سردار علی هاشمی؛ ماجرای یک فرمانده ممنوعه!
این داستان عجیب و تکان دهنده یک فرمانده عالی رتبه است.
برترینها: علی هاشمی سال ۱۳۴۰، در شهر اهواز متولد شد. علی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وارد کمیته انقلاب شد و سپس به همراه حسین علم الهدی، آقایی و دیگر همرزمانش جهت تشکیل بسیج و سپاه تلاشهای بسیاری کرد. چهارم تیر ماه سالروز شهادت سردار علی هاشمی است به همین مناسبت مروری دوباره به زندگی این فرمانده شهید خواهیم داشت.
اگرعلاقمند هستید، این رشته توئیت اکبر منتجبی را بخوانید: علی هاشمی، فرماندهای خوشفکر و ایده پرداز عملیات خیبر بود.
پیش از این بدانید او که بود، بخوانید حاج قاسم چه گفته بود. میگویند از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند که شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟ او محکم جواب داد نه؛ و بعد از مکثی گفت من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید سیلاوی نیروی علی هاشمی بود. مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود؟
علی هاشمی ایده پرداز عملیات خیبر بود. ثمره آن عملیات تصرف جزایر مجنون بود دارای ۵۸ حلقه چاه نفت است، اما مهمتر از این موضوع، نحوه شهادت و اتفاقات بعدی است که ما را با یک حیرت و داستان عجیب روبرو میکند.
او با اینکه یکی از مهمترین فرماندهان جنگ بود، اما تا ۲۲ سال نام بردن از او ممنوع بود. باور کردنش سخت است. بله. هیچکس حق نداشت دربارهی او کلامی سخن بگوید. لام تا کام، سکوت مطلق. گویی اصلا نبوده. گویی اصلا نجنگیده. او حتی متهم به خیانت شد و البته شایعاتی دیگر. ماجرا چه بود؟
ماجرا این بود که عراق برای بهدست گرفتن جزیره مجنون یک حمله سراسری را سازماندهی کرد و با توپ پر به سمت این جزیره آمد. علی هاشمی و یارانش در مجنون بودند و مستقیما مورد حمله بالگردهای عراقی قرار گرفتند. راکت پشت راکت به سمت آنها شلیک میشد.
با این حال، چون صحنه جنگ و نبرد و درگیری بود، کسی متوجه نشد چه بر سر علی هاشمی آمد. حمله که تمام شد، زخمیها که به عقب منتقل شدند سرشماری آغاز شد تا ببینند چه کسانی هستند و چه کسانی شهید شدند. نفر اول علی بود. نبود. به دنبال پیکرش گشتند. نبود. هیچ اثری نبود. پس کجاست؟
برخی از بچهها اسیر شده بودند. چند نفری عراقیها را دیدند که به سمت ایرانیها آمده بودند و چندنفری را به اسیری گرفتند. در میان بحث و سخن که فرمانده کجاست؟ یکی احتمال داد شاید او اسیر شده باشد. چون دیده آنطرفی میرفته... همین گمانهزنی سخن مبنای اتفاقات بعدی قرار گرفت.
از آنجایی که علی فرمانده ارشد بود، همه باید دربارهی او سکوت میکردند. اعلام میشود که مطلقا سخنی نگوئید. نه درباره اسارتش نه این که اساسا اینجا بوده. او حامل مهمترین اطلاعات بود و اگر مقامات عراق میفهمیدند ممکن بود علی دوران بسیار سخت و بدی را در زمان اسارت بگذراند.
سکوت. سکوت. سکوت. سالها میگذرد و همچنان سکوت. جنگ تمام میشود. همه خوشحال هستند که با بازگشت اُسرا علی هم بیاید. همه میآیند، اما از او خبری نیست. هیچ کس او را در زندانهای عراق ندیده. پس کجاست؟
فرضیه غلط در غالب یک سئوال شکل میگیرد: نکند با صدام همکاری میکند؟ موتور شایعات علیه او روشن میشود. مجددا اعلام میشود دربارهی او سخنی نگوید. اینبار کسی نگران نیست که او اسیر شده، برخی از این که احتمالا با صدام همکاری میکند، عصبی هستند.
