چرا فلور نظری را کم ميبينيم؟
فلور نظری را بیشتر با حضور در سریالهایی چون خانه به دوش، متهم گریخت و... به یاد میآوریم؛ آثاری که هر کدام در نوع خود ماندگار شدهاند و حضور موفق فلور نظری هم نشان از تلاش و کوشش او برای خوب دیده شدن در این آثار و پذیرفته شدن از سوی مخاطب دارد.
مجله زندگی ایده آل: فلور نظری را بیشتر با حضور در سریالهایی چون مسافری از هند، خانه به دوش، متهم گریخت، تکیه بر باد، ارث بابام و... به یاد میآوریم؛ آثاری که هر کدام در نوع خود ماندگار شدهاند و حضور موفق فلور نظری هم نشان از تلاش و کوشش او برای خوب دیده شدن در این آثار و پذیرفته شدن از سوی مخاطب دارد. این روزها هم ماه رمضان است و بازار سریالهای مناسبتی هم داغ و از آنجایی که او را در دو سریال «خانه به دوش» و «متهم گریخت» که پرمخاطب هم بودهاند، دیده بودیم، بد ندیدیم خبری از او بگیریم و از کمکاری این روزهایش بپرسیم. فرصت خوبی شد تا زمانی که در ایران است سراغش برویم و گپ کوتاهی با او بزنیم.
چرا مرا کم ميبينيد؟
خانم نظری در این ۶،۵ سال اخیر کمتر شاهد حضور شما در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی هستیم. این موضوع به کم کار شدن تان مربوط میشود یا دلیل دیگری دارد؟
نه واقعا کم کار نشدهام کما اینکه سال گذشته یک سریال و دو فیلم سینمایی و تلهفیلم کار کردم اما مسئلهای که وجود دارد این است که در گذشته در سریالهای مناسبتی حضور داشتم ولی در این چند سال اخیر دیگر پیشنهادی برای شرکت در این دست از پروژهها نداشتهام. دلیلش هم این است که رویه انتخاب بازیگر تغییر کرده و برای کارهای مناسبتی از بازیگران دیگری استفاده می کنند. من مخالف ورود بازیگران جوان به عرصه نیستم اتفاقا خوشحال هم می شوم که بازیگران با استعداد وارد کار شوند، اما واقعیت این است که این افراد تازه وارد که غالبا هم با پارتی و پول، بازیگری را تجربه میکنند تا به امروز نتوانستهاند خودشان را در این حرفه به اثبات برسانند.
با اینکه میبینیم در مجموعههای ۳۰، ۴۰ قسمتی حضور دارند اما مردم تا انتهای آن مجموعه هم پذیرای حضورشان نیستند و از طرفی خروجی کارشان هم طوری نیست که بتوانند خود را اثبات کنند تا دیگر تهیه کنندگان و کارگردانان در کارهای بیشتری از وجودشان بهره ببرند! نحوه ورود این دست از بازیگران با ما کاملا متفاوت است. برای مثال من به شخصه زمانی که خواستم وارد حرفه بازیگری شوم ابتدا درسش را خواندم و بعد از آن در گروههای تئاتر متعدد و فیلمها و سریالهای زیادی کار کردم که از بین همه آنها و در نتیجه آن تلاشها، کاری مانند سریال «خانه به دوش» آقای عطاران ساخته و پخش شد و این امکان را به من داد تا بتوانم به درستی شناخته شوم و برای کارهای دیگرم دستمزد بالا بگیرم. در حالی که شاهدیم این دوستان جوان ما این روند را طی نمیکنند و به شکلهای دیگری وارد این وادی میشوند.
پول نميخواهند، پول ميدهند!
دقیقا سوالی که وجود دارد این است که چرا با وجود خروجیهای ناموفقی که سریالهای سالهای اخیر داشتهاند، بازهم تهیه کنندگان در کارهایشان از این دست بازیگران استفاده میکنند؟
دلیلش روشن است به خاطر اینکه این نابازیگران در ازای کاری که انجام میدهند، پولی نمیخواهند و بعضا خودشان هم بابت حضور در یک پروژه پول هم پرداخت میکنند و لابد تهیهکنندگان فکر میکنند اینطور به جاهای بهتری می رسند که البته در نتیجه این اقدامات دیدهایم که کار زمین خورده و مردم را از تلویزیون دور کرده است. این همان روندی است که چند سال پیش در سینما شروع و باعث قهر مخاطب با این هنر شد و حالا متاسفانه به تلویزیون تسری پیدا کرد است.
