ایرانیها در روزهای اخیر به چه کسی فحش میدهند؟
روز پنجشنبه، محمود دولتآبادی، نویسنده مشهور ادبیات فارسی تحلیلهای دور از انتظاری را از عباس معروفی روی آنتنِ بیبیسی فارسی بیان کرد.
برترینها: روز پنجشنبه، محمود دولتآبادی، نویسنده مشهور ادبیات فارسی تحلیلهای دور از انتظاری را از عباس معروفی روی آنتنِ بیبیسی فارسی بیان کرد. در سالیان اخیر اختلاف نظری نیز میان این دو نویسنده در رسانهها برجسته شده بود و اکثرا این اظهارات دولتآبادی را در ادامه همان نزاعهای قدیمی میدانند.
او در این گفتگو ضمن این که رمان سمفونی مردگانِ معروفی را یک «صدای تازه» در ادبیات خواند و تاکید کرد که از «عمیقا» متاسف است و این مباحث، فشار بر یک نویسنده را توجیه نمیکند، اما او را یک «خودتبعید» خواند که هم میخواست به رئیس جمهور وقت خاتمی نزدیک باشد و هم بهنویسندگان. و همین بهتعبیر دولتآبادی روی «دو صندلی» نشستن، باعث بروزِ مسائلی شد و این که با نوشتن رمان صبر و آرامش و مدارایی میخواهد که با پذیرفتن مسئولیتهای مختلف، و باز بهتعبیر دولتآبادی فراتر از ظرفیت شخصی، هماهنگ نیست.
بهزاد عشقی، منتقد سینما درباره گفتگوی دولتآبادی با بیبیسی فاسی در یادداشتی کوتاه نوشت:
روزی به فرج سرکوهی گفتم: فرض کن که هوشنگ گلشیری وزیر ارشاد شود. محمود دولتآبادی می تواند آثارش را منتشر کند؟ کلیدر اثر دولت آبادی مورد اقبال عمومی قرار گرفته بود و بخل پارهای از نویسندگان را برانگیخته بود. به خصوص گلشیری مدام علیه این رمان نقدهای مخرب مینوشت. البته کلیدر خالی از ایراد نبود، اما مطالب گزنده گلشیری دیگر نقد نبود و تخریب بود و از روانشناسی حسادت میآمد. معمولا می گویند که دهه چهل دوران طلایی هنرآفرینی در ایران است. اما دهه شصت نیز یکی از ادوار درخشان هنر در این سرزمین بود.
به خصوص ادبیات داستانی اوج گرفت و پارهای از نویسندگان بهترین رمان خود را در این دوران نوشتند. عباس معروفی نیز پدیده این دوران بود و با رمان سمفونی مردگان اوجی آفرید که دیگر خود نیز نتوانست از آن بالاتر رود. از آن زمان روانشناسی حسادت نیز در کار آمد و عدهای کوشیدند که به هر شکلی که شد او را تخریب کنند. حالا ببینید که دولتآبادی پس از مرگ معروفی نیز در گفتگو با بی بی سی فارسی چه میگوید: بین دو صندلی مینشیند. از سویی همدم خاتمی بود و از سوی دیگر نوای ناسازگاری کوک می کرد. خودتان میان چند صندلی می نشینی آقای دولتآبادی؟ همسویی گهگاهی شما با برخی از صدق دل است، یا از سر نیازهای دنیایی؟
در هر صورت معروفی مرده است، اما سمفونی مردگان همچنان زنده است و بخل عدهای را بر میانگیزد. سرطان معروفی فقط سرطان جسمانی نبود، سرطان تبعید و تنهایی بود، سرطان نویسندهای بود که از ریشههایش گسیخته بود و دیگر نمیتوانست آنچنان که باید بشکوفد و بار و بر بدهد. سایه را مصادره می کنند و برایش آرامگاه ویژه می سازند. اما دریغ از یک خط تسلیت برای نویسنده خلاقی چون معروفی! البته جای دریغ نیست و سیاستپیشگان میآیند و میروند و به سرعت از یاد میروند. اما معروفی با سمفونی مردگان ماندگار میشود.
