اسلحه در دستان حامد بهداد، پوريا پورسرخ، روناك يونسي و الهام حميدي
ماموران ۰۰۷ تلويزيون ايران
اين روزها ورق برگشته است! دوباره ستارههاي مشهور سينما به تلويزيون هجوم آوردهاند؛ اين روزها مردم راحتتر، در خانهها و سر سفرههايشان، نظارهگر بازي هنرمندانشان هستند و ديگر لازم نيست براي ديدن ستارههايشان زحمت سينما رفتن را بهخود بدهند.
پیش تولید سریال سقوط آزاد از ۲ ماه پیش آغاز شد. این سریال كه به مناسبت هفته ناجا از ۱۳ مهر ماه هر شب از شبكه ۳ پخش شد، در ۸ قسمت ساخته شده و البته فیلمبرداری آن تا چند شب پیش از پخش سریال تمام نشد. در «سقوط آزاد» حامد بهداد، پوریا پورسرخ و الهام حمیدی نقش پلیسهایی را بازی میكنند كه در تعقیب مجرم سریال با بازی «روناك یونسی» هستند. سریال به كارگردانی علیرضا امینی ساخته شده و از چند روز پیش از آغاز پخش سریال بیلبوردهای تبلیغاتی آن در سطح شهر خودنمایی میكرد. بیلیوردهایی كه بهسفارش ناجا طراحی شده بود و وعده تماشای یك سریال خوب را به مردم میداد.
اين روزها ورق برگشته است! دوباره ستارههاي مشهور سينما به تلويزيون هجوم آوردهاند؛ اين روزها مردم راحتتر، در خانهها و سر سفرههايشان، نظارهگر بازي هنرمندانشان هستند و ديگر لازم نيست براي ديدن ستارههايشان زحمت سينما رفتن را بهخود بدهند. بعد از «شهاب حسيني» كه هر هفته با «شوق پرواز» روبهروي مخاطبان تلويزيوني قرار ميگيرد و دوباره خاطره «پليس جوان» را در ياد همه زنده كرده، «حامد بهداد» و «پوريا پورسرخ» هم جيمز باندهاي اين شبهاي تلويزيون هستند كه مامور دستگير يك زن خلافكار به نام «مانا» هستند. از آنجا كه ما ايدهآليها ديگر عادت كردهايم نابترين و تازهترين اتفاقات عالم سينما و هنر را براي خوانندگان عزيز جمعآوري كنيم و مطمئنا خوانندههايمان نيز عادت كردهاند هميشه در ايدهآل بهدنبال بهترينها و جديدترينها باشند، در نخستين شبهاي پاييزي مهر، خودمان را بهسرعت به ميلاد نور رسانديم؛ همان جايي كه قرار بود سكانسهاي پاياني فيلم گرفته شود اما داستان بههمين راحتيها حل و فصل نشد! براي ترتيب و جمعآوري اين پرونده، 2 شب مهمان عوامل «سقوط آزاد» و بالاخص «حامد بهداد» عزيز در جزيره كيش بوديم تا بتوانيم هر آنچه از ايدهآل توقع داريد را فراهم كنيم. اميدواريم صفحات پرونده جلد اين شماره ايدهآل بتواند گوشهاي از توقعات بجايتان از ايدهآليها را فراهم آورد.
«سروان پوريا»؛ اين همان كاراكتري است كه پوريا پورسرخ در سريال اين شبهاي تلويزيون يعني «سقوط آزاد» بازي ميكند؛ سريالي كه از شبكه يك تلويزيون پخش ميشود و دربارهاش ميگويند مشابهاش را تا امروز نه در سينمايمان ديدهايم و نه در تلويزيون! سريالي سراسر از صحنههاي اكشن و پليسي كه پوريا پورسرخ يكي از نقشهاي اصلي آن را ايفا ميكند و اين دومين تجربه همكاري او با «حامد بهداد» بعد از «روز سوم» است، بايد ديد آيا ميتواند دوباره نگاه مخاطبان و كارشناسان را به سمت خودش برگرداند يا نه. گفتوگوي ما با پورسرخ زماني شكل گرفت كه براي گرفتن قسمتهايي از فيلم در جزيره كيش بود و خب مطمئنا هر جا ستارهها باشند، ردپايي از ما هم آنجا خواهد بود.
