در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، تهران را به مصر ترک کرد؛ سفری بیبازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید.
برترینها: در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ ساعت ۱۲ و ۸ دقیقه محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران و شهبانو در میان بدرقه آقایان شاپور بختیار نخستوزیر، جواد سعید رییس مجلس، علیقلی اردلان وزیر دربار، معینیان رییس دفتر مخصوص، بدرهای فرمانده نیروی زمینی، نشاط فرمانده گارد جاویدان، قرهباغی رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و گروهی از شخصیتهای مملکتی و نظامی فرودگاه تهران را به مقصد اسوان مصر ترک کردند.
خبرگزاری پارس گزارش داد: «شاهنشاه و شهبانو پس از عزیمت از کاخ نیاوران مدتی در انتظار رای اعتماد مجلس شورای ملی ماندند تا آقای بختیار نخستوزیر به فرودگاه مهرآباد رفتند. شاهنشاه پس از اطلاع از رای اعتماد مجلس شورای ملی به دولت و مدتی مذاکره با نخستوزیر در میان فضای پرحزن و اندوه حاضران که اکثرا اشکهای خود را از دیگران پنهان میداشتند، تهران را به قصد مصر ترک کردند. اعلیحضرت هنگام عزیمت لباس تیره شخصی به تن داشتند و علیاحضرت کت و دامن و کلاه کرم و کیف و کفش قهوهای پوشیده بودند. موقعی که اعلیحضرتین با بدرقهکنندگان خداحافظی میکردند عدهای از افسران مشایعتکننده خود را به پای اعلیحضرت آویخته و در حالی که گریه میکردند، به اندوه فضای فرودگاه افزوده بودند. حتی این صحنهها چند بار باعث شد که اعلیحضرتین نیز متاثر شوند.»
روزنامه اطلاعات نوشت: «اعلیحضرتین در حالی که از طرف نخستوزیر و حاضران بدرقه میشدند با هواپیمای جت ۷۲۷ شاهین در حالی که پادشاه هدایت هواپیما را به عهده داشتند فرودگاه مهرآباد را ترک کردند.»
آخرین سخنان شاه و شهبانو در فرودگاه مهرآباد
شاه در گفتوگوی کوتاهی به خبرنگاران گفت که تهران را به سوی اسوان در مصر ترک خواهند کرد و در آنجا استراحت خواهند کرد. شاه گفت: «همان طور که به هنگام تشکیل این دولت گفته بودم مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر شود به مسافرت خواهیم رفت و این سفر اکنون آغاز میشود.»
وی افزود: «امروز با رای مجلس شورای ملی که پس از رای سنا داده شد امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایهگذاری آینده موفق شود و برای این کار ما مدتی همکاری و حس وطنپرستی به معنای اشد کلمه احتیاج داریم. اقتصاد ما باید راه بیفتد، مردم باید زندگی عادیشان شروع شود و پایهریزی بهتری برای آینده بکنیم. سخن دیگری غیر از حفظ وضع مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهنپرستی ندارم.» وی در مورد مدت سفر گفتند: این بستگی به حالت مزاجی من دارد و در حال حاضر نمیتوانم دقیقا آن را مشخص کنم.» شهبانو فرح نیز در طی مصاحبهای گفتند: «اطمینان دارم استقلال مملکت و وحدت ملی همیشه پایدار خواهد ماند و من به ملت ایران ایمان و اعتماد دارم. همین طور به فرهنگ ایران زمین اعتقاد دارم و امیدوارم و میدانم که خداوند همیشه پشت و پناه ملت ایران خواهد بود.» این تمام آن چیزی بود که شاه و شهبانو به خبرنگاران گفتند.
رفتن شاه از کشور و جشن و شادی مردم
در پی خروج شاه از کشور روزنامه اطلاعات نوشت: «همه جا نور بود، گل بود، بوسه بود و مهربانی. چهرهها باز... لبهای پر از لبخند. غریو شادی به آسمان برمیخاست. مردم از ته دل میخندیدند و یکدیگر را در آغوش میگرفتند. در محلات شیرینی توزیع میکردند و در یک کلام تهران شادترین روزهای خود را پس از آن همه روزهای خونین که چهرهها از غم پوشیده شده بود، گذراند.
انتظار ساعت دو بعدازظهر به سر آمد و مردم خبردار شدند که «شاه رفت». عنوان درشت روزنامه اطلاعات، درشتترین تیتر تاریخ روزنامه ما همین بود: «شاه رفت.»
مردم تهران به تبعیت از زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی، سربازان را گلباران و بوسه باران میکردند. همه اتومبیلها بدون استثنا چراغهای خود را روشن کردند و کاروانهای شادی در خیابانهای پایتخت به حرکت درآمد.
صدای بوق آهنگین اتومبیلها، فضای پایتخت را پر کرده بود. در حوالی خیابان جردن، یک مرد اروپایی که ظاهرا نشان میداد که آلمانی است شعار «شاه در رفت» را به دستش گرفته بود و با مشت گره کردهاش فریاد میزد: شاه رفت، دیگه تموم شد. در مسیر خیابان پهلوی مردم فریاد میزدند «این شاه امریکایی دیگر برنمیگردد».
