید حکومت را به دست بگیرد. شما هیچ آمادگی برای این کار ندارید. سال ها کنار نشسته اید و مشغول به اصطلاح ایراد گرفتن بودید.
در این جلساتی که شما این حرف ها را می زدید چه افرادی بودند؟
- ناصر تقوایی و فریدون جیرانی، از آن طرف هم آقای شریعتی بودند. گفتم اگر من الان جای خاتمی باشم می گویم که آی هوار بیایید جلوی مرا بگیرید که من دارم رییس جمهور می شوم!
ولی همان موقع باز هم می گفتند ناطق نوری برنده است.
- البته خود خاتمی هم زیر بار نمی رفت. یکجورهایی مثل آدمی که بلیت اش برده اما نمی خواهد باور کند.
شاید باور نمی کرد که اجازه بدهند قدرت به این جناح منتقل شود.
- باشد اما همه می دانستند که آنقدر تفاوت و اقبال عمومی زیاد شده که خیلی چیزها مشخص است...
در بازی های سیاسی که آن موقع در ایران بود، این بحث وجود داشت که آقای افخمی با تابلوی اصلاح طلبان به مجلس رفته اما حرف ها و مواضعش چیز دیگری را نشان می دهد؟
- بله، می دانم. یکسری مسائل واقعی را باید چشمتان را باز کنید و تحلیل کنید. صرف نظر از اینکه بنده چه خیالات، چه نظریات یا چه اوهام سیاسی دارم. شاید یک راه حل های واقعی وجود داشته باشد که بدون توجه به اینکه من حزب اللهی هستم، اصولگرا یا اصلاح طلب هستم، همه بتوانیم سر آن راه حل های واقعی به توافق برسیم.
حالا این نتیجه ای که یک عده می گیرند و می گویند که آقای افخمی به شکل سنتی و تایید شده اصلا جزو اصلاح طلبان قرار نمی گیرد درست است؟
- بله، جزو اصلاح طلبان قرار نمی گیرم.
پس چرا جزو اصلاح طلبان به مجلس رفتید؟ شما جزو این طیف قرار نمی گیرید؟ کلا کدام طرفی هستید؟
- من هیچ وقت موضع گیری اصلاح طلبانه نداشته ام. من به عنوان مشاور فنی - مشاور تبلیغات - به گروه اصلاح طلبان دعوت شدم و سه ماه بعد هم داشتم با آقای خاتمی فیلم می گرفتم و از لحاظ تکنیکی می گفتم که چه کار بکند اما هیچ وقت فکر نمی کردم که...
حتی توی مجلس آقای افخمی چیزهایی می گفت که بقیه نماینده های مجلس به خاطر حرف های او می رفتند پشت تریبون و از مردم تهران عذرخواهی می کردند و آقای افخمی می گفت من نماینده تهرانم نه شماها، درست است؟
- آره، این را اخیرا شنیده اید؟ از کجا؟
از دوستان شنیده ایم...
- آنجا مثلا یک نمونه اش بود... آقای پوقانی آمد به من گفت که: «بهروز تو نمی خواهی یک عکس العملی به این قضیه که فرهنگسراها را دارند مدام می بندند و شهرداری افتاده دست اصولگراهای احمدی نژادی نشان بدهی؟» گفتم خب چه کار کنم. گفت یک نطق پیش از دستور بکن، چون نطق پیش از دستور یکیش نوبتیه، یکییش اضافه بر سازمان است که برای آن باید از ساعت ۶ صبح وقت بگیریم، زمانش هم ۵ دقیقه است. یعنی نصف زمان نطق پیش از دستور عادی. من گفتم آقا من از ساعت ۶ نمی آیم برای صف و وقت گرفتن! گفت نه یکی را فرستادیم نوبت بگیرد بعد نوبت را به تو می دهیم. گفتم باشه من ساعت ۹ می توانم خودم را برسانم برای نطق پیش از دستور...! این نطق پیش از دستور ۵ دقیقه ای را بورقانی به من سفارش داده بود، جلسه هم تقریبا ساعت هشت و نیم شروع شده بود.