چندوقت پيش اين سعادت نصيبم شد به همراه «عليرضا اميني» فيلم «انتهاي خيابان هشتم» را كه خودش كارگرداني كرده ببينيم؛ ابتدا قرار بود 5 دقيقه از صحنههاي جالب فيلم را ببينيم اما آنقدر از كار خوشم آمد كه از آقاي اميني خواهش كردم اجازه بدهد تا انتهاي فيلم را ببينم. بعد از ديدن «انتهاي خيابان هشتم» واقعا دوست داشتم فرصتي پيش بيايد تا با آقاي اميني همكاري كنم. وقتي ايشان به من پيشنهاد بازي در سريال «سقوط آزاد» را داد چون بعد از سريال «رستگاران» حدود 3-2 سالي ميشد سريالي كار نكرده بودم، «سقوط آزاد» يك خرده قلقلكم داد اما نقشي كه براي من درنظر گرفته بودند، روز اول آنچنان چيز خاصي نداشت، بهتر است بگويم اصلا چيزي نداشت. وقتي آقاي اميني به من گفت پوريا اين نقش را بازي كن چون دوست نداشتم اين فرصت خوب را از دست بدهم، جلسهاي گذاشتيم كه بعد از آن قرار شد فيلمنامه را حين كار بازنويسي كنند و كار را براساس اين نقش جلو ببريم. بعد از اينكه موضوع را به فيلمنامهنويس كار گفتيم، ايشان بازنويسي كه لازم بود را انجام داد و سر فيلمبرداري نيز روتوشهايي كه بايد انجام شد تا نهايتا نقش سروان پوريايي را ببينيم كه الان وجود دارد و همان چيزي شود كه خودم دوست دارم. تصور ميكنم به لحاظ تكنيكي و معيارهايي كه براي ساخت يك كار خوب لازم است، «سقوط آزاد» كار كاملي باشد.
تفاوت «سقوط آزاد» با سريالهايي كه تا امروز ديدهايم، ايرانيزه نبودنش است؛ يعني مثل خيلي از سريالهاي پليسي كه از تلويزيون پخش شده، آموزش نظامي نشان نميدهد، هيچ كاري به سياست ندارد و يك كار تمام پليسي است كه ميتوان فيلمنامهاش را در هر كشوري از دنيا ساخت. منظورم اين است كه وقتي كسي فيلمنامه را بخواند، هيچ خطمشي وجود ندارد كه مجبور باشد آن را فقط در ايران بسازد، همين ويژگي فيلمنامه بود كه متقاعدمكرد در اين سريال بازي كنم. از طرفي تكنيكهايي كه در فيلمبرداري «سقوط آزاد» به كار رفته، باعث شده اين كار را خيلي دوست داشته باشم.
مطمئنا هر نقشي ويژگيهاي خاص خودش را دارد، كاراكتر سروان پوريا هم همينطور، علاوهبر اينكه چون بايد در ژانر پليسي بازي ميكردم، سختيهايش بيشتر از كارهاي ديگري بود كه تا امروز انجام دادهام اما چون گروه حرفهاي بودند، با سختيهاي كمتري مواجه شديم. بعد از بازي در فيلم «روز سوم»، علاقهام به تمام كساني كه براي حفظ ناموس و خاك ايران جانشان را كف دستشان گذاشته و جنگيده بودند صدبرابر بيشتر شد و خيلي راحتتر توانستم شرايط آن زمانشان را درك كنم، بعد از بازي در «سقوط آزاد» هم واقعا متوجه ارزش زحمات عزيزان نيروي انتظامي و پليس شدم كه براي ايجاد آسايش و آرامش در زندگي ما، قيد آسايش در زندگي خودشان را زدهاند تا ما با آرامش زندگي كنيم. در كل قرار گرفتن در شرايط يك پليس براي خودم تجربه متفاوت و بسيار جالبي بود.
