مادرم دق کرد
با ناصر محمدخانی از پرسپولیس تا شهلا
سیاهی زندگی بدون لاله برای ناصر این روزها روشن تر شده و او با اینکه از درون شکسته است، می خواهد نفس بکشد و زندگی را با یادگاران لاله سحرخیزان سپری کند.
مجله تماشاگر: سیاهی زندگی بدون لاله برای ناصر این روزها روشن تر شده و او با اینکه از درون شکسته است، می خواهد نفس بکشد و زندگی را با یادگاران لاله سحرخیزان سپری کند. چنان با هیجان درخصوص علی و عرفان صحبت می کند که گویی هم مادرشان است و هم پدر... می گوید اگر 20 سال دیرتر به دنیا آمده بودم، قیمت ام دو میلیارد بود. می خواهد بلند شود و دوباره بگوید من هنوز هستم. حالا ناصر محمدخانی می خواهد نفس بکشد و زندگی را بغل کند. با او در اتاقکی که با عکس های دوران بازیگری اش تزیین شده بود صحبت کردیم. ناصر با تمام ناملایمت ها از یک نفر ... یک دوست قدیمی که با او زیر یک سقف زندگی کرده بود گله مند بود کسی که در این سال ها او را تنها گذاشت... یک دوست بی معرفت؟
چه شد شما را اینجا ملاقات کردیم؟
- یکی از دوستان گفت برای اینکه حال و هوایت عوض شود بیا این مجموعه ورزشی را دست بگیر. فعلا اینجا هستم و زندگی را می گذرانم. حالا که صحبت مجموعه ورزشی طالقانی شهر ری شد؛ چند وقت پیش مهدی مناجاتی با تیم پایه پیکان آمده بود اینجا گفت ناصر کجا آمده ای؛ نکند تبعید کرده اند. دیگه اینجا شهرمان است و بچه ها لطف کردند و ما آمدیم اینجا. مهدی مرادعلی رئیس تربیت بدنی شهر ری بود، او پیشنهاد داد که بیایم و مدیریت این مجموعه ورزشی را به دست بگیرم.
زندگی ناصر محمدخانی این روزها چطور می گذرد؟
- این روزها ... صبح ها کارهای شخصی ام را انجام می دهم و عصرها می آیم اینجا.
شغل دوم تان مدیریت مجموعه ورزشی است؟
- کار آزاد دارم. نمی توانم بگویم که چه کاری دارم. بگویم کارم ساخت و ساز است می گویند مولتی میلیاردر است؛ آره والا چی بگم؛ کار آزاد دیگه. وقت مان یک جوری می گذرد.
دلتان برای فوتبال تنگ نشده؟
- خیلی ... خیلی ... چه بگویم عمر که گذشت دیگر برنمی گردد. بازنشسته شده ایم دیگر و باید به زندگی برسیم. در این دوره زمانه نخواهی بازنشسته شوی؛ بازنشسته ات می کنند.
در دیدار برابر میلان یک پاسی دادید که یاد آن دوران افتادیم و آن تیتر مشهور...
- بله یادم است. فرارهای ۸ برای سه گل. آن دوران فقط دوتا مجله داشتیم. ما می نشستیم تا شنبه برسد و دنیای ورزش و اطلاعات را بخریم بعدا روزنامه کیهان و هدف منتشر شد.
مصاحبه ها و مطالبی که آن دوران برای شما می نوشتند را هنوز هم دارید؟
- بله دارم؛ توی یک کارتن با آلبوم هایم گذاشته ام. برادر حافظ طاحونی یک دفتر بزرگ برای من درست کرده بود و تمام مصاحبه ها و مطالبی که در مورد من بود را در آن دفتر جمع کرده بود. اولین عکس و مطالبی که در مورد من بود را هنوز یادم است، تیتر زده بودند بازیکن دیگری رو می شود و عکس من را کار کرده بودند. آن مطلب اولین عکس رنگی من بود که روزنامه کیهان ورزشی زده بود.
چه سالی بود؟
- سال ۵۶ بود؛ اتفاقا آن عکس را دادم علی کاوه برایم بزرگ کرد. از آنجا رفتیم تیم ملی نوجوانان و جوانان ... من اولین سفرم را یادم نمی رود چون به مکه بود. با تیم جوانان رفتیم.
چرا الان نباید امثال ناصر محمدخانی در این فوتبال باشند؛ خودتان نمی خواهید یا مسئله ای است؟
- هستن از ما بهتر که کار می کنند و مهم نیست که حتما ناصر محمدخانی باشد اما چیزی که مرا ناراحت می کند اینکه یک سری ها در این فوتبال نبودند و حالا آمده اند و حق شان را هم می خواهند این آدم را ناراحت می کند.
خب شما که این مسائل را می بینید چرا نمی آیید وسط گود؟
- آخر اینها تا حالا کجا بودند که دائما هم می گویند حق ما را بدهید؟ حق زمانی است که خاک فوتبال را خورده و برای آن زحمت کشیده باشیدنه اینکه هیچ کاری نکردید آن وقت از راه رسیده و میلیاردی هم پول بگیرید. آن وقت همین پیشکسوت های پرسپولیس این همه زحمت کشیده اند اما باید بیرون باشند. یکسری با چرب زبانی می گویند حق مان را بدهید.
قبول دارید خود شما پیشکسوت ها هم مقصر هستید؟
- قبول دارم یکسری دنبالش نرفتند و تلاش نکردند اما خیلی ها هم کار کردند و دوره دیدند اما بیرون گود نشسته اند.
اینکه پیشکسوت چون دوره قدیم پول نگرفته الان مدعی شود باید به ما پول بدهید به نظر شما درست است؟
- رویانیان یک کار خوبی که کرد این بود که برای پیشکسوتان بودجه و بیمه و حقوق مشخص کرد ولی یکسری هم کلاس رفتند و دوره دیدند و می توانند مدعی باشند.
چرا یکسری به قول شما در این فوتبال نبودند اما الان فوتبال ایران را به دست گرفته اند ولی ناصر محمدخانی باید در نهایت بشود مسئول یک ورزشگاه کوچک؟
- چون با رابطه آمده اند. کانال می زنند و از طریق روزنامه نگار، مدیریت باشگاه ها یا هیئت مدیره که اغلب سیاسی هم هستند می آیند و قرارداد می بندند و با دادن زیرمیزی و ... فعالیت می کنند.
اما وقتی می خواهند مطرح شوند می آیند و با امثال ناصر محمدخانی عکس یادگاری می اندازند.
- متاسفانه اینطوری است؛ ما که کسی نیستیم ولی می آیند و از کنار امثال ما کانال می زنند و پست می گیرند.
چقدر خودتان را مقصر می دانید؛ چرا باید با ناصر محمدخانی در چنین جایی صحبت کنیم؟
- الان این پول همه چیز را خراب کرده و فکر و ذکر بازیکنان شده پول نه فوتبال. ما همیشه دنبال فوتبال بودیم نه پول و شاید به همین خاطر است که نسل ما شرایط مالی مناسبی ندارد. الان بحث های فوتبال ما شده پول و قرارداد. کسی از مسائل فنی سوال نمی کند. همین پول ها فوتبال را خراب کرده، به قول ماتئوس که می گفت زمانی فوتبال شما ۸-۷ بازیکن در بوندسلیگا داشت اما الان ندارد به خاطر اینکه فوتبال پسرفت کرده است و نتایج مان مقطعی است.