واقعیت این است که بازیگر وقتی میخواهد در کاری حضور پیدا کند درخواست قرارداد و دستمزد دارد در حالی که در شرایط فعلی بسیاری از تهیهکنندگان پذیرای این موضوع نیستند و حتی در جاهایی دستمزدی که پرداخت میشود رقمی نیست که واقعا مورد درخواست بازیگر بوده و حتی گاهی اصل آنچه توافق شده هم به بازیگر داده نمیشود؛ با توجه به این مسائل، تهیهکننده هم تمایل بیشتری به استفاده از آن دسته بازیگران دارد.
خوشحال نيستم
وقتی این اتفاقات را میبینید چه حسی پیدا میکنید؟
به نوبه خودم از این جریان خوشحال نیستم به دلیل اینکه تنها راه درآمدی من برای گذران زندگی، بازیگری است و حرفه دومی ندارم و با دیدن این روند خیلی غصه می خورم. وقتی با مردم ارتباط میگیرم از آنها میشنوم که میگویند دیگر تلویزیون نگاه نمیکنند دلم میگیرد چون میبینم این رسانه در حال از دست دادن طیف خوب مخاطبانش است. من در این سالها همیشه با جان و دل کار کردهام و فکر میکنم که مخاطبم هم توانسته این را درک کند و به همین دلیل امروز کارهایم را دوست دارد.
به همین خاطر نمیتوانم به خودم این اجازه را بدهم که در هر کاری حضور داشته باشم چراکه برای شعور، نگاه و زمان او احترام قائلم. نتیجه تمام این اتفاقات هم میشود کم کار کردنم در این چند سال اخیر به دلیل اینکه میبینم کارها از نظر کیفی واقعا در سطح نازلی قرار دارند من در برابر علایق و خواستههای مردم مسئول هستم.
وقتی دانشجو بودم اعتقاد داشتم باید با تلاش فراوان تواناییام را به اثبات برسانم تا مخاطب پذیرای حضورم در آثار هنری شود و امروز که این موقعیت را در حد توانایی خودم به دست آوردهام نمیتوانم با ایفای نقش در کارهای بیکیفیت آن را از بین ببرم. تمام سعیام را در این مدت کردهام جلوی دوربین افرادی که عاشق هنر نیستند و برای شعور مردم احترامی قائل نمیشوند، نروم.
چرا کنار کشيدم؟
در این شرایط از لحاظ مادی و شرایط روحی دچار مشکل نمیشوید؟
واقعیتش را بخواهید چرا. من خیلی دوست دارم که کار کنم و اصلا باید کار کنم چون مسئولیت زندگی بر عهدهام است. از سوی دیگر همیشه فکر میکنم که هم رسانه و هم جامعه روی من سرمایهگذاری کردهاند و در این ۱۹ سال کاریام منابعی در اختیارم قرارداده شده که در برابر همه آنها مسئولم در کنار اینکه خودم هم زحمت زیادی کشیدهام تا در نهایت به آدمی تبدیل شوم که جامعه بتواند از تجربیات و بینشی که به دست آوردهام، استفاده کند اما وقتی میبینم که فیلمنامهها چقدر سطح پایین هستند، نمیتوانم به کارم آنچنان که دوست دارم، ادامه دهم.
در این شرایط فکر میکنم بهترین کار این است که خودم را کنار بکشم تا یک موقعیت خوب، ایجاد شود. البته گاهی به خاطر امرارمعاش مجبور شدهام کهدر پروژهای حضور پیدا کنم که مورد قبولم نبوده اما تا جایی که شرایط اجازه دهد با همه مشکلات کنار میآیم ولی در کارهای بیکیفیت ایفای نقش نمیکنم. وقتی در این وضعیت قرار میگیرم فقط امیدوارم که مردم متوجه شوند من اهل هیچ باندی نیستم و به واسطه تجربیات و تلاشهایم است که کار میکنم و اگر خبطی میکنم، علتش اجبار برای ادامه زندگی است.
مردم راضي نيستند
فکر میکنید راه چاره همین است که شما و دیگر بازیگرانی که سالها از عمرشان را صرف این حرفه کردهاند به کناری بروید و میدان را برای نابازیگران هر روز بازتر کنید؟
جواب این سوال را میتوانید در بازخوردهای مردم از سریالهای مناسبتی پیدا کنید. شما به عنوان یک خبرنگار با مردم و جامعه در ارتباط هستید و یقینا نظرات آنها را در مورد این سریالها بهتر میدانید. مثلا در مورد سریالهایی که این روزها به مناسبت ماه رمضان از تلویزیون پخش میشود وقتی با مردم برخورد میکنم، میبینم که واقعا از آنها ناراضی هستند و در مورد یکی از آنها معتقدند که کپیبرداری خیلی ضعیفی از یک سریال خارجی است که حتی از برخی از بازیگران آن هم در نقشهای درستی استفاده نشده و جایگاه آن بازیگران را زیر سوال برده است.