دیروز حوالی غروب، مردم در بسیاری از میادین مجسمههای شاه را پایین کشیدند، از جمله در میدان راهآهن، توپخانه، ۲۴ اسفند و فلکه اول تهرانپارس. هزارها تصویر از زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی در سطح شهر پخش شده بود و همه اتومبیلها بدون استثنا در کنار عبارت «شاه رفت» که تیتر اطلاعات بود، تصویر حضرت امام خمینی را نیز نصب کرده بودند.
تنها در شهر اهواز بین نیروهای نظامی و مردم درگیری رخ داد که منجر به کشته و زخمی شدن عدهای شد. امام خمینی نیز پس از شنیدن خبر خارج شدن شاه از ایران گفتند: «الله اکبر.»
روایتی از ماجرای تیترهای ماندگار
روزنامه همشهری: تیترهای «شاه رفت» و «امام آمد» معروفترین تیترهای مطبوعات انقلاب هستند که هر دو در روزنامههای اطلاعات و کیهان به ثبت رسیدند و انتشار این تیترها در هر دوی این رسانهها ماجراهای جالبی داشت. مرحوم محمد حیدری که همین اوایل امسال دار فانی را وداع گفت آن زمان معاون سردبیر روزنامه اطلاعات بود. او روایت این دو تیتر را اینطور گفته بود: ۲تیتر معروف و بسیار بزرگ «شاه رفت» و «امام آمد» بیهیچ گمانی ابتکار حرفهای شادروان غلامحسین صالحیار ـ سردبیر وقت روزنامه اطلاعات ـ است.
آقایان علی باستانی، حسین شمسائلی و من در امور خبری، معاونان صالحیار بودیم که البته نقش آقایان باستانی و شمسائلی در این بخش، پررنگتر از من بود؛ زیرا علاوه بر آن مسئولیت، سمت معاونت اجرایی سردبیر نیز برعهده من بود و مدام بین هیأت تحریریه (طبقه چهارم) و بخش فنی (طبقه سوم) در رفتوآمد بودم تا بر شیوه بستن صفحات روزنامه نظارت داشته باشم یا دستورات و نظرات گروه سردبیری را ابلاغ کنم.
تمام روزنامهنگاران در ردههای ما، از دستکم ۱۰روز قبل میدانستیم که شاه قرار است از ایران برود؛ زیرا تیمسار مقدم ـ آخرین رئیس ساواک ـ در جلسهای که ما را به شرکت در آن (در ساختمان مرکزی ساواک) فراخوانده بود، موضوع را با قید اینکه نباید آن را منتشر یا بازگو کنیم اعلام کرده بود. همین آگاهی موجب شد صالحیار وقت کافی داشته باشد که به وسیله آقای مژدهبخش ـ مدیر فنی روزنامه ـ و با گرفتن تضمین رازداری از بخش گراورسازی، آن تیتر بزرگ و بیسابقه را به صورت گراور بسازد و جایی پنهان کند. هم آقای مژدهبخش و هم شادروانان شمس و کرداوغلو (اعضای مؤثر بخش گراورسازی) با من روابط دوستانه و صمیمانهای داشتند و همیشه من را در جریان قضایا میگذاشتند، اما در این مورد بخصوص استثنا قائل شدند.
روز رفتن شاه، ما میدانستیم که شاه و خانوادهاش قرار است ایران را ترک کنند؛ بنابراین دستکم هیأت سردبیری میدانست که تیتر اول به این موضوع اختصاص دارد. هرچه به زمان تصمیمگیری برای انتخاب کلمات تیتر نزدیکتر میشدیم، صالحیار من را بیشتر دنبال کارهای متفرقهای که ربطی به من نداشت، میفرستاد و چند بار هم شاهد بودم که در پاسخ به پرسش اعضای سردبیری در مورد مضمون تیتر اول، پاسخهایی سردستی میداد.
آن روز، تنها روزی بود که من و دیگران از چگونگی بستهشدن صفحه اول روزنامه بیخبر بودیم (درحالیکه نظارت بر صفحهبندی و کنترل نهایی با من و سپس خود صالحیار بود). سرانجام خبردار شدیم که چاپ روزنامه آغاز شده و دقایقی بعد، نسخههایی از آن به هیأت تحریریه آورده شد و در آن لحظه بود که چشم ما به آن تیتر افتاد. ساعتی بعد، من در سرکشی به بخش توزیع و گفتگو با سرپرست آن متوجه شدم ترتیبی داده شده که به جای روال توزیع عادی، خروجی ۲ماشین چاپ روزنامه (رتاتیو و افست روتاتیو) بدون درنظرگرفتن بازگشت وصول پول فروش، بین مردم که خیابانها از آنها مملو بود، توزیع شود. به این ترتیب، با یک سازماندهی دقیق، روزنامهای با تیتری که هنوز هم در رسانهها بازتاب پیدا میکند، منتشر شد. البته در مورد تیتر «امام آمد» این وضع تکرار نشد و اعضای سردبیری در جریان بودند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر