فرکی: خبر درگذشت عماد، غم مرگ نوهام را زنده کرد
با حسین فرکی مدتها قبل قراری گذاشته بودیم برای مصاحبه طولانی و حضوری که نشد.
فرهیختگان: با حسین فرکی مدتها قبل قراری گذاشته بودیم برای مصاحبه طولانی و حضوری که نشد. درگیر اردوهای بدنسازی و پیشفصل بود و بعد هم بازیها آغاز شد. قسمت بود که سرانجام دیروز پیدایش کنیم. آنهم وقتی که داشت با موبایلش، گریههای پدری را میدید که فرزندش را در ورزشگاه آزادی از دست داده بود.
چند سوالی را با هم پیش رفتیم تا اینکه به او گفتیم غمی در صدایش هست که تمام شور و رمق مصاحبه را میگیرد و آنجا بود که حاجحسین، بغض کرد و گفت با دیدن عکس این کودک فوتشده یاد نوهاش افتاده. مصاحبه تلخ تمام شد. زود قطع کردم مبادا بغضها بیرون بزنند. اظهارات سرمربی پیکان را در ادامه میخوانید.
تمرین میکنیم
سه هفته از لیگ گذشته و ما هم مثل خیلی از تیمها خوب نتیجه نگرفتیم. برای برطرف کردن این مشکل من فقط یک راه بلدم؛ تمرین کردن. تمرین میکنیم و پیش میرویم. تنها راهی که یک تیم میتواند نتیجه بگیرد، تمرین کردن است. ما این راه را بلدیم. احساس نمیکنم نیازی به این باشد که دنبال بازیکن جدید بگردم یا بخواهم بعد از تنها سه هفته انگشت اتهام را به سمت بازیکنانم بگیرم. اگر من سه هفته پای نفراتی نمانم که خودم انتخاب کردهام، انتظار دارید آنها یک فصل برای من بجنگند؟
بداقبال بودیم
فیلم بازیهای ما هست. خوب، تهاجمی و پرحمله ظاهر شدیم، کم هم موقعیت گل درست نکردیم. اینکه چرا آنطوری که باید نتیجه نگرفتیم، به خیلی مسائل برمیگردد؛ یکی شانس، یکی هم تغییرات فراوان و... . ما ۱۵ بازیکن جابهجا کردیم. تیمی که این تعداد بازیکن را از دست بدهد، به زمانی بسیار بیشتر از سه هفته نیاز دارد تا نتیجه بگیرد.
فقط سه بازیکن دارای قرارداد داشتیم
قبل از شروع لیگ که خودتان دیدید، من مدت زیادی در پیکان نبودم. کلا برای فصل جدید تنها سه بازیکن ما با تیم قرارداد داشتند، باور میکنید؟ از یک تیم بزرگسال فقط سه بازیکن قرارداد داشتند و بقیه هم بازیکن آزاد بودند. تنها واسعی، مارکو و جابر انصاری با ما برای این فصل قرارداد داشتند که خود انصاری هم مصدوم است و به بازی بعدی ما هم نمیرسد. جابر خودش میتوانست خیلی به ما کمک کند، اما مصدوم است و باید صبر کنیم تا برسد.
در فصل نقلوانتقالات خیلی تلاش کردیم نفرات را نگه داریم، اما بازیکن آزاد میتواند خودش برای خودش تصمیم بگیرد، نتیجه این شد که ۱۵ یار ما جدا شدند. این نکتهای نیست که ما بتوانیم در سه یا چهار بازی برطرفش کنیم. زخمی که پیکان خورده تا مدتها درد دارد.
حال استراماچونی را میفهمم
درمورد نتایج پیکان خیلی جای بحثی نیست. هرکسی فکر میکند بد کار کردهایم، فیلم سه بازی را ببیند و بعد اگر نقدی داشت، بیاید جلو. تیمهایی هستند که هزینهها و امکانات و اسم نفراتشان بسیار گرانتر از ماست و آنها هم بهتر از ما نتیجه نگرفتهاند یا در بهترین حالت یکی دو امتیاز با ما فاصله دارند. البته سه هفته هم برای قضاوت زمان مناسبی نیست. باید بیشتر به مربی و بازیکن زمان بدهیم.
دلم این وسط برای استراماچونی میسوزد، چون او هم واقعا بد آورده. هم بدشانسی آورده و هم اینکه او هم مثل ما ۱۵ بازیکن از دست داده. ۱۵ بازیکن یک تیم کامل است. شما ۱۱ تا فیکس و سه تعویضت را از دست میدهی، تیمت کاملا تغییر میکند. حالا شاید همه جداشدهها فیکس نباشند ولی واقعا همینطوری باید حساب کنی. یک تیم کامل با چهار تعویض از یک مجموعه جدا شدهاند. طبیعی است که تیم به زمان بیشتری نیاز پیدا کند تا بتواند به روال برگردد.
لیگ خیلی بدی داریم
رک و روراست؛ لیگ امسال واقعا بد است. کیفیت که ندارد هیچ، بعضی بازیها واقعا روی اعصاب است. آنقدر تاخیر در شروع لیگ داشتیم که حس میکنم خیلی از بازیکنها هم هنوز شروع نکرده، فوتبالزده شدهاند. قبلا اینطوری بود که لیگ سر وقت شروع میشد و چند تیم از قافله عقب میماندند و تا نیمفصل خود را میرساندند. الان طوری شده که نصف تیمها زود شروع کردند و فوتبالزده شدهاند.
نصف دیگر تیمها هم دیر شروع کردند و حاضر نیستند. الان واقعا پیدا کردن یک بازی باکیفیت که با لذت تماشا کنی، آسان نیست. وضعیت اقتصادی هم روی لیگ اثر گذاشته و این قابل کتمان نیست. کلا اعتقاد دارم برای قضاوت درمورد لیگ باید بیشتر صبر کنیم. الان واقعا زمان مناسبی برای قضاوت کردن تیمها نیست.
پدیدهای ندیدم
در شروع لیگ تا امروز حتی یک نکته مثبت و حالخوبکن ندیدم؛ نه پدیدهای و نه هماهنگی خاصی. تیمهایی که فصل قبل هم خوب بودند، الان کیفیت سابق را ندارند. بازیکنانی که فصل قبل روی دور بودند هم الان خیلی درخشش خاصی ندارند. یکی دو ماه باید به این لیگ زمان داد که رخوت این پیشفصل طولانیشده از بدنها در بیاید و تیمها شکلی بگیرند.
درگذشت عماد، مرا یاد نوهام انداخت
حقیقتش را بخواهید، قبل از اینکه تماس بگیرید داشتم با موبایل صحبتهای پدر عماد را میدیدم. تمام غم و غصه درگذشت نوهام برایم زنده شد. دوباره برگشتم به همان حس و حال. حقیقتش الان خیلی تحتتاثیر قرار گرفتهام. دفن کردن یک بچه کار آسانی نیست. آدم جگرش آتش میگیرد. مگر میشود یک بچه را دفن کرد و فردایش سر کار رفت؟
خیلی دلم میخواهد فرصتی دست بدهد و بتوانم سری به این پدر داغدار بزنم، اما نمیدانم چه کاری از من بر میآید. خودم قبلا در این وضع بودهام. چه کسی توانست کمک کند؟ دیگر از دست کسی کاری برنمیآید. خدا برای هیچکسی نخواهد. برای دشمن آدم هم چنین چیزی اگر رخ بدهد، تلخ است. همه وجودت را میگذاری تا یک بچه را بزرگ کنی و بعد با چنین چیزی مواجه میشوی. نوه من هم سال قبل چند روز قبل از اولین روز مدرسه رفتنش درگذشت و به اول مهر نرسید. خبر عماد را که شنیدم، تمام آن خاطرهها برایم زنده شد.
نظر کاربران
حسین خان بزرگ.روح نوه ی گلتان شاد وقرین رحمت الهی .خدا عماد کوچولو را برد برای اینکه نوه ات تنها نباشه.روح دوتاشون تو بهشته شک نکن