این را مقایسه کنید با سالهایی که رضا عطاران سریالسازی میکرد و مثلا زمانی که «خانه به دوش» از تلویزیون پخش میشد، واقعا خیابانهای شهر خلوت میشدند و همه مردم سعی میکردند خودشان را برای تماشای آن به خانه برسانند. دلیل این اتفاق هم آن است که رضا عطاران در کنار اینکه یک هنرمند است و کارش را به خوبی میشناسد، عاشق مردم است و دلش برای جامعه میسوزد به همین خاطر وقتی می خواهد کارش را شروع کند سراغ بازیگرانی میرود که اگر چهره نیستند اما حداقل پیشینه خوب و تحصیلات لازم را در این رشته دارند و میدانند چه کاری میخواهند انجام دهند. همگی ما در آن کار عاشقانه کار کردیم و حرفهمان را دوست داشتیم. اما امروز بروید سراغ یکی از این نابازیگرانی که تازه وارد این حرفه شدهاست و از آنها بپرسید هدفش از کاری که انجام میدهد چیست و اصلا چقدر سینما را میشناسد؟
اگر توانستند تعریفی ارائه دهند! بازخوردها و خروجیهای نامناسب این سالها نشان میدهد که کارها درست انجام نشده و سوال من از سازمانی که با آن کار میکنیم این است که متولیان امور چرا این کارها را میکنند؟! رسانهای مانند تلویزیون که عمومی است چرا حساسیتهایش از بینرفته و فدای باندبازی شده؟ مگر ما این ضربه را از سینما نخوردیم و مردم با سینما قهر نکردند، پس چرا باز این اتفاق در تلویزیون تکرار میشود؟! این روزها همه به هم میگویند ما دیگر تلویزیون نگاه نمیکنیم و این جمله واقعا بد است.
من برميگردم ...
باتوجه به اینکه در خارج از کشور ساکن هستید، مشکلی برای کار کردن در ایران ندارید؟
آنقدر کارم برایم ارزش دارد و برایش زحمت کشیدهام که تمام موازین جمهوری اسلامی را در کشوری که هیچ ربطی به اینجا ندارد، رعایت میکنم تا بتوانم بازگردم و در کشور خودم کار کنم. پیشنهادات زیادی هم از تلویزیونهای دیگر دارم اما همه را رد کردهام با وجودی که آنها دستمزد به یورو میدهند و دستمزدهایشان همه بالاتر است در حالی که دستمزدی که اینجا دریافت میکنم وقتی تبدیل به یورو میشود مبلغ ناچیزی میشود که ببرم و با فرزندم در آنجا زندگیمان را بگذاریم.
اما از آنجایی که کارم و کشورم را دوست دارم، ترجیح میدهم طوری رفتار کنم که همیشه بتوانم در حوزه هنر مملکت خودم فعالیت داشته باشم. من برای پیشرفت در بازیگری شبانه روز تلاش کردهام ولی وقتی جوانان بازیگر این روزها را نگاه میکنم درکی از برخوردهایشان ندارم.
خاطرم هست نخستینبار که کار تصویر انجام دادم روبهروی آقای داود رشیدی بازی داشتم و استرس زیادی همه وجودم را فراگرفته بود که نکند به خاطر اشتباه من گروه مجبور به تکرار شود اما امروز میبینم که به خاطر بیدقتی و سهلانگاری یک بازیگر جوان ۱۰۰ برداشت انجام میشود و او در برابر این اتفاق فقط میخندند و بدون تعهد کار میکند. به خاطر همان تلاشهاست که امروز وقتی پیشنهاد کار دارم، فرزندم را در فصل امتحاناتش در آلمان تنها میگذارم و به ایران میآیم تا کار کنم.
نمیخواهم بعد مالی کار را نادیده بگیرم اما بیش از هرچیز عشق به حرفهام است که باعث میشود، دست به این انتخاب بزنم. در این سالها هم همواره سعی کردهام طوری زندگی و رفتار کنم که هیچ حاشیهای اطرافم نباشد و آنطور که قانون و جامعهام انتظار دارد رفتار کنم تا بتوانم به فعالیتم ادامه دهم.
نظر کاربران
بهتر
این خانم صبح تا شب تلویزونه دیگه . کجاش کم کاره؟ هر شبکه ای بزنید هست. عجیبه که کارگردانها چرا از این چهره های تکراری استفاده میکنند . مردم خسته شدند به خدا. ایشون و آقای مهران رجبی صاحب تلویزیون شدند ظاهرا