بورقانی سفارش داده بود ولی وقتی من حرف زدم، خود او هم جا خورد. مضمون حرف من این بود که «مردم تهران! خودتان را لوس کردید، گفتید ما افسرده ایم، دیگه از همه چیز سرد شدیم، تو انتخابات شرکت نمی کنیم، انتخابات شورای شهر افتاد دست آنها، حالا بکشید... همینطور ادامه بدهید مجلس و ریاست جمهوری هم دست آنها می افتد، بعد یک آهی از نهادتان درمی آید که...» بعد که آمدم پایین، آقای آقایی رفت بالا و گفت که «من از مردم تهران به خاطر حرف های آقای افخمی عذرخواهی می کنم.» من از همان پایین داد زدم من نماینده تهرانم به تو چه که عذرخواهی می کنی... حالا منظورم این است که خود بورقانی جا خورده بود که این چه طرز اعتراض کردن است! ما گفتیم به آنها که فرهنگسراها را می بندند انتقاد کن، تو به رأی دهندگان انتقاد کردی...
باز هم موضع تان بیشتر اصولگرایانه بوده تا اصلاح طلبانه.
- نه، اتفاقا کاملا اصلاح طلبانه بود... یعنی من می گفتم که...
خب به آنها (اصولگراها) انتقاد نکردید که...
- من به اصلاح طلب ها با خشونت تلنگر زدم، به این معنی که «شما رو هم می گویند اصلاح طلب؟! که بروید قایم شوید و بگویید رأی نمی دهیم؟»
آخرش با کی هستید؟
- من اگر قرار باشد جزو دار و دسته ای باشم، جزو دار و دسته سید مرتضی آوینی هستم.
در بحث های سیاسی دوره قبل به آقای کروبی هم نزدیک شدید. آنجا هم باز بحث تان گویا تکنیکی و از این حرف ها بود.
- ببینید من با لیست مشارکت وارد مجلس شدم و گفتم تو رودربایستی گروه تبلیغاتی که برای آقای خاتمی کار می کردند قرار گرفتم، چون همه با هم دوست شده بودیم... ولی توی یک سال اول مجلس من احساس کردم که آقای کروبی به دلایل غیرمنصفانه ای مظلوم واقع شده و نادیده گرفته می شود در حالی که مناسب ترین کاندیدا برای ریاست جمهوری با فاصله خیلی زیاد نسبت به دیگران است.
این مربوط به سال ۷۸ است؟
- من ۷۹ به مجلس رفتم و همان اولش احساس کردم که این آدم (کروبی) چرا اینقدر ناشناخته مانده و چرا اینقدر فضای سوءظن و تهمت علیه او درست کرده اند. ببینید کروبی را شماها نمی شناسید، همین الان هم شناخته شده نیست. وقتی یک نفر قرار است رییس جمهور بشود از دیدگاه مهندسی و تکنیکی باید یک آدمی باشد که بتواند مثل مکانیک ها ماشین دولت را اوراق کند و دوباره سر هم کند. هیچ کس با کروبی قابل مقایسه نبود.
در مورد کاندیداهای ۸۴ می گویید دیگر؟
- بله انتخابات سال ۸۴ را می گویم اما اینها (اصلاح طلب ها) معین را انتخاب کردند و در نهایت احمدی نژاد را گذاشتند توی کاسه ما! آن وقت به من می گویند اصلاح طلب نیستم؛ خودشان که احمدی نژاد را توی کاسه ما گذاشتند، اصلاح طلب هستند؟... ولی کروبی سه هفته اول مجلس، سیصد نماینده را - که دویست نفرشان جدید بودند - به اسم صدا می کرد، این یعنی رییس جمهور. کسی که هوش عملی دارد نه نظری؛ چون برای ریاست جمهوری شما فیلسوف احتیاج ندارید، کسی را می خواهید که هوش عملی داشته باشد.
یعنی آقای خاتمی فیلسوف بودند؟
- نه، منظور من واقعا در مورد آقای خاتمی نبود. می گویم برای ریاست جمهوری یک آدم انتزاعی و خیلی اهل تحلیل های آنچنانی به درد نمی خورد. کسی باید باشد که تعداد زیادی آدم بشناسد و قوانین را بشناسد و ساز و کار دولت و حکومت را بشناسد.
