صدمه مغزی این آدم ها را هنرمند کرد!
مغز عضو عجیبی است و ناشناختههای بسیاری دارد، ما در اینجا داستان ۱۰ نفر را با هم مرور میکنیم که بیماری مغز در آنها باعث بیدار شدن ذوق و قریحه هنریشان شد!
اما به موازات پیشرفت دانش، این ژانر منسوخ شد و برای مثال تزریق ناگهانی اطلاعات به سبک فیلم ماتریکس (خلبان شدن ناگهانی قهرمان داستان) یا قرصهایی که باعث پایداری حافظه میشوند، در داستان فیلمها استفاده شدند.
اما آیا واقعا میشود یک ضر به مغزی یا یک تومور مغزی، باعث توانمندتر شدن ما از نظر ذهنی شود؟!
مغز عضو عجیبی است و ناشناختههای بسیاری دارد، ما در اینجا داستان ۱۰ نفر را با هم مرور میکنیم که بیماری مغز در آنها باعث بیدار شدن ذوق و قریحه هنریشان شد!
کن والترز
تا قبل از اینکه کن والترز در سال ۲۰۰۵، دچار ضربه مغزی شود، هیچ نشانهای از استعداد هنری از خود بروز نمیداد.
یک تصادف رانندگی باعث شد که او مجبور شود در باقی عمر روی صندلی چرخدار بنشیند، اما خونریزی مغزی او، برخلاف انتظار، فایدهای هم برای او داشت، ذوق هنری در او بیدار شد و او ذهن خلاقی پیدا کرد، طوری که این مهندس سابق به هنر دیجیتال رو آورد و شرکت نرمافزاری خودش را تأسیس کرد. شرکت آقای والترز ۵۱ ساله، حالا با شرکت معتبر EA در بعضی از پروژهها همکاری میکند!
جیم چامبلیس
در سال ۱۹۸۸، پس از ضربه به سر، جیم چامبلیس دچار صرع قسمت گیجگاهی-لیمبیک مغز یا به اختصار TLE، میگرن و صدمه در اعمال شناختی شد.
او دیگر نمیتوانست کارهای حقوقی سابق را انجام بدهد و به ناچار یک آموزگار جانشین شد، اما یک روز وقتی از روی تصادف داشت با خمیر بازی، ور میرفت، به ناگاه با خمیر، مارمولکی ساخت که بسیار مورد توجه دانشآموزانش قرار گرفت.
او به ناگاه متوجه شد که در زمینه هنرهای سهبعدی استعداد زیادی پیدا کرده، پس استعدادش را پی گرفت و لیسانس هنرهای تجسمی از دانشگاه لوییسویل گرفت.
او حالا در زمینه رابطه هنر، صرع و میگرن، تحقیق میکند!
آلیسون سیلوا
آلیسون از کودکی نقاشی میکرد، اما تا پیش از آنکه یک تومور مغزش را درگیر کند، کارهایش تعریفی نداشتند.
بعد از بیماری، کارهای او تیرهتر و ژرفتر شدند، طوری که ارزش مادی آنها ۲۰ برابر بیشتر برآورد شد.
به ناگاه این هنرمند اهل نیوجرسی در سر یک دوراهی و یک تصمیم دشوار قرار گرفت: استعداد هنریاش را حفظ کند و خطر خونریزی مغزی خطرناک را به جان بخرد، یا اینکه تومورش را جراحی کند!
پزشکان او حالا نظر دادهاند که وضعیت او خطرناک است، اما بالقوه زندگیاش را تهدید نمیکند.
به همین خاطر آلیسون علیرغم داشتن میگرن، بیخوابی، توهم و آشفتگی در بینایی، تصمیم گرفت که هنرش را حفظ کند!
الن براون
پزشکانی که بعد از یک سکته، مغز الن براون را جراحی کردند، تصور میکردند که فقط جانش را نجات دادهاند. اما همین عمل باعث شد، او به یکباره تبدیل به یک هنرمند شود!
او قبل از عمل به سختی میتوانست یک طراحی ساده انجام بدهد، اما بعد از آن میتوانست نقاشیهایی با جزئیات بسیار بکشد.
تصور کنید که او در دوره نقاهت مدادی را از پرستار گرفت و بعد با نگاه کردن به عکس یک سگ، نقاشیاش را با جزئیات کشید.
او حالا در دانشگاه Worcesterیک هنرمند حرفهای است.
جون سارکین
تا قبل از اینکه یگ رگ در مغز او پاره شود، سارکین یک فیزیوتراپ علاقهمند به گلف بود.
اما بعد از بیماری، سارکین که سابق بر این آدم منظم و مرتبی به یک هنرمند پرشور و برونگرا تبدیل شد و به طرز وسواسگونهای به هنر روی آورده است.