مشکل کجاست؟
- ما روی جوانان سرمایه گذاری نمی کنیم. مشکل سخت افزاری و مدیریتی داریم. الان اکثر مدیران فوتبالی ما سیاسی شده اند. حالا نمی دانم به خاطر پولی که می آورند یا واقعا تخصصی که دارند است اما اگر می خواهیم فوتبالمان درست شود باید افرادی که هم پول دارند هم تخصص، وارد فوتبال شوند.
۲۰ سال زود به دنیا آمدم
تا حالا شده از اینکه در این دوره زمانه بازی نمی کنید افسوس خورده باشید؟
- افسوس نه؛ من فقط به عشق مردم بازی می کردم اما الان اگر بازی می کردم فکر کنم ۲ میلیاردی قیمت ام بود. چی بگم الان با این کیفیت اینقدر می گیرند. به قول ناصر ابراهیمی می گفت تو ۲۰ سال زود به دنیا آمدی اگر در این زمانه بودی راحت تو اروپا بازی می کردی. ناصر ابراهیمی همیشه هر جا می نشیند می گوید که فوتبالیست رو دست ناصر محمدخانی نیامده است.
اتفاقا شما جزو فوتبالیست هایی بودید که هم خوب پول گرفتید هم در خارج بازی کردید.
- من راحت می توانستم در اروپا بازی کنم. من ۳۰ سال پیش رفتم قطر. پولی به آن صورت در آن دوران نبود اما نسبت به همبازی هایمان بهتر پول می گرفتیم. ۴، ۵ سال قطر بازی کردم و آنجا یک پولی جمع کردیم وگرنه ما هم مثل بقیه یک زندگی عادی داشتیم.
ثروت ناصر محمدخانی چقدر است؟
- نمی دانم والا؛ خدا را شکر از شرایط زندگی ام راضی هستم؛ هر چی دارم لطف خدا بود. از کنار این مردم به دست آوردم. تخمین نزدم ببینم چقدر دارم.
این ثروت را چطور استفاده کردید؟
- پولی که از قطری ها گرفتم را بیشتر تو کارخانه و مغازه سرمایه گذاری کردم تا پولم ثابت نماند. البته آن زمان پول هم با ارزش بود.
مادرم می گفت با بچه ام دشمنی کردند
با این ثروتی که دارید چرا در شاه عبدالعظیم زندگی می کنید؟
- اینجا قبله گاه من است ... قبله گاه ... بارها گفته ام که به اینجا افتخار می کنم. به اینکه بچه یک شهر مذهبی هستم. تهران هم خانه دارم یکی هم جدیدا خریدم اما عشق ام اینجاست و به عشق مردم شاه عبدالعظیم زندگی می کنم. مادرم همیشه می گفت شیرم را حلالت نمی کنم اگر نماز نخوانی و من از ۶ سالگی نماز می خواندم و به مادرم می گفتم نماز خواندم الان شیرت را حلال می کنی ... (خنده) آن زمان ما مکتبخانه درس می خواندیم.
سر ماجرای شهلا جاهد مادرتان چه حالی داشت؟
- خیلی ناراحت بود؛ می گفت با بچه ام دشمنی کردند، عروس ام را کشتن. می گفت بچه ام را آواره کردند.
مصاحبه پسرتان را خواندید؟
- نه هنوز نخواندم، باید بگیرم و بخوانم.
داشتید از حال و هوای مادرتان در آن ماجرا می گفتید؟
- خیلی ناراحت بود. نه اینکه من بچه آخر بودم، خیلی مرا دوست داشت و من هم خیلی به مادرم می رسیدم. بنده خدا مریض شد و به خاطر همان ماجرا فوت کرد.
مادرتان دقیقا در مورد شهلا چی می گفت؟
- شناختی نداشت و شهلا را ندیده بود. نمی گذاشتم زیاد از ماجراها مطلع شود اما دو سال بعد آن جریانات مریض شد و فوت کرد. فشارهای عصبی مادرم را از پا انداخت.
شما روز اعدام حضور داشتید؟
- بله؛ ۶ صبح بود که رفتیم برای اعدام. حالا چه شد از این ماجرا سوال می پرسید.
چون صحبت مادرتان شد یاد ماجرای جاهد افتادیم؟
- چون به خدا نمی خواهم دیگر آن اتفاقات را دوباره مرور کنم. به خبرنگاری هم که با پسرم مصاحبه کرد گفتم بچه ها از آن حال و هوا درآمده اند و دوست ندارم آن دوران یادآوری شود چون خاطره خوبی هم نیست. گفتم بیشتر ورزشی سوال کنید.
اتفاقا در آن مصاحبه گفته بود کاش آن روز مدرسه نرفته بودم.
- خوب علی ناراحت می شود وقتی دوباره یاد آن زمان می افتد. بچه فراموش کرده حتی گفتم از قطر و فوتبال بپرسید اما مثل اینکه در مورد آن زمان سوال کرده اند.
علی محمدخانی الان فوتبال بازی می کند؟
- مصدوم شد و دو سالی است بازی نمی کند اما قبل از مصدومیت در یک باشگاه لیگ برتری قطر بازی می کرد همان باشگاهی که فریدون زندی بازی می کرد.
علی ملیت قطری دارد؟
- قطر به دنیا آمده اما ملیت ایرانی دارد. عرفان اما در ایران به دنیا آمد.
فوتبال علی هم مثل پدرش بود؟
- بد نیست اما در لیگ برتر قطر، باشگاه الاهلی بازی می کرد و می توانست موفق باشد اما مصدوم شد. یک بار خانه بودم که محمد پنجعلی زنگ زد و گفت بازی علی رو می بینی؟
سرعتی بود مثل خودتان؟
- بله؛ علی در پست هافبک مهاجم و مهاجم بازی می کرد و سرعتش هم خوب بود.
شانس داشت به تیم ملی ایران دعوت شود؟
- شانس داشت. ۲۲ ساله است و اگر مصدوم نمی شد می توانست دعوت شود. بازی هایش را که می دیدند می گفتند می توانست دعوت شود.
درآمدش از باباش بیشتر است؟
- آنجا چون از پایه ها آمده خیلی پول نمی دادند. فکر کنم به پول ایران ماهی ۱۵ میلیون و ۱۰۰ هزار ریال قطری هم پیش می گرفت. اگر مصدوم نمی شد می توانست سالی ۵۰۰ هزار دلار هم بگیرد.
شما با اینکه ۱۲ سال از آن ماجرا گذشته چه حالی دارید؟
- به من خیلی سخت گذشت و خیلی اذیت شدم.
هنوز با مرگ لاله کنار نیامدم
کابوس هم می بینید؟
- هنوز با خودم کنار نیامدم که آنطور لاله را کشتند. لاله یک زن خوب و مومن بود و من هرگز نمی توانم فراموشش کنم.
قبول دارید افکار عمومی یک جورایی برای قاتل دلسوزی می کردند؟
- نه، برای مظلوم نمایی هایش بود. از وقتی رفت زندان برای ما شاعر و نویسنده شد. اصلا اینطوری نبوده. به همه خبرنگاران روزنامه های زرد، قرمز و ... زنگ می زد، شماره همه را داشت. به خدا همین الان هم یاد ندارم به روزنامه ای زنگ زده باشم اما او هر روز به خبرنگارها رنگ می زد.