حالا یک بحثی که آن موقع بود، این بود که یکسری از دوستان مشارکتی می گویند آقای کروبی آن دوره خیلی کاره ای نبود و مجلس را ما اداره می کردیم و اگر ما نبودیم آن مجلس از دست رفته بود و ...
- مزخرف می گویند... ببینید خیلی از نماینده ها بودند که بین دوتا جناح کله معلق می زدند...
مثلا من چیزی که از یکی از نماینده های سرشناس شنیدم این بود که کلا شاید ده پانزده تا نماینده بودیم که واقعا کار می کردیم؛ یکسری هم که به قول شما کله معلق می زدند این وسط؛ و آقای کروبی هم خیلی مسلط نبود به اوضاع.
- کروبی همه را خوب اداره می کرد، از جمله همان کسانی که هیچ کس نمی توانست اداره شان کند، کروبی خوب اداره می کرد.
ببینید این آدم ها یکسری چیزهای رفرمیستی بوده که می خواستند در مجلس پیش برند اما شاید این اداره کردنی که شما می گویید باعث می شده که جلوی برنامه های آنها گرفته شود و چیزهایی که می خواستند، پیش نرود.
- بله خب... اینها بحث های خیلی طول و درازی است. الان یک تصوری است که من وقتی نماینده مجلس شدم موقعیتم ارتقا پیدا کرده. این به خاطر این است که مدت ها از آن قضیه گذشته... من لطف کردم که اجازه دادم اسمم را بگذارند توی لیست (مشارکت) برای اینکه می دانستم دارند از اسمم استفاده تبلیغاتی می کنند. قبل از آن موقعی که داشتیم فیلم های تبلیغاتی آقای خاتمی را می ساختیم توی یکی از جلسات گفتم که فیلم اینقدر طول می کشد، قسمت اول این کار را می کنیم، قسمت دوم این است، قسمت سوم را سیف اله (داد) قرار شد بسازد... بعد گفتم خب، حالا همه این کارها به کنار که ما اینها را می سازیم، شما از من چه استفاده ای می توانید بکنید؟ گفتند یعنی چی؟... گفتم یعنی از اسم من چه استفاده ای می توانید بکنید و اینکه اسم من برای آقای خاتمی چه فایده تبلیغاتی دارد؟ گفتند شما یک مصاحبه با آقای خاتمی انجام بده و ما آن را در روزنامه همشهری چاپ می کنیم. من یک مصاحبه با آقای خاتمی کردم که در همشهری با تیراژ پنج میلیون منتشر شد؛
یعنی تیراژ همشهری نبود، به عنوان لایی جداگانه چاپ کردند بعد توی همشهری گذاشتند و بعد از آن هم در همه ستادهای تبلیغاتی بود. سوال و جواب آن مصاحبه را من خودم نوشته بودم. یعنی مثل همه رییس جمهورها... گفتم آقای خاتمی شما که وقت نداری من سوال و جواب را از روی حرف هایی که خودت زدی می نویسم، شما فقط تایید کن... موضوع این است که اسم من همان موقع به اندازه کافی شهرت داشت که بگویم که از اسم من چه استفاده ای می کنید و آنها هم بفهمند اما حالا قضیه برعکس شده. الان یک جوری حرف می زنند که انگار من استفاده ای کردم یا مثلا سودی بردم از رفتن به مجلس.
ولی اشتباه کردند که اسم شما را در لیست شان برای مجلس گذاشتند...
- من هم فکر می کنم که اشتباه کردند. اصلا اینجوری شد که بار اول برای شورای شهر آمدند دنبالم. حسین حقیقی هم آمد دنبالم که جزو جناح چپ قدیم بود. آمد دنبالم و گفت که باید بیایی و من را برداشت به زور برد ستادی که برای ثبت نام شورای شهر بود. من دیدم که یک صف طولانی از پله ها آمده پایین و تا خیابان هم رفته. گفتم حسین من که اینجوری نمی ایستم توی صف، اصلا معلوم نیست کی نوبت من بشه و ... گفت نه صبر کن الان یکی را می فرستم جلوی صف که نوبت برایت بگیرد و از این حرف ها.
