آخرین داستانِ مرد بدون سایه و ۲۳ نفر
ماجرای حذف تلخ تیم ملی به قلم نوید استادرحیمی را در زیر بخوانید.
وب سایت نود: یک شب بعد از شکست تلخ ملی پوشان فوتبال در آخرین رقابت سال ۹۷ و یک شب قبل از آغاز مهمترین رویداد سینمایی ها نگاهی داشتیم به ماجرای تیم کارلوس کیروش و باخت تلخ آنها البته به مدد فیلمهای راه یافته به بخش سودای سیمرغ.
بازهم نشد. داستان تکراری ما و فوتبال یا شاید، فوتبال و ما. به جایی رسیده ایم که هم پایانمان تلخ است و هم تلخی مان بی پایان. یک آشفتگی عمیق و تمام نشدنی. امیدوار شده بودیم. مانند ۲۰۱۵، مثل ۲۰۱۱ و حتی ۲۰۰۴ و ... همه منتظر فرا رسیدن ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه روز دوشنبه بودند. از تهران تا قصر شیرین، از جمشیدیه تا درخونگاه. مخالف ها و موافق ها. دارا و ندار. همه بودند. هرکس با هدفی شاهد پیکار ایران و ژاپن بود.
همه چیز خوب شروع شد و خوب تر پیش رفت. بازی به بازی بهتر می شدیم. کم کم پیش خودمان نقشه قهرمانی کشیدیم. ژاپن هم آنقدر با قدرت جلو نیامده بود. از هفت خوان رستم، به ششمی اش رسیده بودیم. بدون گل خورده به مقتدرانه ترین شکل ممکن. برای فرا رسیدن جمعه شب آفتابیِ ۱۲ بهمن لحظه شماری می کردیم و حاضر بودیم قسم بخوریم قهرمانی از آن ماست اما...
انتظار داشتیم آخرین داستان کارلوس کیروش مانند سمفونی آخر لودویگ بتهوون باشد. عالی و بی نقص. شیوا و بلیغ. ولی اینطور نشد. انتهای نمایش مرد بدون سایه، مثل سمفونی نهم موزیسین آلمانی جاودانه نشد. کسی ایستاده برایش کف نزد. ۲۳ نفر تلاش کردند اما طلا استخراج نشد و حسرت ما فعلا، از ۴۳ به ۴۷ سال رسید.
دوشنبه شبی که ماه کامل شد، برای خیلی ها حکم بلندترین شب سال را داشت. سکانس به سکانس بازی، جلوی دیدگان میلیونها ایرانی رژه می رفت. عده ای در رختخواب به سقف خیره شده بودند و در مرحله هضم واقعیت، کپ کرده بودند. گروهی دیگر آرام و قرار نداشتند؛
پالتوی شتری را به تن کردند و در خیابان های خلوت پرسه زدند. دسته ای دیگر رد خون را گرفته و همان شب به دنبال صدور حکم بودند. جمعی دیگر به موزیک پناه بردند و چاووشی، یگانه یا بنیامین پلی کردند. بازار مسخره بازی هم داغ بود. شوخی های بدموقع با خودی و نخودی، که حکم نمک روی زخم را به بهترین شکل ایفا می کرد.
قرار بود فوتبال کاری کند تا غم و غصه های اقتصادی مردم برای چند ساعت به فراموشی سپرده شود. قرار بود بنفشه آفریقایی لب طاقچه ها خودنمایی کند. قرار بود فکر و خیال قسط عقب افتاده سال دوم دانشکده من و قیمت سر به فلک کشیده خانه ای که او قرار بود متری شیش و نیم بخرد و حالا دو برابر شده بود؛ برای مدتی کوتاه جول و پلاسش را جمع کند اما ناگهان درخت، جلوی راهمان سبز شد و تمام. شاید اصلا ایده اصلی اشتباه بود. نباید همه تخم مرغ ها را داخل سبد فوتبال می گذاشتیم. بی خبر از آنکه این پدیده اعجاب انگیز رحم ندارد و از خوی تختی درش خبری نیست.
اما با همه این ناخوشی ها زندگی جریان دارد. همچنان جنگ تیغ و ترمه برقرار است. بازهم باید به جنگ زندگی رفت. بازهم باید به ریسمان فوتبال چنگ زد. بازهم باید شعار داد. کی روش احتمالا از چند روز دیگر با کلمبیا قرارداد می بندد و ماموریت جدیدش را با سرخپوست ها استارت می زند. بازیکنان مان هم به باشگاه های خود می روند و برای لباس های زرد و سبز و قرمز و آبی عرق می ریزند و ما...
نوید استادرحیمی
نظر کاربران
و ما همچنان ناامید و دست خالی هم در فوتبال هم اقتصاد هم ازادی و همه چیز و این داستان ادامه دارد......
کیروش باید بره فقط همین
اقایه کیر وش شما برایه تیم چیکار کردی که مربیایه قبلی نکردن فقط بیست برابر بیشتر پول گرفتی و به مردم و دولت و مربی توحین کردی دوبار جام جهانی بردی اونم شق القمر نکردی چون سهمیه اسیا زیاد شده اگه مربی هم نداشته باشه باز میره جام جهانی شما فقط لیگ مارو به مسخره گرفتی وباید عذر خواهی کنی
براتون ناراحتم کیروشی پورها چون بی بابا شدین و جوری هم به ته خط رسیدین که با شکیل ترین قلم فروشی ها هم نمیتوانید بادکنک بودن و تهی بودن اربابتون را ماست مالی و توجیه کنید
آقایان فدراسیون،کی روش نگه دارید،بدردمامیخورد
شما روزنامه های خائن ساکت بشید . خفه خون بگیرین . اگه مثل آدم مطلب میزدین و تعریف و تمجید الکی نمیکردین قطعا فینال بودیم . کیروش و تیم رو شماها نابود کردین . کیروش رو شماها براش دشمن درست کردین . هر چی حذف میشد شماها قهرمانش کردین . خفه شین