یک مستندساز در حق من خیانت کرد
قبل از زندانی شدن برای شما شعر نمی گفت؟
- نه بابا؛ رفته بود زندان برای خودش شعر می گفت، شده بود شاعر و روزنامه ها هم شعرهایش را چاپ می کردند.
چرا شما اینقدر کم مصاحبه می کردید و فقط یک فیلم مستند از شما بیرون آمد.
- همسر یکی از هنرپیشه ها که مستندساز بود. آمد گفت در حق تو اجحاف شده و می خواهم تو را دوباره زنده کنم. گفت در رابطه با خودم است اما بعدا یک قسمت اش را با من گرفت و بعد با شهلا هم صحبت کرد و با هم میکس کرد. به ایشان گفتم شما با این کار به من خیانت کردی چرا به من نگفتی این هم (شهلا جاهد) هست یا قبول می کردم یا نمی کردم.
مگر بدون مجوز شما این مستند را تهیه کرد؟
- یادم می آید جشن باشگاه پرسپولیس در زمان محمد حسن انصاری فرد بود که خیلی اطرافم شلوغ بود، آمد و من بدون اینکه بخوانم امضا کردم.
شکایت نکردید از این خانم؟
- چرا رفتم پیش معاونت سینمایی و نامه نوشتم اگر در ایران پخش کنید من رسما شکایت می کنم. همان موقع هم زنگ زدند به همین خانم و صحبت کردند که این کار را نکند.
در آن فیلم از صحبت های شهلا اینطور برداشت می شد که انگار می داند قرار است با شما هم صحبت شود.
- بله به او گفته بودند اما به من نگفتند. می دانست من اگر می دانستم قرار است او هم (شهلا) باشد، مصاحبه نمی کنم. به من گفت در رابطه با خودت است؛ اما بعد با او هم صحبت کرده بودند که همین کار باعث شد خانواده همسرم از من ناراحت شوند و برای آنها قسم خوردم که من اصلا نمی دانستم/ مرا گول زدند. به خود سازنده هم گفتم تازه رابطه من با خانواده همسرم درست شده بود که شما با این حرکت مشکلاتی برای من به وجود آوردید.
مثل اینکه بعد از آن ماجرا تا مدت ها با خانواده سحرخیزان رابطه تان قطع بود.
- بله؛ یک مدت رابطه نداشتیم چون یکسری رسانه ها شانتاژ می کردند؛ زنگ می زدند به آنها می گفتند که ناصر این حرف را زده یا حرف های کذب دیگر و این موضوع آنها را ناراحت می کرد. هر چی من می گفتم به خدا دروغ است می خواهند رابطه ما را بر هم بزنند اما دوباره زنگ می زدند و یک حرف بی خود دیگر از قول من نقل می کردند.
اینکه می گفتند بچه ها را از شما گرفتند و پدر همسرتان از شما شکایت کرده درست بود؟
- این حرف ها دروغ بود؛ یکسری نشریات زرد هم به این مسائل دامن می زدند. تمام این مسائل که می گفتند بچه ها دیگر نمی خواهند مرا ببینند دروغ بود.
شاید آن مصاحبه های شهلا و پاسخ ندادن شما به نوعی باعث شده بود تا جامعه ای برای او دلسوزی کند.
- همین کارها را می کرد که اعدامش طول کشید. فشار عمومی آن زمان روی اعدام ها زیاد بود. پرونده ما هم که ابعادش روز به روز گسترش پیدا کرد و حساسیت بیشتری پیدا کرد.
شهلا دوست داشت این پرونده کش پیدا کند. شما هم اینگونه فکر می کردید؟
- اصلا او با کارهایش می خواست بیشتر زنده بماند یا تبرئه شود. به قول قاضی پرونده، او آنقدر در اعترافاتش گاف داده که اصلا نمی شود جمع اش کنی.
نماز غفیله را از لاله یاد گرفته بود!
چه گاف هایی داده بود؟
- قطعا قتل کار او بود؛ چرا می گویم قطعا کار خودش بوده، یکی اینکه تشک خونی را برگردانده بود چون رد خون پاک نشده بود. یا اینکه همان شب لاله به دوستانش تلفنی نماز غفیله یاد داده بود و در اعترافاتش گفته بود آنقدر به دوستانش توضیح داد که من هم نماز غفیله را یاد گرفتم. معلوم بود که آن شب آنجا بوده و حتی جایی که پنهان شده بود را نشان داد.
چطور پنهان شده بود که همسرتان و بچه ها شهلا را ندیدند.
- خانه ما به دلیل اینکه دوبلکس بود، بچه ها بیشتر از بالا استفاده می کردند. می ترسید دیده شود برای همین پایین پنهان شده بود. پشت پرده سمت شوفاژها خوابیده بود. صبحی که بچه ها بیدار شده بودند او هم از صدای استکان و نعلبکی ها بیدار شده بود و همه این مسائل را اعتراف کرد. تازه گفته بود خوابش برده بود و با صدای آشپزخانه بیدار شده.
یک درصد هم فکر نمی کردم شهلا این کار را بکند
همسر شما آن روز، روزه هم بود؟
- بله روزه بود و حتی این را هم گفته بود که همسرم با مادرش صحبت کرده بوده که سه روز روزه می گیرم و روز سوم که ناصر از مسافرت برگشت دیگه روزه نمی گیرم. سومین روزی که روزه گرفته بود به قتل رسید.
یکی از معماهای این پرونده جمله ای بود که شما در هواپیما به وحید قلیچ گفته بودید: «نامردا کار خودشان را کردند.» یک چنین جمله ای.
- نه بابا اصلا اینطوری نبود. روزنامه ها از خودشان نوشتند. فقط چند باری یک پژو را جلوی در خانه دیدم که خانه ما را زیر نظر داشت.
فکر شهلا را نمی کردید که قتل را او انجام داده باشد؟
- اصلا یک درصد هم فکرش را نمی کردم. چون من بدی در حق او نکرده بودم تازه جمع و جورش هم کردم. من قبل از اینکه با پرسپولیس به آلمان بروم به مادرزنم ماجرای پژو را گفتم و او هم تایید کرد که یکی دو بار آنها را دیده است. اتفاقا لاله به مادرش گفته بود نکنه اینها دزد باشند که مادرش گفته بود «مادر خیالت راحت باشد، این محله دزد ندارد». روی همین حساب گفتم شاید کار آنها باشد نه اینکه فکر کنم کار شهلا بوده باشد. من روحم از این اتفاق خبر نداشت.
با اینکه ۱۲ سال از آن اتفاق می گذرد مردم شهر ری از آن ماجرا حرفی می زنند؟
- نه دیگر.
روزی که قاتل اعدام شد را یادتان هست؟
- بله، فکر کنم سال ۸۹-۸۸ بود که اعدام شد. سه سالی است که اعدام شده.
خانواده سحرخیزان در چه شرایطی هستند؟
- پدر لاله خدابیامرز اینقدر غصه خورد که فوت کرد. آنقدر سرحال بود که من فکر می کردم راحت بالای ۸۵-۸۰ سال عمر کند اما شهلا نه تنها لاله را از من گرفت؛ بلکه مادرم و پدر همسرم را هم از من گرفت.
این پروسه اختلاف خانواده سحرخیزان با شما چگونه طی شد؟
- پس از مدتی خودشان متوجه شدند که من در این ماجرا نقشی نداشتم؛ خودشان به این رسیدند که روح من از نقشه او (شهلا) بی خبر بوده است. اطرافیان هم گفتند ناصر زندگی اش را دوست داشته و مگر زندگی اش بد بوده با زن به این خوبی و مومنی. مگر دیوانه بوده که بخواهد این کار را بکند. واقعا چه انگیزه ای می خواستم داشته باشم که دست به این کار بزنم. من به سختی آن زندگی را درست کرده بودم. من از همین شهر ری روی پای خودم ایستادم و این زندگی را درست کردم. یکی می آید سی سال زحمت می کشد و بعد دوباره برمی گردد سر نقطه اول.
اگر پرونده جاهد در زندگی ناصر محمدخانی شکل نمی گرفت الان ناصر محمدخانی در این فوتبال چه جایگاهی داشت؟
- ضربه بزرگی به زندگی من زده شد. کمرم شکست (مکثی می کند) شاید اگر ماجرای این پرونده به وجود نمی آمد، الان در کنار تیم محبوب خودم پرسپولیس بودم. من ده سال در پرسپولیس بودم و اگر شرایط فراهم می شد دوباره مربی می شدم.
یعنی دنبال سرمربیگری پرسپولیس بودید؟
- بله من می توانستم سرمربی پرسپولیس باشم چون هم انگلیسی بلد بودم هم در انگلیس دوره دیدم و دوره آسیا را گذرانده بودم. قسمت ما این بوده و نمی شود قسمت را عوض کرد.
این چه عشقی بود که زندگی مان را تباه کرد
شاید هم از عشق زیاد دچار جنون شده بود.
- این چه عشقی بود که زندگی ما و خودش را تباه کرد. من که دستش را گرفتم و کمکش کردم. باید می رفت دنبال زندگی اش. از گذشته هایش و آسیب هایی که دیده بود گفت و من کمکش کردم تا سر و سامان بگیرد.
واقعا خودتان را مقصر نمی دانید؟
- به جان خودم فقط قصدم کمک بود و قصد سوءاستفاده نداشتم. به خودش هم بارها گفتم من زن و دوتا بچه و زندگی ام را دوست دارم. می گفتم بهش که زحمت کشیده ام تا این زندگی را درست کردم.
قبل از اینکه آن ماجرا رخ دهد شما را تهدید نکرده بود؟
- می گفت من اصلا به زندگی تو کاری ندارم و دخالتی نمی کنم. حتی گفتم بعدها مدعی نشی.
چطوری کلید منزل تان را به دست آورده بود؟
- همان منزل ظفر که زندگی می کرد و من رفت و آمد داشتم، وقتی می رفتم بیرون خرید یا میوه بخرم حتما برداشته و داده کلیدساز برایش ساخته.
شهلا قبل از قتل چند باری به خانه ما آمده بود
پس با برنامه ریزی قبلی بوده؟
- بله؛ چند بار هم قبل از آن اتفاق به منزل ما آمده بود. لاله می گفت انگار این خانه جن آمده. این ظرف های نخود و لوبیا را دیده اید؟ از سر این ظرف ها خالی می کرد تو آشپزخانه. می خواست با اعصاب و روان لاله بازی کند. صبح می رفت مثلا آبگوشت درست کند و می گفت ناصر این نخود و لوبیاها برگشته ریخته.
یواشکی می آمد یا شما از حضورش اطلاع داشتید؟
- این چه سوالی است. معلوم است که من روحم هم خبر نداشت وگرنه اگر می دانستم همان اول رابطه قطع می کردم. بلد بود خانه را و می دانست ما چه زمانی نیستیم می آمد داخل خانه و این کارها را می کرد. از من هم می پرسید چه زمانی خانه هستیم. با این کارهایش با روح و روان لاله بازی می کرد. غیر از او کار کس دیگری نمی توانست باشد.
شما در آن مدتی که با شهلا رابطه داشتید متوجه مشکلات روحی روانی اش نشده بودید؟
- مشکل داشت. بعد از آن اتفاق متوجه شدم که مشکل دارد. او می خواست جلب توجه کند و با مظلوم نمایی خودش را تبرئه کند. بارها گفته بودم ۶ ماه، یکسال گذشت نگویی من به تو وابسته شدم و از این حرف ها ... به امام زمان از همان اول بهش گفتم دوتا بچه دارم و زندگی ام را دوست دارم. می گفت می دانم چون جواد خیابانی آمده بود منزلتان و دیدم خانواده ات را. گفتم دیدی دیگه؟ پس فهمیدی که من زندگی ام را دوست دارم. اگر نمی توانی الان بگو که هر دو برویم دنبال زندگی مان. می گفت نه من اصلا دخالت نمی کنم تو زندگی تو و از این حرفا. اینجوری می آیند و وارد زندگی مردم می شوند.
خیلی از فوتبالیست ها شاید شرایط مشابه شما را داشته باشند.
- به آنها توصیه می کنم اصلا گول این چیزها را نخورند. اینکه کسی بگوید تو دستم را بگیر و من به زندگی ات کاری ندارم و ... را اصلا باور نکنند. بعد از ۶ ماه کم کم می گویند من به تو وابسته شدم؛ من نمی تونم بدون تو زندگی کنم و ...
بعد هم شروع می کنند به تهدید کردن و از این مسائل، حالا این (شهلا) اینطور نبود و اگر من را تهدید می کرد زودتر از اینها قطع رابطه می کردم. فوتبالیست ها هم حواسشان باشد گول امثال این آدم ها (شهلا) را نخورند.
در تمامی این ده، دوازده سال که از آن ماجرا می گذرد جدا از شهلا چه کسان دیگری دل شما را شکستند؟
- من فقط از خودش (شهلا) که این کار را کرد ناراحت هستم و نمی بخشمش. البته یکسری دوستان هم بودند. دوستان صمیمی که توقع داشتم در آن شرایط کمک بکنند نه اینکه مرا تنها بگذارند.
از یک رفیق 20 ساله توقع داشتم
کسی هم پشت ناصر محمدخانی ایستاد، زمانی که طرد شده بودید؟
- چرا، بودند کسانی مانند حبیب کاشانی که صحبت کردند. محمد پنجعلی هم خیلی با معرفت بود. فرشاد هم چند سال پیش زنگ زد گفت دارم می روم تراکتور بیا با هم برویم اما نرفتم.
از میان این همه رفیق فوتبالی یک نفر بیشتر از همه به نظر می رسید به شما کمک کند، او این کار را کرد؟
- نمی خواهم اسم بیاورم چون رفت و آمد داریم. من از این آقا توقع داشتم. به خودش هم گفتم بالای 20 سال رفاقت داریم. شماره من را هم همین دوست عزیز داده بود به شهلا. انتظار داشتم وقتی که تیم گرفت به من هم می گفت. کسانی پیشنهاد کار دادند که من توقعی از آنها نداشتم اما از او داشتم. سال ها زندگی کردیم با همدیگر اما یک زنگ هم نزد حتی تعارف کند.
چی گفت؟
- چی داشت بگوید. الان هم نمی خواهم بیشتر از این صحبت کنم.
الان شرایط شما به گونه ای هست که به فوتبال برگردید؟
- بستگی به شرایط دارد. الان باید صابون همه گونه اتفاق را به تن بمالم. فحش می دهند، ماشین را داغان می کنند و ... وقتی پای چشم علی دایی را یک لیدر بالا می آورد باید تاسف خورد. یک لیدر برای فوتبال ما تصمیم می گیرد. علی پروین کار خوبی که می کرد، نمی گذاشت لیدرها نزدیک بازیکنان شوند. همان پایین شام شان را می داد تا نزدیک بازیکنان نباشند. الان لیدر زنگ بزند بیاید اتاق بازیکن؛ بازیکن جرأت دارد بگوید نیا ... پدرش را در ورزشگاه درمی آورند.
در این مدت پروین هم به شما کمک کرد؟
- پروین؛ خوردبین و مایلی کهن زنگ می زدند ولی خب توقع داشتم پروین کمک کند و بگوید بیا استیل آذین کمک کن. یکی دو سال اول خیلی درگیر بچه ها و رفت و آمد به قطر بودم که آن زمان فقط پیشنهاد داد. من از آن دوست از همه بیشتر توقع داشتم. کاش یک زنگ می زد و فقط تعارف می کرد.
از خانواده شهلا خبری دارید؟
- نه، خبری ندارم. خداوکیلی نه زنگ زده اند نه تهدیدی کرده اند. برای همین به خبرنگاران گفته ام دیگر چیزی نپرسید چون بچه ها هم فراموش کرده اند.
الان رابطه تان با علی و عرفان چطور است؟
- خوب است. مشکلی نیست و داریم زندگی مان را می کنیم.
عرفان هم فوتبالی است؟
- علاقه عرفان به فوتبال خیلی بیشتر از علی است. علی الان به فکر کار خرید و فروش آپارتمان است تا پول دربیاورد. علاقه عرفان را اگر علی داشت الان بهترین تیم های قطر یا ایران بازی می کرد.
نسل ما را تنها گذاشتند که معتاد شدند
این طرز تفکر اشتباه است که فوتبالیست فکر کند سیگار می کشد و فوتبال بازی می کند ایرادی ندارد. اینها نمی دانند سیگار عمر فوتبال شان را کوتاه می کند. نسل ما اگر رفت دنبال مواد مخدر به خاطر این بود که به آنها توجه نشد. خیلی از هم دوره های من البته تحصیلکرده هم بودند اما باز رفتند سراغ مواد مخدر.
همه می گویند تو کجا، اینجا کجا
من ۲۲ سال برای پرسپولیس بازی کردم و مربی بودم. سه سال دیگر کار می کردم بازنشسته بودم! اما فقط به عشق مردم گل می زدم اصلا به پول فکر نمی کردم. بازیکنان الان ظرف یک سال به اندازه ۲۲ سال حضور من در پرسپولیس پول درآورده اند اما پشیمون نیستم. همه می گویند تو کجا اینجا کجا اما عشق من مردم شهر ری هستند.
پول زیاد فوتبال، سطح علمی کشور را پایین آورده
پول بی رویه در این فوتبال نه تنها فوتبال را خراب کرده بلکه سطح سواد جوانان مملکت را هم پایین آورده است. این پول ها باعث شده سطح علمی کشور هم افت کند. الان جوان ۱۸ ساله به جای اینکه درس بخواند تا دکتر شود می رود دنبال فوتبال با این استدلال که ظرف یک سال به اندازه چند سال یک دکتر درآمد دارد. چه کاری وجود دارد که با چند ساعت تمرین در روز میلیاردی درآمد داشته باشید.
روایت هایی از روزگار ناصر محمدخانی
شهر ری، کتابی، دوحه ...
۱- وقتی، گروهی از اهالی جامعه فوتبال، «ناصر» را هنوز، متهمی می دانند که در این مسیر، ۲ نفر را به کشتن داد، بی اختیار دلم می لرزد و سنگینی آنچه به عنوان راز نامکتوب در دل دارم روی گرده وجدانم سنگینی می کند. وقتی صحبت از پیشکسوتی به نام ناصر محمدخانی می شود، به جای مرور قهرمانی ها و افتخاراتش، خیلی ها یاد آن ماجرا می افتند. او بسیار مظلوم بود که دست های آلوده فوتبال او را درگیر ماجرایی ساخت که زندگی سالم و پاکش را با لاله و علی و عرفان نابود ساخت، وقتی زادمهر و پنجعلی و همسران آنها از لاله حرف می زنند، بعض می کنند و ناصر هم چنین حسی دارد. برای ناصر، انگار زندگی بی لاله انتظاری است برای مرگ، برای پایان زندگی ... مجالی است برای پایان ... خیلی ها نمی دانند وجود «شهلا جاهد» در زندگی او، تنها فرصتی برای زندگی دادن به زنی بود که با مکر و حیله پای به زندگی ناصر گذاشته و محمدخانی مظلوم و ساده دل با فریب آن دوست مشترک که برای رسیدن به تمایلات شیطانی، شرایط را اینگونه جلوه داده بود که «بدون ناصر، جاهد می میرد و خودکشی می کند...» کانون گرم زندگی اش به آتش کشیده شد.
۲- ناصر محمدخانی متولد ۱۶ شهریور ۱۳۲۸ در شهر ری است، ۱۴ سال بعد از تولد او پرسپولیس ۶- صفر تاج سابقه را برد و جالب آن که ۲ بار در روز ۱۶ شهریور دوران فوتبال، ناصر هت تریک کرد! بچه شهر ری، در سالی به دنیا آمد که منوچهر اقبال، نخست وزیر بود. مصطفی مکری رئیس فدراسیون فوتبال بود و پرسپولیس هنوز وجود خارجی نداشت.
۳- ناصر محمدخانی فوتبال را از تیم «گروه صنعتی بهشهر» شروع کرد. تیمی که متعلق به شهر ری بود نه مازندران! غلامحسین فرزامی هافبک سابق تیم ملی و تاج سابق رو به مربیگری آورده و مسئولیت هدایت تیم «گروه صنعتی بهشهر» را برعهده داشت. «عباس کارگر» هم در تیم مورد اشاره توپ می زد. ناصر استعدادهای خود را نمایان ساخت تا راه آهنی ها سراغ او آمدند.
آن وقت ها بازیکنان ۱۷ و ۱۸ سال نوجوانان رسیدند. تیم ملی این رده سنی برای اولین بار در سال ۱۳۵۶ تشکیل شد و اولین مسافرت خارجی خود را انجام داد. ناصر ابراهیمی و اردشیر لارودی مربیان تیم ملی نوجوانان ۳۶ سال قبل بودند و همبازیان ناصر در آن تیم، شاهرخ بیانی، رحیم یوسفی، منوچهر شفقیان، مرتضی فنونی زاده و ... بودند. تیم ملی نوجوانان برای انجام یک اردو و شرکت در یک تورنمنت شایسته به شهر تاشکند رفت. مرکز جمهوری ازبکستان آن وقت ها جزو اتحاد جماهیر شوروی بود و هنوز دچار فروپاشی نشده بود.
۴- سال ۵۶ در لیگ تخت جمشید با پیراهن تیم راه آهن به میدان رفت. پاس و پرسپولیس و ملوان و تاج، تیم های اول تا چهارم جام شدند و راه آهن آخر شد و سقوط کرد. سال ۵۷ ناصر به بانک ملی آمد! او در تیم بانک ملی، هم بازی زرین نام، امیدوار، جواهری، طاحونی، علیرضا عزیزی، یاریار، کرم سوری، زمانیان، ناصر سلیمی و بعدها، نعمت زاده، حاج خلیل میرآخوری، تهمتن، و عبادزاده شد. سال ۵۸ در ۲۰ سالگی یکی از ستارگان جام شهید اسپندی شد و حسن حبیبی او را به تیم ملی دعوت کرد اما زور بهتاش فریبا، حمید علیدوستی، محمود ابراهیم زاده، فرکی و حسن روشن او او بیشتر بود و مهاجمان تیم ملی شدند و ناصر همراه فتح آبادی، چنگیز، غفور جهانی، علی حیدری، مجد تیموری و بشکار از جمع مهاجمان تیم ملی فوتبال کشورمان حذف شدند.
مسابقات باشگاه های تهران در سال ۱۳۶۰ ناصر محمدخانی را در قالب مهاجم اول فوتبال ایران به جامعه و به تیم ملی معرفی کرد و او می توانست در سال ۵۹ صاحب این عنوان باشد اما تعطیلی مسابقات ناشی از شروع جنگ فعالیت های ورزشی را تحت الشعاع قرار داد.
ناصر با ۱۱ گل زده در ۱۳ بازی آقای گل تهران شد. او مهاجم بانک ملی بود و در حالی آقای گل شد که تیم های پرسپولیس، استقلال، شاهین، هما، تهران جوان و بوتان بهره مند از حضور مهاجمان بزرگ و کارآمدی چون ناصر نورایی، علیرضا حیدری، فتح آبادی، عباس کارگر، پرویز مظلومی، عبدالعلی چنگیز، بهتاش فریبا، غلامرضا برهان زاده، عزیز دسترسی، حمید مجد تیموری، علی حیدری، حمید علیدوستی، حسین فداکار، کامل انجینی، مهدی فرد علی نیا بودند. در نسل پرستاره از مهاجمان که در تاریخ فوتبال ما بی نظیر بود، محمدخانی را بهترین، انتخاب کردند. کارشناسانی مثل بهمنش، پرویز زاهدی و مرحوم حسین جباری او را در حالی بهترین مهاجم وقت ایران می دانستند که حسن روشن، فکری و غفور جهانی هم هنوز بازی می کردند.
۵- تیم منتخب تهران در اسفند ۶۰ به جام قائد اعظم پاکستان رفت. تیم، تیم ملی بود اما به اسم منتخب ایران! به مسابقات رفت. ناصر محمدخانی، در حالی که قبل از سفر به پاکستان با محراب شاهرخی سرمربی و علی پروین کاپیتان پرسپولیس برای حضور در جمع سرخ ها به توافق رسیده بود به عنوان بازیکن پرسپولس در جام قائد اعظم، پیراهن تیم ملی را پوشید. او در آن مسابقات مصدوم شد، همزمان در ایران، مسابقات جام بین المللی وحدت برگزار شد.
تیم ملی در جام قائد اعظم و پرسپولیس در جام وحدت، هر ۲ در حالی قهرمان شدند که ناصر محمدخانی در قهرمانی هیچ کدام از ۲ تیم نقشی نداشت. از خرداد ۶۰ تا مهر ماه ۶۵ را باید بهترین دوران ورزشی ناصر بدانیم. هر چند او در این مدت ۴ ماه را به مصدومیت و دوری از فوتبال سپری کرد اما به هر حال در این مدت او همیشه بهترین بود.
در سال ۶۱ با تیم ملی به بازی های آسیایی ۱۹۸۲ دهلی رفت و اولین گل ملی خود را برابر یمن زد، هر چند تیم ملی صاحب موقعیت شایسته ای نشد اما مسابقات سال ۶۱ تهران، بسیار نامنظم و پراکنده برگزار شد، به هر حال پرسپولیس در هر ۲ جام قهرمان شد. بازی در تهران و ۵ بازی در حذفی و کسب ۱۸ برد و ۴ مساوی برای سرخ ها کارنامه ای عالی بود و در این سال ناصر ۱۱ گل در تهران و ۴ گل در جام حذفی برای پرسپولیس زد.
علی پروین ۱۸ گل در ۲ جام زد و ناصر ۱۵ گل اما اولا همه پنالتی ها را پروین می زد و ثانیا در دورانی که پروین در آستانه رسیدن به مدیریت ماورایی و کاریزمایی در پرسپولیس بود، همه افتخار می کردند توپ را تا روی خط دروازه بیاورند و بعد به علی پروین بفرمایند که بزند! هر چند کشش پروین ۳۶ ساله برای حضور در میدان هم مثال زدنی بود، چه رسد به زدن ۱۸ گل در ۲۲ بازی.
۶- در سال ۶۲، ناصر بهترین سال ورزشی را سپری کرد.سال ۶۰، سال عضویت ناصر ۲۴ ساله در تیم ملی امید و حضورش در مسابقات تهران ۶۲ بود. ناصر در ۱۷ بازی ۱۶ گل به ثمر رسانده بود. در جام دیوار چین با حضور تیم ملی امید هم ناصر در ۴ بازی ۵ گل زد. بهترین بازی سال ۶۲ ناصر دیدار سرخ ها برابر شاهین پرقدرت بود که پرسپولیس ۵-۲ برد و ناصر در ۱۴ دقیقه پایانی سه گل برای سرخپوشان پایتخت به ثمر رساند!
۷- سال ۶۳، از سال ۶۲ برای ناصر سال بهتری بود. ناصر که حالا ۲۵ ساله شده بود بهترین بازی های عمرش را انجام داد، حیف که مسابقات تهران بعد از ۶ بازی در حالی تعطیل شد که ناصر در ۶ بازی در تهران و ۱۱ بازی با تیم ملی در مرحله مقدماتی و نهایی جام ملت های ۱۹۸۴ ناصر محمدخانی ۲۰ گل در سال ۶۳ زد.
گل های کاشته استثنایی او برابر اندونزی و چین، زدن ۴ گل به تیم ملی بنگلادش، ۴ گل به تیم دریانوردان در مسابقات تهران و ... از سایر صحنه های ماندگار او در سال ۶۳ بود. ایران بدون باخت، قهرمانی جام ملت های ۱۹۸۴ را در ضربات پنالتی از دست داد اما ناصر محمدخانی و محمد پنجعلی به عضویت رسمی تیم منتخب آسیا درآمدند.
۸- در سال ۶۳ بود که برای اولین بار، مردانی از لیگ قطر به او پیشنهاد بازی در تیم هایشان را دادند، ناصر سفری به آلمان و سپس به قطر داشت اما بی نتیجه برگشت. آن وقت ها بهترین ستارگان فوتبال در دنیا برای بازی خارج از کشورشان مشکل داشتند چون در لیگی مثل لیگ ایتالیا هر تیم یک و بعدها از ۲ بازیکن خارجی می توانست بهره ببرد و در سایر لیگ ها هم اوضاع چنین بود. اطمینان داشته باشید که اگر شرایط امروز بر فوتبال ما حاکم بود بسیاری از ستارگان ما از جمله ناصر محمدخانی سالیان بسیاری را در بهترین لیگ ها سپری می کردند.