گفتم من می روم سینما یک فیلم ببینم بعد برمی گردم. شما هر کسی را در صف گذاشتید اگر نوبتش شد من می روم جلو. گفتم من حوصله این کارها را ندارم. رفتم در سالن نمایش حوزه هنری و تا ساعت ۹ شب از سالن درنیامدم. آنها هم پیدایم نکردند. موبایلم را هم خاموش کردم... ساعت ۹ یا ۱۰ شب که مطمئن شدم ستاد بسته شده و دیگر خبری نیست آمدم بیرون و رفتم خانه دیدم نه اصلا تماسی هم با من نگرفته اند. بعد که فهمیدند من از اینجور چیزها فراری ام، سید رضا خاتمی از یک ماه و نیم قبل از انتخابات مجلس با من تماس گرفت و گفت دیگه این دفعه راه فرار نداری. هر چیزی هم که من گفتم، گفتند درست می شه... گفتم می خواهم فیلم بسازم، گفتند بهت مرخصی می دهیم برو فیلمت را بساز... گفتم من به تشخیص خودم عمل می کنم و عقایدم با شما فرق دارد، گفت عیبی ندارد ما می خواهیم همه آزادی عقیده و تشخیص داشته باشند.
ولی در آن فضا، هر کس دیگری را هم می گذاشتند در آن لیست، رأی می آورد، درست است؟
- نمی دانم... نه...
هیچ وقت به شما نگفتند که از اینکه شما را در لیست گذاشتیم، پشیمانیم.
- نگفتند ولی فکر می کنم پشیمان شدند.
چرا؟
- مثلا یکی از نماینده های آن دوره که خیلی با هم رفیق بودیم و با هم می چرخیدیم، بعد از مدتی گفت بچه ها می گویند دور و بر این خیلی نگردید چون او از بچه های آوینی است؛ دیر بجنبید می بینید دارید نیچه می خوانید و فاشیست شده اید. (با خنده)
شما هم یک جور تفکر ضد روشنفکری دارید و گویا این تحت تاثیر آقای آوینی است، درست است؟
- البته من خودم بالاخره این سلیقه را داشته ام که به آوینی نزدیک شده ام... من در ۲۳ سالگی آوینی را شناختم، بنابراین آن موقع خودم سلیقه و موضع گیری داشتم؛ هم در کار هنر و هم در عرصه حکمت و فلسفه یک چیزهایی خوانده بودیم ولی خب چرا، آوینی خیلی مرا از این نظر تحت تاثیر قرار داد.
سخت نیست با این روحیه ای که دارید کار کردن در این فضای هنری؟ نمی دانم دیده اید که رضا عطاران چند روز پیش گفته بود که من خیلی از این دوستان روشنفکر را درک نمی کنم و توی محیط هایی که اینها هستند خنده ام می گیرد، از آن طرف مانی حقیقی و یکی دو نفر دیگر جوابش را دادند.
- بله شنیدم، جواب داده اند ولی خب جوابشان خیلی شنیدنی نیست، به درد عمه شان می خورد!
شما هم چنین واکنش هایی را نسبت به خودتان می بینید؟
- نمی دانم. یک خرده انگار از من حساب می برند... من مثل عطاران نیستم، اگر بخواهم پاچه شان را بگیرم بد می گیرم!
ولی این مباحثی که شما مطرح می کنید فارق از اینکه حالا ضد روشنفکری است یا به قول شما روشنفکری متفاوتی را مطرح می کند، بوی حکومتی بودن ازش به مشام می رسد و توی جامعه ما بوی حکومتی دادن، همانی است که خودتان در مورد ناطق نوری گفتید «اگر حکومتیه پس می دونم که رأی نمی یاره» بنابراین خیلی رایحه مطبوعی نیست... این موضوع هیچ وقت آزارتان نداده.
- نه واقعا آزارم نداده؛ برای اینکه برای من حفظ فردیتم خیلی مهمتر از این است که مردم به طرفم هجوم کنند.
خیلی ها از این تصویر حکومتی منتفع می شوند.
- می دانم، ممکن است که خیلی ها چنین قضاوتی در مورد من داشته باشند.
ادامه دارد ...
ارسال نظر