حق پخش؛ آنچه فقط کفاشیان گفت
مصاحبه اخیر محمد دادکان پر بود از تناقضهای گوناگون بخصوص آنجا که مدیران فوتبال را به دلیل ناتوانی در تأمین هزینههای باشگاهها به نقد کشید و این جمله را به زبان آورد: «مدیری که نمیتواند هزینهها را تأمین کند، برود.»
ایران ورزشی: مصاحبه اخیر محمد دادکان پر بود از تناقضهای گوناگون بخصوص آنجا که مدیران فوتبال را به دلیل ناتوانی در تأمین هزینههای باشگاهها به نقد کشید و این جمله را به زبان آورد: «مدیری که نمیتواند هزینهها را تأمین کند، برود.»
دادکان در شرایطی از مدیران به اصطلاح او ناکارآمد حوزه فوتبال میخواهد صندلی مدیریت را رها کنند که خود در زمان ریاستش بر فوتبال ایران هیچگاه نتوانست در نقش حامی و متولی اول فوتبال، باشگاهها را به حقوق واقعی خود برساند تا همین مدیران در اداره امور مالی باشگاههای خود توفیق داشته باشند و بدهی روی بدهی به بار نیاورند.
در طول دورانی که دادکان بر ارکان فدراسیون فوتبال تسلط داشت به لطف کمکهای سازمان تربیت بدنی وقت، قرارداد با یکی از شرکتهای نفتی و پاداش صعود به جام جهانی توانست فدراسیون فوتبال را اداره کند.
دادکان گاهی نیز مدعی بود از طریق دوستان متمول خود بخشی از هزینههای فدراسیون فوتبال را تأمین میکند که روش آخری با هیچیک از آداب و رسوم حرفهای سنخیت نداشت.
از فحوای کلام رئیس سابق فدراسیون فوتبال در مصاحبه اخیر تلویزیونی پیدا بود که انتظار دارد مدیران باشگاهی به سبک و سیاق سالهای دور او زیرمجموعه خود را اداره کنند و با روشهای سنتی مبالغی را وارد باشگاهها و هزینه کنند که اگر منظور او این است باید به درک او از قواعد حرفهای فوتبالداری و باشگاهداری تأسف خورد.
شاید رئیس سابق فدراسیون فوتبال از یاد برده باشد اما از حافظه تاریخیمان پاک نشده که در دوران ریاستش بر فوتبال هیچگاه در راستای رساندن باشگاهها به حقوق واقعی خود قدمی برداشته نشد.
دادکان که با تفکرات کاملاً قدیمی فوتبال ایران را اداره میکرد و از به روز شدن گریزان بود در همه سالهای ریاستش هرگز موضوع «حق پخش» تلویزیونی را جدی نگرفت و قدمی در راستای آن برنداشت تا باشگاههای فوتبال در ایران نتوانند به حقوق واقعی خود در این راستا دست یافته تا اداره امور سهلتر شود.
در سالهای اخیر بخصوص بعد از اولین صعود ایران به جام جهانی فوتبال بعد از انقلاب فقط علی کفاشیان بود که تا حد زیادی پیگیر این ماجرا بود و کوشید باشگاهها را به حقوق خود برساند.
کفاشیان در مقاطع گوناگون حتی با تهدید مقابل ورود دوربینهای تلویزیونی به ورزشگاهها ایستاد تا شاید حق پخش تلویزیونی در اختیار باشگاهها قرار بگیرد. تلاشهای کفاشیان شاید به سرانجام نهایی نرسید اما سبب شد تا حدی در پرداخت حق پخش به باشگاهها تغییراتی ایجاد شود و اندکی اوضاع رو به راهتر شود.
این موضوع مهم بعدها توسط مهدی تاج که سیاقش بیشباهت به محمد دادکان نبود نیز مسکوت نگه داشته شد و رئیس فدراسیون فوتبال مستعفی فوتبال ایران به دلایلی که همه میدانند از پیگیری جدی و سفت و سخت این موضوع خودداری کرد.
