فرهاد، سایه امیر را کنار میزند؟
خاتمه لیگ نوزدهم برای فرهاد مجیدی بهمنزله آغازی دوباره در استقلال است یا پایانی بر دومین تجربه مربیگری کوتاهش؟ برای فرهاد که حالا سکان یکی از از دو قطب فوتبال ایران را به دست دارد چند سناریو را میتوان در ذهن متصور بود.
آیاسپورت: خاتمه لیگ نوزدهم برای فرهاد مجیدی بهمنزله آغازی دوباره در استقلال است یا پایانی بر دومین تجربه مربیگری کوتاهش؟ برای فرهاد که حالا سکان یکی از از دو قطب فوتبال ایران را به دست دارد چند سناریو را میتوان در ذهن متصور بود.
خوشبینانهترین حالت ممکن برای سرمربی استقلال این است که لااقل یکی از جامهای پیشرو را تصاحب و آینده شغلیاش را لااقل برای ۲ فصل دیگر در استقلال تضمین کند.
مجیدی اگر به جام برسد حتی از این موقعیت طلایی برخوردار است تا رکورد ۳ سال مربیگری امیر قلعهنویی در استقلال را نیز بکشند و یگانه مربی باشد که توانسته در تاریخ لیگ برتر بیشترین سالهای مربیگری بهطور پیوسته را سپری کند.
مجیدی اکنون سکان تیمی را در اختیار دارد که به گواه آمار از بهترین خط آتش لیگ برتر برخوردار است و موفقیت با چنین تیمی نمیتواند رویایی سخت و آنچنان پیچیده باشد. خود فرهاد در شکل دادن به این تیم کم مؤثر نبوده هرچند که نمیتوان او را معمار این استقلال نامید.
مسیر دیگری که پیش روی فرهاد خواهد بود کسب نتایجی است که برای برکناریاش کفایت نکند. در واقع این احتمال وجود دارد که نتایج مجیدی با استقلال نه آنچنان خوب باشد که بتوان از دوران طولانی مربیگریاش در استقلال حرف زد و نه از برکنارشاش.
معمولاً در این شرایط مدیران باشگاهها نیمفصل به مربیان خود فرصت میدهند که برای مجیدی هم میتوان چنین شرایطی را متصور بود، اما پرواضح است که روحیات نهچندان سخت فرهاد در مواجهه با چنین حال و هوایی او را در نهایت با استقلال به بنبست خواهد رساند و چه بهتر که مجیدی از فرصتی که پیش رویش قرار دارد طوری استفاده کند که برآیند کارش با استقلال لااقل کسب یک جام باشد تا دورانی را دوباره با استقلال کلید بزند که عاری از هرگونه استرس و نگرانی باشد.
مجیدی در شرایطی کاملاً برنده گام به استقلال گذاشت. او درست در روزهایی بهعنوان سرمربی برگزیده شد که در واقع راه دیگری پیش روی تصمیمگیران و هواداران این باشگاه نبود و بهرغم مخالفتهای اولیه اما در نهایت دست نیاز به سمت او دراز شد تا مجیدی برنده تمام ماجراهای چند ماه قبل که ناشی از جدایی استراماچونی بود لقب بگیرد.
شاید هواداران استقلال او را مربی چندان باتجربه و ایدهآلی برای استقلال ندانند اما نباید این واقعیت را هم پذیرفت که در شرایط پشت سرگذاشته هیچ گزینهای ایدهآلتر از مجیدی پیش روی استقلال نبود تا او بدون کارنامهای درخشان در مربیگری سکان هدایت آبیها را در دست بگیرد و به مهمترین آرزوی دوران ورزشیاش که از سالها پیش برای آن برنامهریزی و کنکاش داشت دست یابد.
شاید همین نوع آمدن به استقلال است که هر از گاهی نام امیر قلعهنویی را که خود نیز در شرایط شکستخوردگی استقلال را بعد از لیگ چهاردهم ترک کرد، بهعنوان یکی از گزینههای جدی فصول آینده سر زبانها انداخته است.
یکی از دلایلی که باعث میشود هر از گاهی نام این مربی در استقلال شنیده شود سوابق قهرمانیاش است که به لیگ هشتم و بعد از آن لیگ دوازدهم برمیگردد؛ موقعیتهایی که بعد از پایان دوران کاریاش هرگز نصیب استقلال نشد و بهسبب دلایل متعدد استقلال بعد از امیر دیگر رنگ قهرمانی را ندید و خودش هم هیچگاه به جامی دست نیافت.
این پیشینه با وجود ناکامیهای سالهای اخیر در کسب جام همچنان امیر را بهعنوان یک آلترناتیو مطرح میسازد و هیچ بعید نیست که بعد از لیگ نوزدهم مدیران کنونی استقلال به سمت او گرایش پیدا کنند و برای حل مسأله ناکامیهای پیدرپی تیمشان دست بگذارند روی کسی که یقیناً فرهاد مجیدی دوست ندارد جایگاهی که امروز در اختیارش قرار گرفته را به خطر بیندازد.
البته فرهاد و امیر سیاستگذاریهای تازهای را در سالهای اخیر درباره یکدیگر اعمال کردهاند و دیگر خبری از تنشهای دوران قبل نیست و میکوشند با احترام از هم یاد کنند و حتی دیدیم که فرزاد برادر فرهاد بعد اینکه گفته شد قلعهنویی سرمربیگری تیم ملی را بر عهده میگیرد اولین کسی بود که به سرمربی سابقش تبریک گفت اما نرفتن امیر به تیم ملی اکنون یک احتمال بزرگ را زنده نگه داشته و آن بازگشت او به استقلال است؛ اتفاقی که اگر مجیدی با هوشیاری، تیزبینی و جسارت به آن بنگرد شاید هرگز رخ ندهد و او بهکلی از زیر نام امیر قلعهنویی که اکنون بر کل مجموعه استقلال سایه افکنده خارج شود و خود یکی شود همچون روزهای اوج قلعهنویی.
ارسال نظر