«چکه سما» روی سکوهای خیس!
دقیقا دو سال از صعود تاریخی نساجی پس از ۲۴ سال به لیگ برتر می گدرد.
خبرآنلاین: اگر لیورپولیها به شعار معروف "هرگز تنها قدم نخواهی زد" خود می نازند و والنسیایی ها هم مجسمه هوادار نابینای خود را در استادیوم مستایا ساختند، نساجیچی ها با شعار معروف "امید شهر خسته" شور و حرارت را به هوادار نابینایشان منتقل می کنند. هواداری که لحظه به لحظه، بازی به بازی کنار تیم حضور دارد و اگرچه توانایی دیدن ندارد اما با دلش همه اتفاقات استادیوم وطنی را حس می کند.
استادیومی که کافی است یکبار پایتان به آن باز شود و ببینید که رطوبت هم نتوانسته عشق و علاقه قائمشهری ها به نساجی را از بین ببرد.
آلبرت انیشتین را نابغه قرن می دانند؛ کسی که برای اولین بار توانست ارتباطی بین قوانین فیزیک کشف کند.او در جمله معروفی درباره خلقت خواسته به ما بفهماند، این دنیا بر اساس قوانینی اداره می شود که حتی خدا هم آنها را برای بندگانش نقض نمی کند، بلکه به بهترین نحو آنها را در کنار هم قرار می دهد تا رویداد یا حتی… معجزه ای رخ بدهد. به همین دلیل است که او در مصاحبه ای که با روزنامه ای انگلیسی داشت این جمله طلایی را گفت: «در سراسر زندگی ام افرادی را که با آنها ارتباط داشته ام را در ۲ دسته می توانم دسته بندی کنم؛آنهایی که هیچ اعتقادی به معجزه ندارند و هیچ معجزه ای هم نمی بینند؛ و آنهایی که هر آنچه را میبینند معجزه است.»
وقتی صحبت از معجزه می کنیم یعنی شما بخواهید به هدفتان برسید و برایش تلاش کنید و بالاخره خودتان را بالای قله ببینید.معجزه برای مردم قائمشهر دقیقا 9 اردیبهشت 97 رقم خورد. آن هم در فاصله 300 کیلومتری از خارج از شهر. در پایتخت.
وقتی نساجیچی ها برای بازی با راه آهن آماده می شدند، تمام آن 30هزار نفری که به استادیوم تختی تهران رفته بودند تنها به یک چیز اعتقاد داشتند."ما می تونیم".
قائمشهری ها توانستند و در روزی که برایشان معجزه رخ داد، با 6 گل راه آهن را شکست دادند و بالاخره پس از 24سال دور بودن از سطح اول فوتبال ایران، به لیگ برتر صعود کردند و آفتاب عاشقی هوادران نساجی در غروب یک روز بهاری طلوع کرد.
طلوع کردند و رقصیدند، ایسلندی زدند و اشک ریختند، برای تمام آن 24 سالی که حسرت و درد کشیدند... درد کشیدند تا بهتر از قبل قد علم کنند.
این پایان کار نساجی نبود... این تازه اول ماجراجویی مردمان شهر خسته ای بود که باران بهاری تهران، خستگی را از تن شان به در کرده بود.
فسلفه عاشقی هواداران نساجی به یک سال و چند سال محدود نمی شود، قائمشهری ها 60 سال عاشقانه تیم شان را پرستیدند و با آن همه جای ایران سفر کردند. از تبریز و مشهد گرفته تا بوشهر و سیرجان... آنها حتی در سال 64 به عنوان نماینده ایران به مسابقات جام «قائد اعظم» پاکستان رفتند و موفق شدند تیم ملی چین، پاکستان و بنگلادش را شکست دهند و قهرمان شوند.
نساجیچیها در لیگهای جام قدس ۱۳۶۸ و جام آزادگان در سالهای ۱۳۷۰، ۱۳۷۱، ۱۳۷۲، ۱۳۷۳ با مربیگری رحیم دست نشان حضور داشته و همواره از تیمهای خوب این رقابتها محسوب میشدند، بهطوریکه گرفتن امتیاز از بازیهای خانگی نساجی مازندران برای حریفان نساجی حتی پرسپولیس و استقلال کاری سخت و ناشدنی بود. چندنفر از بازیکنان این تیم از جمله نادر دستنشان و حسین مسگر ساروی که کاپیتان تیم ملی هم بود سابقه دعوت به تیم ملی را داشتند.
اما همان روزها انگار کسی این تیم و این شهر را طلسم کرده بود. طلسمی که با هر نسخه و دوایی از بین نمی رفت. از بین نمی رفت اما روز به روز هوادارانش را عاشق تر می کرد. عشقی که از پدر و مادر به فرزند منتقل می شد. روزی نبود که نساجی در قائمشهر بازی داشته باشد و سکوهای استادیوم پیر وطنی خالی باشد...!
قائمشهری ها که سال ها زن و مرد پا به پای هم برای کارخانه کار می کردند، پس از تعطیلی بزرگترین صنعت شهر، تنها به تیم شان دلخوش بودند. دلخوشی که پس از 24 سال رنگ واقعیت گرفت.
حالا نساجی دو سال در لیگ برتر است و هواداران هر هفته "چکه سما" میرقصند.
نظر کاربران
فقط نساجی کبیر
خدایا شادشون کن همیشه. چکه سما دلتنگتر از همیشم برات. چه بسا بعد دیدن این داغی که به دلمون موند چکه سماهم از جمعمون میره
فدای شهر خسته تماشاگران بافرهنگش
و شعار معروفمون*******نساجی زلزله...