قانوني وجود ندارد كه شما چون بازيگر يا كارگردان سينما هستي، ديگر حق نداري در تلويزيون حضور داشته باشي! «عليرضا اميني» تواناييهايش در سينما را به همه ثابت كرده و امروز سراغ يك سريال تلويزيوني آمده. بارها اتفاق افتاده كارگردانان بزرگ سينمايي بودهاند كه اسمشان را يك تريلي هم نميكشيده اما در تلويزيون توفيقي نصيبشان نشده؛ درست مثل بازيكنان فوتبال و فوتسال؛ لزومي ندارد بازيكني كه روي چمن خوب بازي ميكند، داخل سالن هم همان كيفيت را داشته باشد يا برعكس. اگر خاطرتان باشد در گذشته بازيكنان فوتبال را براي بازي داخل سالن و فوتسال انتخاب ميكردند اما ديدند جواب نميدهد، به همين دليل فوتسال امروز در كشورمان تخصصيتر از گذشته دنبال ميشود. كار كردن در سينما و تلويزيون هم همينطور است. بازيگران زيادي بودهاند كه آنقدر خودشان را بزرگ ميدانستند، بازي در تلويزيون را قبول نداشتهاند اما وقتي پا به اين رسانه گذاشتند، نتوانستند مخاطب را با خودشان همراه كنند، بنابراين بازي در تلويزيون به هيچ وجه راحتتر از سينما نيست. آن آدمي كه حاضر ميشود براي ديدن فيلم مورد علاقهاش سرما و گرما را تحمل كند، در صف بايستد و پول خرج كند، قطعا آنقدر با هنر ارتباط برقرار كرده كه حاضر است سختيهايش را نيز تحمل كند، مخاطب تلويزيون هم همان آدمي است كه آسايشش را به منزلش آورده، آشپزياش را انجام ميدهد، بنابراين ما بايد آنقدر كارمان قوي باشد كه متقاعدش كنيم زماني را از او براي ديدن كارمان بگيريم و پاي تلويزيون بنشانيمش بنابراين همراه و متقاعد كردن مخاطبان تلويزيون، بهمراتب سختتر از سينماست. شخصا تفاوتي برايم ندارد كه در تلويزيون كار كنم يا سينما، مهم انجام كار خوب است، اين 2 سالي هم كه بعد از سريال «رستگاران» كاري در تلويزيون انجام ندادم، به اين دليل بود كه فيلمنامه خوبي پيشنهاد نميشد و براي بازي در كاري متقاعد نميشدم، وگرنه اگر اين اتفاق ميافتاد، حتما قبل از «سقوط آزاد»، سريال ديگري كار ميكردم.
علاوهبر اينكه يكي از دلايل اصليام براي بازي در «سقوط آزاد» تجربه همكاري با عليرضا اميني بود، «حامد بهداد» يكي ديگر از مهمترين دلايل قبول كاراكتر «سروان پوريا» بود. حامد يكي از صميميترين دوستان من است كه بعد از بازي در «روز سوم» رابطهمان همچنان گرم ادامه پيدا كرده. صميميت ما آنقدر زياد است كه وقتي كاري به من پيشنهاد ميشود كه نياز به مشورت و گرفتن اطلاعات دربارهاش دارم، حتما قبل از قبول آن، با حامد صحبت ميكنم و از نظرهايش استفاده ميكنم. بعد از فيلم «روز سوم» فرصتي دست نداده بود من و حامد با هم همبازي شويم اما خوشحالم كه «سقوط آزاد» بهانهاي شد براي تجربه دوباره اين اتفاق. حامد با وجود اينكه نسبت به گذشته خيلي پختهتر شده اما هنوز هم همانقدر مهربان و دوستداشتني است و تمام بازيگراني كه تجربه همكاري با او را داشتهاند، ميدانند همكار شدن با حامد چقدر لذتبخش است. قياس درستي نيست اگر بخواهيم «روز سوم» و «سقوط آزاد» را با يكديگر مقايسه كنيم اما مطمئنم «سقوط آزاد» از آن كارهايي خواهد شد كه بعد از پخشش، همه عوامل و بازيگران به آن افتخار خواهند كرد و سرشان را بالا خواهند گرفت.
يكي از اتفاقاتي كه سر اين سريال براي من افتاد، سوارشدن قايق موتوري بود؛ بعد از اتفاقي كه سر فيلم «هر چي خدا بخواد» افتاد و قايقمان در آب چپ شد، الان وقتي با قايق موتوري چشم تو چشم ميشوم، كُپ ميكنم! در كل از آب ميترسم و در عمرم سمت عمق 2 متري استخر هم نرفتهام، چه برسد به اينكه بخواهم با قايق موتوري بروم وسط دريا! اما آقاي اميني خيلي به من لطف كرد و با صحبتهاي ايشان متقاعد شدم سوار قايق شوم و سكانسهاي دريا را بگيريم، براي خودم هم جالب بود چگونه راضي شدم اين كار را انجام بدهم!
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
عجب ماموران شجاعی
اصلاازبازیشون تواین سریال خوشم نیومد
فيلم نامه ي اين سريالو دادن به يه بچه ي 7 ساله نوشته . هيچيش منطقي نيست . پور سرخ هم هيييييچ فرقي با کاراي قبليش نداره