۹- در سال ۶۴ ناصر در اکثر اوقات مصدوم بود. مصدومیتی که برای اولین بار رخ داد، بعد از پایان مصدومیت در بهمن ۶۴ با حضور در تیم منتخب آسیا مقابل مجارستان بازی کرد و آنجا رسما برای بازی در لیگ قطر در اواسط سال ۶۵ (اکتبر ۱۹۸۶ که شروع لیگ قطر بود) به توافق رسید. در مسابقات تهران ۶۵ که تعداد بازی ها بسیار اندک بود و در تیر ماه به پایان رسید، ناصر محمدخانی عالی بازی کرد و به اوج برگشت اما بخت با او یار نبود و در بازی جام حذفی مقابل تیم فوتبال استقلال بندر ترکمن دوباره مصدوم شد، آن هم پارگی مینیسک.
او افتان و خیزان با مصدومیت خودش را با بازی های آسیایی ۱۹۸۶ رساند و برابر ژاپن یک گل فوق العاده زد. هر چند بهترین روزهای سال ۶۵ ناصر محمدخانی بازی پیروزی بخش ۳- صفر پرسپولیس برابر استقلال در ۲۵ خرداد بود که پایه های سه گل را ناصر گذاشت. بعد از بازی های آسیایی ۱۹۸۶ سئول، در مهر ماه ۶۵ اختلافات ایجاد شده بین مربیان و کادر رهبری تیم ملی با یاران تیم منجر به صدور حکم استعفای ۱۴ ستاره بزرگ این تیم شد که محمدخانی هم جزو آنها بود، محمدخانی بعد از آن به لیگ قطر رفت.
۱۰- یکی از شروط ناصر، برای حضور در تیم نادی المینای قطر، حضور حمید درخشان بود. او گفت به شرطی می آیم تا او در کنارم بازی کند، درست مثل پروژه حسن روشن، حسن نظری در تیم الاهلی قطر! و مسئولان تیم قطری شرط را پذیرفتند، معرفت ناصر و دلبستگی متقابل به حمید درخشان علت این امر بود.
بعدها وقتی ناصر به ایران برگشت و قطری ها درخشان را برای یک فصل دیگر خواستند، حمید درخشان نه با ادامه حضورش مخالفت کرد و نه حتی تعارفی ناقابل به قطری ها کرد که برای حضور من شرط بودن ناصر محمدخانی است!
۱۱- ارتباطات در دهه ۶۰ به خصوص سال های ۶۵ تا ۶۷ در اوج واپسین روزهای جنگ بسیار اندک بود، کسی نمی دانست محمدخانی و درخشان و شاهرخ و شاهین بیانی و چنگیز و پنجعلی و ... در قطر چه می کنند. همه جسته گریخته شنیده بودند که یکی از گل های زیبای ناصر محمدخانی، تیتراژ ابتدایی اخبار ورزشی در کشور قطر است. در اوج بی خبری، نشریه پهلوان در سال ۶۷ ناصر و درخشان را در یکی از استراحت هایشان در ایران در فاصله بین ۲ لیگ به دفتر آورده، مصاحبه ای با آنها ترتیب داد، مصاحبه ای که در آن عکس محمدخانی با سبیل به تصویر کشیده شد.
۱۲- در سال ۶۸ علی پروین سرمربی تیم ملی شد و نامه استعفای ۱۴ نفره را فراموش شده تلقی کرد، از جماعت ۱۴ نفره بعضی مثل احمد سجادی، عربشاهی، فنونی زاده، ابطحی، فرشاد عباسی، فتح آبادی و ... به تیم ملی برگشته یا استعفا پس گرفته بودند. از بین نفرات باقیمانده کیفیت فنی پنجعلی، برادران بیانی، درخشان و ناصر محمدخانی چنان بود که به کار تیم ملی می آمد.
در بهار سال ۱۳۶۹ ناصر محمدخانی بعد از ۴ سال در ۳۱ سالگی به تیم ملی برگشت. در کمال تعجب تیم ملی از پرسپولیس متفاوت بود. در تیم ملی پروین یک گروه دفاعی فیزیکی و خشن داشت. مردانی مثل مهدی فنونی زاده، رضا حسن زاده، پنجعلی، محرمی، شاهرخ بیانی، مرحوم قایقران و ... اما در پرسپولیس فوتبال ظریف و تکنیکی و پر گلی وجودداشت که سمبل این نوع فوتبال ما بین سال های ۶۶ تا ۶۹ پیوس، عاشوری، انصاری فرد و کرمانی بودند.
۱۳- تیم ملی، سال ۶۹ در بازی های آسیایی پکن قهرمان شد و ناصر در ۳ بازی، از نیمه دوم به میدان آمد. بعد از بازی ها، ناصر محمدخانی با لیگ قطر به خط پایان رسید و به پرسپولیس برگشت. در پرسپولیس نیمه دوم ۶۸ ناصر به واقع از سطح کیفی و فنی سال های ۶۰ تا ۶۵ به دور بعد اما هنوز جرقه هایی از درخشش داشت.
تعداد این جرقه ها هر روز بیشتر شد و بعد از زدن گلی استثنایی به تیم ملی ب شوروی در دیدار دوستانه با تیم پرسپولیس، پروین دیگر به رضا عابدیان پدیده سال ۶۸ فوتبال ایران بازی نداد و ناصر و فرشاد مهاجمان اصلی پرسپولیس شدند و عابدیان ناگزیر از تیم پرسپولیس جدا شده به تیم پاس پیوست!
۱۴- سال ۶۹ و ۷۰ ناصر مهاجم ثابت پرسپولیس بوداما روز ۶ مهر ماه سال شروع مربیگری برای ناصر در پرسپولیس همزمان با شروع حضورش در دانشگاه بود. سال ۷۳ حمید درخشان سرمربی پرسپولیس شد و ناصر دستیار او شد، در سال ۷۴ ابتدا یورگن گده و سپس استانکو هدایت گر سرخ ها بودند و ناصر دستیار هر ۲ و سپس مت کویچ شد. با آمدن علی پروین و بازگشت او به پرسپولیس، در سال ۷۷ ناصر در پرسپولیس ماند و دستیاری سرمربی را تا سال ۸۱ که آن اتفاق تلخ رخ داد همیشه داشت. در نیمکت پرسپولیس به جز سرمربیان، در این سال ها زمانی درخشان، زمانی فرشاد پیوس و مدتی قلیچ و ناصر ابراهیمی با او همکار بودند اما آنگونه که گفتیم در تمام این سال ها ناصر عضو کادر مربیان تیم بود.
۱۵- روزی در مطب دکتر زادمهر، از فقر اطلاعات و مفاهیم در مربیگری فوتبال ما و سبک بازی پرسپولیس، گله می کرد و می گفت اگر آنچه من خوانده ام فوتبال است این بازی کم مایه پرسپولیس چه نام دارد و اگر بازی پرسپولیس بازی است آنچه من خوانده ام چیست؟ ناصر بسیار نوگرا همیشه علاقمند سبک نوین و با شخصیت در فوتبال بود.
۱۶- داستان مرگ همسر روحیه او را جریحه دار کرد، اتفاقی که افتاد برای او تنها یک فقدان و تاثر ساده نبود. او همزمان با مرگ همسر، از نگاه جامعه گناهکار بود. حتی فرزندان هم به او بی اعتماد شده بودند. سال ۱۳۷۰ بعد از خداحافظی با شکوه و رسمی محمد پنجعلی در بازی با الجزایر، ناصر محمدخانی هم در نیمه دوم بازی به میدان آمد و در پایان اعلام کرد که او هم دیگر برای تیم ملی بازی نمی کند. پنجعلی و ناصر محمدخانی و شاهین بیانی هر سه در یک روز با تیم ملی وداع گفتند.
۱۷- ناصر در پرسپولیس هنوز عالی کار می کرد. گل فوق العاده او در سال ۷۱ برابر کشاورز در لیگ دوم آزادگان همگان را به تحسین واداشت اما هر از گاه عوارض مصدومیت کهنه بلای جانش می شد. آنقدر در سال های ۶۶ تا ۷۱ مصدومیت به او فشار آورده بود که در سال ۷۲ تقریبا نیم بیشتر بازی های پرسپولیس را از دست داد. در خرداد ۷۳ هم او پنجعلی و درخشان مشترکا اعلام کردند که همزمان فوتبال را کنار گذاشته و به کسوت خود در این عرصه خاتمه می دهند.
۱۸- ناصر که معرفترین شماره ۸ پرسپولیس بود هیچ وقت اصراری نامتعارف برای داشتن این شماره نداشت. وقتی در سال ۶۵ از پرسپولیس جدا شد، کرمانی شماره ۸ را به تن کرد. وقتی کرمانی در سال ۶۸ از پرسپولیس رفت. شماره ۸ به مجتبی محرمی رسید در سال ۶۹ که محمدخانی برگشت، پیراهن ۱۰ را پوشید و کرمانی هم صاحب پیراهن شماره ۱۱ شد.
ناصر علیرغم کسوتش حاضر نشد پیراهن ۸ را پس بگیرد. اطرافیانش تنها او را به چشم یک خوراک رسانه ای می دیدند. ناصر نه می توانست مربیگری کند و نه می توانست فعالیت ویژه ای از خود بروز دهد. روزگار به او فشار می آورد و گلویش را به دست گرفته بود. روزگاری که هنوز که هنوزه است دست از گلویش برنمی دارد.
نظر کاربران
من نمیفهمم چ مرضیه بریم خاطرات بد ی نفرو حلاجی کنیم...
ای بابا، حالا که شهلا جاهد فوت شده و نمیتونه از خودش دفاع کنه، همه میگن بد بوده و ...
نامه ی بهاره رهنما رو درباره ی لحظه ی اعدام شهلا بخونید، خیلی چیزا ممکنه دستتون بیاد!
پاسخ ها
هیس!!!! شش تق لالی!!!!!!!!!!!!!!!!!!11
میکم کی میخواهید دست ازسر ناصر محمدخانی بردارید...این نشان میده چون مطلب ندارید مجبوریدهر چندروز یکبار یادشهلا و ناسر بیافتید...بسه دیکه
هروقت اسم این آقارو میشنوم یاد خیانت به همسری مهربان -هوسرانی -هرزگی -بی بندباری دروغگویی-ونگفتن حقیقت میافتم روح لاله شاد باشه
پاسخ ها
دقیقا
دوستان به این مصاحبه اکتفا نکنید تمام فیلم های قبل از دادگاه و روزهای داداگاه این دو نفر را از طریق یوتیوب ببینید و بعد قضاوت کنید . به نظر من ناصر هم بی تقصی نبوده
حالا از این آقا چهره مهمتر و مردمی تر پیدا نکردید؟؟ .زندگی زحمتکشانه و تاثیر گذارشو هی برای ملت تازه میکنید. که یه وقت مردم زحماتشو فراموش نکن.چقدر هوسران بوده که دوتا زن و به جون هم انداخته.هردوتا زناشم لنگه هم بودن.فرقی نداشتن
امان از خیانت که تبعات خیلی بدی داره، کسی که خیانت میکنه بالاخره یه روز تاوانشو میده ، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
امان از خیانت که تبعات خیلی بدی داره، کسی که خیانت میکنه بالاخره یه روز تاوانشو میده ، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
مدتها با شهلا رابطه داشته به زنش خیانت کرده ..الان میگه مظلوم نمایی کرده بعدا شاعر شده . الان که مرده نمی تونه از خودش دفاع کنه اگه بیشتر از شهلا گناهکار نبستی کمتر از اونم بی گناه نیستی
منم اصلا حق به آقای محمدخانی نمیدم
خیلی به همسرشون ظلم کردن
این چه توجیهی است که میگه محض کمک به دیگری به همسرشون خیانت کردن...
کاش حداقل بعد از این همه سال اشتباهشو با مسئولیت خودش به گردن می گرفت و می گفت امیدوارم همسرم منو ببخشه
خدایا همه را به راه راست هدایت کن!حتی همین دست اندر کاران این سایت رو!نظر مردم رو بزن بخدا!!!!
"گاهی سرنوشت انسان ها قبل از مرگشان به پایان می رسد"
جالبه به خدا حالا دیگه همه تقصیره افتاد گردن شهلا اینم پسر پیغمبر !!!! تو اگه قصدت کمک بود کمک میکردی چرا صیغه کردی !! خیانتشو کرده عشق و حالشم کرده حالام بی گناهه !! ـآخی گولش میزدن امضا میکرده بعد فیلمش میومده بیرون !!! چقد یه آدم میتونه دروغ گو باشه این آدم هم به زنش هم به شهلا هم به بچه هاش ظلم کرد بعد از این آدم میشه گفت شهلا مقصر بوده اینم نباید زنده میزاشتن .
I seacehrd a bunch of sites and this was the best.
آقای محمد خانی مادرتون که بهتون گفته بود نماز نخونی شیرمو حلالت نمیکنم نگفته بود پسرم خیانت و هوسبازی کار بدیه یک زن بسه دو زن هوسه کاش اینارو یادت میداد
اگه یه دختر سمج که دیوانه وار اظهارعشق کنه و حاضر به ...پنهانی باشه حالا به اسم عشق یا طلب کمک یا هر چیز دیگه فقط خدا می تونه به یه مرد کمک کنه و به زن و بچه اش رحم کنه وگرنه این حرفا که شما می زنید فقط حرفه .دلم می خواد گیر یه دختری مثل شهلا بیفتین تا دودمانتون به باد بره.به دخترانمون یاد بدهیم که هیچ مرد ی ارزش این را ندارد که به خاطرش به زن دیگری مثل خود خیانت کنیم تا مانند مادر شهلا به گریه و التماس و خواهش برای نجات جان دختر نیفتیم تازه بی ابرویی گناه فتل را تا اخر عمر باید خانواده بدوش کشد.
عشق ما پرسپولیسیا ناصر محند خاتی . فرار های 8 برای سه گل را مثل قلبم دوستدارم . هر جا هستی خوش باش و ناراحای به خودت راه نده پسر دوست دلشتتی فوتبال ایران . ج پ از بندرعباس
ناصربهترین مهاجم فوتبال ایران بوده بی نظیر