کارهای او آمیزهای از نقاشی، شهر هستند که در آنها از متن ترانهها استفاده میشود و حس و حال رمز و رازگونهای توأم با رهایی را القا میکنند.
سندی الن
تا پیش از بیماری، این نیمه چپ مغز سندی الن بود که غالب بود. سندی الن در کارهایش از کتابداری گرفته تا مطالعات پزشکی بیشتر از این قسمت از مغزش استفاده میکرد.
اما بعد از ابتلا به تومور مغزی پزشکان مجبور شدند، تودهای به اندازه یک توپ گلف را در عمق مغز در نیمه چپ مغز او در قسمت گیجگاهیاش بردارند.
حالا دیگر نیمه راست مغز او غالب شده بود و جلسات هنردرمانی او بعد از بیماری، استعداد جدیدش را آشکار کرد.
مثل این میمانست که جراحی تومور، موانعی را که استعدادش را سرکوب میکرد، برداشته است.
او حالا دیگر استعدادهای زبانی، ریاضی و علمی سابق را ندارد، اما تبدیل به هنرمندی شده که خانهاش را تبدیل به استودیوی هنری کرده است.
لستر اوژن پاتس جی آر
دکتر دانیا سی پاتس که یک نورلوژیست است، شهادت میدهد که بعد از بروز آلزایمر در یکی از بیمارهایش، ناگهان نشانههای نبوغ هنری در او ظاهر شد.
بیمار این پزشک، کسی نبود، حز پدرش! وقتی او پدرش را به یک مرکز ویژه نگهداری از سالمندان سپرد، پدرش از انجام کارهای ساده هم عاجز بود.
اما در این مرکز ناگهان استعداد هنری در آقای پاتس پدر، بروز پیدا کرد. ۷۵ نقاشی آبرنگ او از زمان بیماری، در سطح کشور مورد توجه قرار گرفتهاند و آنقدر تأثیرگذار بودهاند که پسر هم به فکر پی گرفتن علاقهاش یعنی شاعری بیفتد.
اَن آدامز
خانم آدامز دچار یک بیماری مغزی نادر یعنی زوال عقل یا دیمانس قسمت پیشانی -گیجگاهی معز شده بود. اما همین بیماری او را از قالب یک دانشمند به صورت یک هنرمند بااستعداد درآورد که بیشتر از هزار نقاشی خلق کرد.
از سال ۲۰۰۰ به بعد او دیگر توانایی سخنرانی به سبک سابق یا کار ساده با اعداد را هم نداشت، اما هر روز ساعات زیادی را در استودیوی هنریاش سر میکرد.
آثار او منظم و نظاممند بودند، شاید در آنها بارقهای از تواناییهای مغزی سابق او را بشود دید.
او تا سال ۲۰۰۴، یعنی تا زمانی که قادر به گرفتن قلم بود به کارش ادامه داد و نهایتا در سال ۲۰۰۷ درگذشت.
آنتون رادرشیدت
آنتون زندگی پرماجرایی داشت. او در دهه ۱۹۳۰ از آلمان گرخت و بعد از کلی سرگردانی در سال ۱۹۴۹ به شهر کلن آلمن بازگشت. تا قبل از ۷۵ سالگی هم آنتون یک هنرمند بود. اما در این زمان، او سکته مغزی کرد و بعد از آن وضعیتاش طوری شد که مجبور شد از نو نقاشی کردن را بیاموزد!
تغییرات ذهنی او بسیار زیاد بودند، تجسم فضایی او دگرگون شده بود، بینایی اش مختل شد و سکته باعث شده اصلا به سمت چپ بدنش توجه نکند.
از آن زمان به بعد او ۶۰ نقاشی از چهره خودش کشید.
در سال ۱۹۷۴، تعدادی از همین نقاشیها نشان داد که بیماری او در حال بهبودی است، اما سبک هنری او دیگر کاملا عوض شده بود.
استفان ویلتشایر
او از همان کودکی دچار بیماری اوتیسم بود و باعث چالشهای زیادی در زندگیاش شد، اما همین بیماری باعث شده بود استعداد عجیبی داشته باشد، کافی بود او با هلیکوپتر بر فراز شهر لندن پرواز کند، بعد از آن می توانست جزئیات همه ساختمانها را به یاد بیاورد و با دقت هر چه تمامتر روی کاغذ بکشد!
ویلتشایر که تا ۹ سالگی نمیتوانست یک کلمه حرف زند، تا حالا به خاطر استعداد عجیباش، سوژه بسیاری از مستندها شده است و در لندن یک گالری دائمی دارد.
نظر کاربران
آخری از همش باحال تر بود
این چی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!