پس قرار شد تا روزی که صدام زنده است کسی دربارهی او حرفی نزند. خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند. جلوی شایعات را نمیشد گرفت. یکی میگفت با منافقین همکاری میکند و دیگری مُصر بود که با صدام حسین درحال تبادل اطلاعات و همکاری است. فشار بیسابقهای روی خانواده بود.
خانواده ناچار و مجبور به ترک محل زندگی شدند، اما هرکجا که میرفتند از نگاهها در امان نبودند. نه پدر و مادر و نه بچهها. روزگار سختی بود. ۲۰ سال از غیبت علی میگذشت؛ و انواع تهمتها بود که بر سر آنها آوار میشد و هیچکس حاضر به حمایت و دفاع از آنها نبود.
با این حال برخی امیدوار بودند که ردی از او در عراق و کنار صدام حسین بیابند. این امید وجود داشت که شاید در همکاریهای بعدی با صدام حسین، فرمانده سابق و متهم امروزی پیدا شود. رابطهها که با صدام برقرار شد، خبری از علی نشد. هیچ خط و ردی از او نبود. ایام گذشت و باز دوباره سکوت.
جنگ آمریکا با عراق منجر به فرار صدام حسین و نهایتا بازداشت و اعدام او شد. صدام مُرد، اما باز کسی سخنی از علی به میان نیاورد. پس چی شده؟ و او کجاست؟ چرا هیچ ردی از او نیست؟ نکند از عراق بیرون رفته است؟ گمانهزنیها در خفا ادامه داشت تا این که...
کمیته جستجوی مفقودین در ادامهی تفحصهایی که داشت، در محل استقرار قرارگاه فرماندهی سپاه ششم به پلاک علی و بقایی پیکر او برخورد. او همان روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷ شهید شده و زیر آواری از خاک دفن شده بود، اما نه تنها کسی نمیدانست بلکه تا ۲۲ سال بعد متهم بود.
در آن ۲۲ سال غریبانه افتاده بود. هیچ کس از او تجلیل نکرد. هیچکس نامش را بر زبان نیاورد. خیابانی به نام او نامگذاری نشد و خانوادهش قدر ندیدند. ۲۲ سال زیر انواع فشارها و حرفها و حدیثها بودند تا این که در سال ۱۳۸۹ پیکر او در کشف شد و با شکوه تمام در اهواز به خاک سپرده شد.
حکایت غریبی بود، حکایت علی هاشمی. آنچه خواندید برگرفته از مستند زیر صفر مرزی بود که مهدی افشارنیک عزیز آن را ساخته است. روایت آدمها از علی هاشمی و غریبی او. امروز سالگرد شهادت اوست اگر زحمتی نیست صلواتی را به روح بزرگش هدیه کنید.
علی هاشمی در ۱۷ سالگی وارد مبارزات انقلاب شد. ۱۹ سالگی فرمانده شد. در ۲۱ سالگی فرماندهی چند تیپ را بر عهده گرفت. پس از تشکیل قرارگاه سری «نصرت» و ارائه طرح کلی عملیات خیبر و بدر، مسئولیت سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) را عهده دار شد که حاصل آن سازماندهی ۱۳ یگان رزمی و پشتیبانی در استان خوزستان بود و شاید به همین دلیل او را «سردار هور» نامیدند و در ۲۷ سالگی به شهادت رسید و سرانجام در ۴۹ سالگی پیکرش پیدا شد.
نظر کاربران
روحش شاد و یادش گرامی برای غریبانه بودنش دلم به درد امد اشکم در اومد
پاسخ ها
چقد مظلوم
هم خودش و هم خانواده ش
سالها پيش مستندي در مورد اين شهيد از تلوزيون پخش شد كه به تفضيل در مورد سرگذشتش و ناپديد شدنش و ماجراهاي بعدش صحبت كرد.