این اظهارات بازتاب زیادی در بین کاربران داشته. نظرات بسیاری درباره ادبیات غیرمنتظره او در شبکههای اجتماعی منتشر شده است:
محسن: محمود دولتآبادی یکی از اشکالات عباس معروفی را همنشینی با وزارت ارشاد (زمان وزارت محمد خاتمی) دانسته و گفته نمیشود روی دو صندلی نشست.
ارکیده: چه منش شرمآوری. نقد بیغرض بر عباس معروفی و هر نویسندهای وارد بود و هست. اما این نقد نیست عقدهگشاییست.
سینا: کادر بی بی سی خوب میدونن چه کسی رو باید دعوت کنن که تخریبی که میخوان رو به بهترین شکل انجام بده
رضا: هرکسی ذرهای با تاریخ دهههای اخیر ادبیات آشنا باشه از دلخوری دولتآبادی نسبت به معروفی خبر داره. آوردن ایشون برای مصاحبه احمقانهترین کار ممکن بود.
کاوه: به نظر میاد دولتآبادی در این مصاحبه کینهتوزانه با در کنار هم چیدن «گونتر گراس» و «کار» و «معروفی» قصد یادآوری و گفتن مطلب دیگری را داشت که سالهاست میان ایرانیان آلمان و برلین حول «معروفی» و «کار» و «گونتر گراس» دهان به دهان میچرخد.
سپیده: دریغ و درد، وقیحان همه به میدانند! یادداشت جناب معروفی درسال ۸۴،بسیار روان وشفاف ومتناسب،"صندلی"های آقای دولت آبادی را میشمارند که از" دو" بیشترند! اقلا کاش از "گلمحمدِ" کلیدر چیزی میآموخت!
مرد تنها: چه زیبا گفت کیمیایی: آقای دولت آبادی،با یک (کلیدر) صاحب کل ادبیات مملکت نشوید.
شیوا: عباس معروفی از گونتر گراس مهمتر نیست؟! رئالیسم جادویی سمفونی مردگان برای خواننده ایرانی هزاران بار قابل درکتر از رئالیسم جادویی طبل حلبی گونتر گراس هست.
میلاد: دولتآبادی در مصاحبه با بی بی سی خیلی چیزها را ثابت کرد. او این مصاحبه را کرد تا بگوید در ژانر ادبی عددی نبوده.
لاله واژگون: آقای دولتآبادی؛ بگذارید سوگواریهایمان را بکنیم، به وقتش پاسخ شما را هم خواهیم داد.او بیادعا و چشمداشت آموزش داد.
جواد: بهترین اتفاق برای دولت آبادی این بود که ۲۰ سال پیش سکوت میکرد. معروفی با شخصیت بود، با شخصیت و محترم زندگی کرد و مرد.
رفعت: دو دقیقه اومد مثلا به یاد عباس معروفی و شناسنامه ادبی درخشانش حرف بزنه، یا بهش حمله کرد و افترا زد، یا از خودش تعریف کرد و کارهای اونو کوچک کرد! چرا اینجوری هستی آقای دولتآبادی!
ریواس: عباس معروفی فوت شد ولی محمود دولت آبادی داره فحش میخوره و دیگر هیچ!
نظر کاربران
دست از سرش برداریدوبگذاریدروحش آرامش داشته باشه
این بنده خدا که داره تعریفش می کنه
معلومه و پرسیدن نداره
آقای دولت آبادی مرد بزرگی است با اندیشه های ژرف باید به سخنانش گوش کنید و بپذیرید نقد او به معرفی صحیح وواقعی است اگر خودش هم زنده بود میپذیرفت یک بام و دو هوا نمیشود !!!
این اقایان سرامد ادبیات ما هستند وای بر مردم عادی واقعا هرچی سر ما ایرانی ها میاد حقمونه
حالا اگه این فوت شده بود داستان برعکس بود حتما