محمد دادکان اما هربار که در رسانهها ظاهر شد با لحن و ادبیاتی با مردم سخن گفت که خیلیها او را مرد گم شده فوتبال ایران بدانند و تصور کنند اگر او بر مسند کار بود فوتبال ایران در مسیر تحول قرار می گرفت اما همین دادکان در مصاحبههای متعدد خود حتی یک بار مقابل جریان مخالف فوتبال نایستاده و سخنی به زبان نیاورده است.
دادکان بیش از آنکه به دنبال ارائه راهکار یا بیان حقایق باشد غالباً در پی به سخره گرفتن مدیران کنونی فوتبال است و میخواهد طوری القا کند که انگار بهترین مدیریت را بر فوتبال ایران داشته است در حالی که در زمان مدیریتش بر فوتبال کم ضعفهای سیستماتیک ریز و درشت وجود نداشت.
دادکان در بخش دیگری از صحبتهای خود مدعی شد که من ساختمان باشگاههای استقلال و پرسپولیس را ساختم که بر سر اثبات این ادعا نیز حرف و حدیث کم نیست و اساساً بودجهای که در آن دوران برای احداث ساختمانهای دو باشگاه در نظر گرفته شد از سوی سازمان تربیت بدنی وقت بود و نه فدراسیون فوتبال.
حال حتی اگر تصور کنیم دادکان ساختمان اداری دو باشگاه را از بودجههای فدراسیون فوتبال تأمین کرده نیز نباید این موضوع را به حساب درآمدزاییهای او یا لطفش به دو باشگاه بزرگ بگذاریم چرا که اساساً در فوتبال تمام دولتی و البته ورشکسته ایران جایی برای درآمدزایی وجود ندارد و این سیستم مالی دولت است که همواره فدراسیون فوتبال و حتی برخی باشگاههای فوتبال را حمایت میکند نه اشخاص.
به واقع دادکان اگر میخواست کاری ماندگار و بزرگ برای فوتبال ایران انجام دهد سالها پیش که در مسند قدرت بود باید در راستای واگذاری باشگاهها به بخش خصوصی قدمی برمیداشت یا لااقل موضوع حق پخش و کپی رایت را جدی دنبال میکرد اما او که خود حیات زیرمجموعهاش را در همین کمکهای دولتی-وابستگی- میدید هرگز در این مسیر قرار نگرفت و حتی پیگیر موضوع حق پخش هم نشد تا امروز بدون توجه به کاستیهای دوران مدیرتش مدیران باشگاههای فوتبال را متهم به ناکارآمدی و ناتوانی در اداره امور خود نکند.
آن روز پیمان یوسفی در مقابل ادعاهای دادکان تنها شنونده بود اما طرح این سؤال از محمد دادکان ضرورت داشت که به واقع اگر او به جای یکی از مدیران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس بود، چه راهکاری برای پرداخت میلیاردها تومان بدهی این باشگاهها ارائه میکرد؟
آیا دادکان نیز به مانند مدیران سابق به جز آنکه به سنت همیشه با یک اسپانسر خاص قرارداد منعقد کند و بخش دیگری از هزینهها را هم از وزارت ورزش کمک بگیرد، راه حل دیگری برای تأمین بودجههای سرسامآور این باشگاهها و پرداخت دیون برجا مانده داشت؟
از محمد دادکان دیگر انتظار نیست که در رسانهها تکرار مکررات کرده و با ادبیات کوچه بازاری خود را پیشقراول اصلاحات و تافتهای جدا بافته جا بزند؛ دادکان باید برای بهتر شدن اوضاع فوتبال ایران راهکار ارائه دهد، نقطه اشکالات را بیان کند و برایش نسخهای عملی بپیچد. فوتبال ایران باید خصوصی شود و خصوصی شدن راه حلی ندارد مگر با انتقال حق واقعی باشگاهها از طریق حق پخش.
محمد دادکان به واقع اگر می خوهد کاری برای فوتبال ورشکسته ایران کند باید سراغ نقاطی برود که مانعی سخت و جدی در برابر خصوصی شدن فوتبال هستند و اجازه نمی دهند باشگاه های فوتبال ایران به مانند باشگاههای مدرن اروپایی صاحب ساختار حرفه ای در بخش مالی شوند.
ارسال نظر