همچين هم سكوت مطلق نبوده. در هر حال خدايش بيامرزاد.
سالها حزن واندوه خانواده رو چه پاسخی خواهند داد اگرچه انان معامله با خدا کردن و خدا دانای حکیم است روحش شاد و خاطرش جاویدان باد .
پاسخ ها
ترسم ازاینه که بخونوادش بی
حرمتی بشه اونوقته که بعضی
هابایدازخجالت بمیرند
مگردین مانگفتن بین حق وباطل
فاصله نزدیکه
شبیه به همین در ایلام برای شهید زرگوشی پیش اومد
دانشجو بود که داوطلبانه به جنگ میره و بعد از 30 سال پیکرش پیدا میشه و الانم میگن که صبح ها صدای قرآن از قبرش شنیده میشه
مردان بی ادعا بر ارواح این مردان خدا درود
چه غریبانه
پاسخ ها
خدایا شکر که خانواده این فرمانده جوان از خجالتی باسرفرازی از زبان بدگویان سربلند شدند
روحش شاد و یادش گرامی باد
روح همه مدافعان وطن در همه زمانها شاد باشه.
آخی. چقدر زبان میتونه خطاکار باشه.
امان از قضاوت بیجا... اونایی که قضاوتش کردن چه حالی دارن..
یادش گرامی ،این عزیزان رفتن تااقازاده هاکشورروغارت کنند
خداوندرحمتش کندازاین بچه هاکم نداشتیم که غریبانه شهیدشدندوآماج تهمت هاشدند یاران چه غریبانه رفتندازاین خانه
پاسخ ها
اجرآنان راخداونددرقیامت خواهدداد.اماماچه کرده ایم؟هروقت سرنوشت این فرشتگان رامیخوانم ،باخودم میگویم خدایامارادرقیامت شرمنده ی اینها نکن.
عزیزان قدراینهارابدانیم وخونشان راحفظ کنیم .وازانقلاب همیشه دفاع کنیم تامدیون خون اینها نشویم .
روحش شادا
روحش شاد
علی هاشمی مظهرمظلومیت خوزستان است که بیشرمانه به حاشیه کشیده شده وبه همه ایران جان میدهددرحالی خودش بیجان است.
کجایند مردان بی ادعا.
روحش شاد و مبری از هر گونه تهمت و خیانت شد عجب روزگاري است چه انسانهای در این انقلاب و جنگ زحمت کشیدن و خون دادن و شهیدشان ...
روحش شاد، وای بر تهمت زنان
چه غریبانه
روحش شاد انشاله با حضرت زهرا محشور بشن
چه غریبانه
روحش شاد انشاله با حضرت زهرا محشور بشن
پاسخ ها
روحت شادسرداربی ادا
روحش شاد
روحش شاد فرمانده شجاع دقیقا همین اتفاق برای شهید چاغروندی هم افتاد خلبان چاغروندی بچه خرم اباد که در دهلران شهید شد ونزدیک به ۳۰ سال به خانوادش انگ خیانت زدن و توهین ها به شهید بزرگ کردن بعدها ان کسانی که شهید خلبان چاغروندی را تیکه تیکه میکنند اعتراف میکنند و مشخص میشود محل دفن این شهید بزرگ کجاست وتازه خانواده از زیر اون همه هجمه و تهمت راحت میشود اما چه سود چه فایده اگر زمانی هرکسی سمت دهلران امد از طرف جاده اندیمشک به دهلران تقریبا ۳۰کیلیومتری دهلران بغل جاده اسفالت ماکت یه هلیکوپتر و مجسمه یه خلبان درجای که دفن شده بود درست کرده اند بعنوان یادبود روحش شاد بسیاری بودن مانند هاشمی و چاغروندی
اولین بار بود با خوندن روایت زندگی یه سردار جنگ گریه کردم .... روحش شاد
واقعا چه غریبانه رفت از این خاااااااانه
خدایا خودت رحم کن به بندگان پاکت...انسان مظلوم هرچند که مورد قضاوت قرارگیرد حقایقش روزی روشن خواهد شد به اذن خداوند متعال...خوشا به سعادتت و سرنوشت پاکت که باارزش ترین هدیه زندگیت رو دادی برای آسایش زنان و مردان سرزمینت...برای شادی روحش فاتحه لطفا...
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم، خدایش مقامش را عالی بگرداند
ایشون که جاش بهشت و همنشین پیغمبرند .خدا به فریاد ما و مسئولیمون برس که باید جوابگو قطره قطره خون شهدا و خانواده هاشون باشیم
روحش شاد و یادش گرامی
روحت با سیدالشهدا محشور باد. التماس دعا
نام و یادش تا همیشه در قلب های ما جاودان خواهد ماند
تو اتوبانای اهواز پر از عکس شهداس ، هر کدام قصه ای دارن و مظلومیتی را روایت می کنند .
قطعا بعد از این ساده از کنار عکس مجید سیلاوی و علی هاشمی نمی گذرم
بیچاره خانواده اش چی کشیدن تواون سالها
تشییع جنازه شهیدهورعلی هاشمی هم مشابه تشیع شهادت سرداردلها درخوزستان بود هرچند درایران گمنام بود خداوندا بخانواده اش صبرجزیل واجرعظیم عنایت کن واما درقران امده فاحکموا بین الناس بالحق
خدا رحمتش کند.بهترین فرماندهان جنگ بود.ازهمان روز اول شهادتش عراق فکر میکرد اسیرشده تمام اردوگاهها را تحت کنترل شدید قرارداد.اسرا را شکنجه شدید میکردند که آقای هاشمی شناسایی کنند.ازیکطرف درایران دنبال این بودند که آیا اسیرشده.دردست صدام است.یا مفقودالاثرشده کسی نمی دانست تا ۲۲سال این شهید والامقام زیر خروارها خاک خوابیده بود وروحش نظاره گرمابود.
سردارعلی هاشمی یک بزرگمرد شجاع ودلاوری بی ادعا بود .روحش شاد ویادش گرامی ...
پاسخ ها
ربیعی روحش شاد شهدا همیشه بی ادعا بودند خدایا دراین مدت خانواده این شهید گرانقدر چه کشیدن
شهیدعزیزسردارعلی هاشمی برادرهموطن وهمشهری پرافتخاروسربلندمان روحت شاد ویادت گرامی ...ما مدیون خون پاک شما عزیزان هستیم.ان شاالله که شفیع ماهم باشید.اللهم عجل لولیک الفرج...
بغضم گرفت
روحش شاد
سر تعظیم فرود می آورم بر پیکر و مقام والای این شهید بزرگوار خداوند منان با امام حسین ایشان را مشهور کند آمین
روحش شاد و یادش گرامی
یاد و نام همه شهدای جنگ تحمیلی برافراشته باد .
به الان که همه چیز مشخص شده همه ناراحتیم و متاسف اشکریزان وااسفا سر میدهیم ، ولی بد نیست یه نگاهی به امروز و حال و رفتارهامون با چنین موارد مشابهی بندازیم بلکه از دست از این رفتار زشت و قضاوت های بی مورد و بی منطق برداریم ، واقعا چرا براحتی انواع و اقسام تهمت ها رو به نزدیک و دور و همسایه و ماشین بغلی و. همسر فلانی و بچه فلان کس و غریبه و اشنا و رهگذر و ..... میزنیم
خدا بیامرزش که با یاداوری خاطرات زندگیش تلنگری به خودم زدم ، روحت شاد مرد وطن
به روان پاکش هزاران سلام و درود.
پیشنهاد میکنم فیلم نفوذی با بازی زیبای امیر جعفری ببینید
یه عده مثل این شهید بزرگوار اینجوری از همچیزشون گذشتن ک یه عده الان خون مردم بیچاره رو تو شیشه کنن انگار ن انگار ک چه کسانی پای این کشور از همه چیزشون گذشتن