قریب: مدیریت و اداره استقلال کار آسانی نیست
مدیر عامل اسبق استقلال گفت: فوتبال پدیدهای فراتر از هر حرکتی است، اینها خواستههای ناسیونالیستی خود را در پیروزیهای فوتبال جستوجو و پیدا میکنند.
خبرورزشی: باشگاه استقلال امروز یادگار سالهای پس از جنگ جهانی دوم است. باشگاهی که امروز نامش را از چند دوچرخهسوار آن روزها به عاریت گرفته است. باشگاه دوچرخهسواران در چهارم مهر سال ۱۳۲۴ یعنی ۷۳ سال پیش تأسیس شد.
نیروهای اشغالگر هنوز در ایران بودند که باشگاه تاج در خیابان فردوسی تهران تابلوی خود را نصب کرد. نیروهای خارجی به تناوب تهران را ترک میکردند تا شاید دود و خاکستر جنگ را از شهر ما بیرون ببرند، یعنی دالان پارسی را ترک کنند. انگلیسیها پس از پایان جنگ بار خود را بستند و به کشور خود رفتند، اما ارتش سرخ روسیه ماند و در امور داخلی ایران دخالت میکرد.
در آن زمان کسی به فکر ورزشگاه و باشگاه نبود و چند سال بعد از جنگ هم هنوز غم نان با مردم بود. در سال ۱۳۲۸ باشگاه دوچرخهسواران به نام تاج با مدیریت پرویز خسروانی تغییر نام داد. دیگر باشگاه تاج به دوچرخهسواری اختصاص نداشت و در ۱۹ رشته فعالیت میکرد.
در این زمان، پرویز خسروانی با ۲۷ سال سن مدیرعامل باشگاه تاج بود و بعدها تا درجه سپهبدی و مقام معاون نخستوزیر نیز پیش رفت و در سال ۱۳۹۴ نیز در لندن فوت کرد. یک سال بعد از تغییر نام باشگاه به تاج، علی داناییفرد به عنوان مربی تیم فوتبال تاج معرفی شد و بازیکنانی، چون محمد خاتمی، حسین سرودی، حسن کردستانی، امیر خلیلی، خسرو خسروپناه و فتحا... مینباشیان زیر نظرش کار میکردند که در اوج خود بودند.
علی داناییفرد تا سال ۱۳۴۸ که رایکوف آمد مربی تاج بود. او سپس تیمهای پایه تاج را فعال کرد و در یک دوره انتقال تیم از رایکوف به جگیج هم تیم بزرگسالان را زیر نظر داشت. با آمدن جگیج تحول تازهای در فوتبال تاج و ایران به وجود آمد. قبل از او رایکوف فوتبال مدرن دنیا را در ایران ترویج داد و یکی از تأثیرگذارترین مربیان تاریخ فوتبال ایران شد.
در دوران جگیج، تاج یکی از بهترین تیمهای موفق و جوان خود را داشت.... و سپس انقلاب شد و جگیج و بقیه مربیان خارجی رفتند و تاج نیز تبدیل شد به استقلال و هویت تازهای گرفت. فصلهای تازه استقلال با دشواریهای مالی همراه بود و مدیریتها چندان دوام نمیآوردند تا عباس کردنوری در رأس باشگاه قرار گرفت. باشگاه تاج از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۵۷ یک مدیر و رئیس داشت که منوچهر اسعدی و پرویز شیخان کمکش میکردند.
نزدیک سی سال یک مدیرعامل و از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۷ نزدیک به ۱۶ مدیرعامل رسمی استقلال را مدیریت کردهاند. پس از انقلاب حسن میرزا آقابیک، حسین فکری، منصور پورحیدری، عبدا... نوروزی، نادر فریادشیران، عباس نکویی این مهم را به مدت کوتاهی انجام دادند تا این که کردنوری آمد و تا اواخر دهه ۶۰ تیم ثباتی در مدیریت پیدا کرد. سپس علی آقامحمدی آمد و کاظم اولیایی که هفت سال مدیریت کرد.
علی فتحا... زاده از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ مدیرعامل شد و سالهای ۸۶ و ۱۳۸۹ نیز ۲ بار دیگر روی صندلی ریاست استقلال برای یک سال نشست. مقداد نجفنژاد، امیررضا واعظیآشتیانی، بهرام افشارزاده و رضا افتخاری مدیران دیگر استقلال بودند و حالا امیرحسین فتحی روی این صندلی است. در بین این مدیران، محمدحسین قریب فرزند دکتر محمد قریب بنیانگذار طب ایران، دو بار بر مسند مدیرعاملی استقلال نشست تا شاید این کشتی اجارهای را به ساحل برساند.
او یک پژوهشگر اقتصادی است که اعتقاد به نظم اقتصادی و برنامهریزی درازمدت دارد. سال ۱۳۸۲ دوران پرنوسانی برای استقلال بود. شرایط مالی خوبی بر تیم حاکم نبود و تأمین اجتماعی صاحب تیم شده بود که دکتر قریب آمد و باید پاسخگو و ترمیمکننده تمام خواسته و بافتهای فنی و مالی تیم میشد. زندگی دوگانه تیمهای بزرگی، چون استقلال و پرسپولیس طی سالهای اخیر اجازه نمیدهد تا مدیریت، سازمان اداری و تیمی آنان شکل باثبات و کاملی به خود بگیرد.
دکتر قریب نمیتوانست از زیربنای فرسوده باشگاه آغاز کند و به دنبال راهحلهای مقطعی و درمانهای کوتاهمدت بود تا شاید اعتبار لازم را برای تیم و تماشاگران ایجاد کند. تضاد موجود بین خواستهها و داشتهها حرکت را دشوار کرده بود. دکتر قریب ابتدا بدنه و اسکلت تیم را تقویت کرد تا بتواند در نتیجهگیری هواداران را دلگرم کند و سپس به اساس باشگاه بپردازد.
برای پاسخ گرفتن از شرایط تاریخی آن روز استقلال و آشنا شدن با برنامهها و استراتژی مدیریت ورود کرده به باشگاه پای صحبتهای دکتر قریب نشستهایم تا شاید بتوانیم به گوشههای پنهان یکی از دو باشگاه بزرگ کشور پی ببریم، باشگاهی که دو قهرمانی باشگاههای آسیا را در ویترین افتخارات خود دارد. این نشست طولانی برای چاپ در کتاب قطور تاریخ فوتبال تاج و استقلال است که به زودی به چاپ میرسد و شما گوشههایی از آن گفتگو را در اینجا میخوانید.
از فدراسیون فوتبال شروع کنیم، از موقعیت و جایگاه آن در جهان و آسیا...
اگر از منظر نتیجهگیری به فدراسیون نگاه کنیم، بله نتایج و موفقیتهای خوبی در تیم بزرگسالان، فوتسال، ساحلی و بانوان داشتهایم که قابل تعمق است، اما در همین فرآیند یک خلأ و کمبود وجود دارد و آن ۴۲ سال دور بودن از قهرمانی در جام ملتهای آسیاست. این عدم موفقیت برای دوستداران یک سؤال است تیمی که دو دوره پیوسته به جام جهانی میرود چرا در سطح قاره ناتوان است؟ آیا تعریف موفقیتها اشکالی دارد که ما طی این سالها نتوانستهایم به جام نزدیک شویم؟
این کمبود به چشم میآید و باید فدراسیون برای آن حرکتی انجام دهد که امیدوارم در این دوره و در امارات این طلسم را نیز بشکنیم. دومین کمبود نداشتن نفر و یک شخصیت در هیئت رئیس کنفدراسیون آسیاست. با داشتههایی که در فوتبال ما وجود دارد مثل تماشاگران چشمگیر و زمینه علاقه مردم و تیم ملی موفق و باشگاههای بزرگ چرا در کنفدراسیون آسیا جایی و صندلی محترمی نداریم؟ و مسئله سوم عدم ارائه میزبانی به فوتبال ماست که اتفاقاً در ارتباط با حرف من در مورد هیئت رئیسه آسیاست، باید تلاش کنیم این ثبات قابل رؤیت را به آسیاییها نشان دهیم و میزبانی بگیریم.
* دلیل سیاسی دارد و شاید به مناسبات دیپلماتیک در منطقه برگردد؟
بله... موقعیتهای سیاسی در خاورمیانه روی آن تأثیر میگذارد.
* یک مثال روشن، فدراسیون ما تیم ملی ونزوئلا را برای بازی دوستانه به تهران دعوت میکند، اما از آنجا که تعدادی از بازیکنان ونزوئلا پاسپورت آمریکایی دارند و نگران آنند که اگر به ایران وارد شوند با قوانین سخت و غیرانسانی آمریکا دچار مجازاتی شوند به ایران نمیآیند و ما مجبوریم در کشورهای همسایه این بازی را انجام دهیم.
بله، متأسفانه این موانع و اذیتهای سیاسی را داریم و باید با علم به این شرایط و مکانیسم سنجیده با آن مقابله کنیم. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. رقیبان ما پولهای کلان خرج میکنند تا مدیریت فوتبال آسیا را به چنگ بیاورند و برای خود معنایی از کشورهای عرب و غیرعرب تعریف میکنند و هوای یکدیگر را نیز دارند. من قبول دارم که این دور هم جمع شدنها و اتحادیهها وجود دارد و مبارزه با آنان هم نیاز به تدبیر و دیپلماسی سنجیده دارد و پول هم میخواهد.
* عربها و کشورهای اطراف حوزه خلیجفارس با پول، مسئولان رتبه اول فوتبال جهان را نیز میخرند.
مثل میشل پلاتینی که هم او را نابود کردند و هم کل فیفا را زیر سؤال بردند و بقیه کشورهای قاره آسیا، آمریکای جنوبی و ... را نیز که با دلارهای نفتی به سمت خود آوردند. حتی سپ بلاتر را در این گرداب غرق کردند. فوتبال پدیدهای فراتر از هر حرکتی است، اینها خواستههای ناسیونالیستی خود را در پیروزیهای فوتبال جستوجو و پیدا میکنند. این مشکلات و بحثها را حتی در منطقه کاتالونیها هم داریم و اسپانیا با آن درگیر است. ما باید درایت به خرج بدهیم که دچار انزوا و تنهایی نشویم.
درباره جیانی اینفانتینو چگونه فکر میکنید؟ رفتار و برخوردش با فوتبال ما مناسب بود؟
اینفانتینو با ما مدارا و با سیاست خاصی با فدراسیون فوتبال ما برخورد کرد و بر اساس سیاستهای جاری خود این فرصت را به فوتبال ایران داد که به مرور خواستههای آنان را برآورده و مشکلات را حل کنند. او فرضیه اول یعنی برخورد تند و قاطع را کنار گذاشت، یعنی یک راه معقول و منطقی که راه مذاکره بود را در فیفا جا انداخت.
بله، در موقعیت فعلی باید تمرکز خوبی روی تصمیمگیریها و اظهارنظرهای خود داشته باشیم. رقیبان ما رأیها را میخرند، امکانات، پول و لابیهای سیاسی دارند. با وجود تمام این مسائل باید باشیم. فوتبال اهمیت زیادی دارد. پدیده مردمی و عجیبی است و طرفداران زیادی در جهان دارد و تأثیرگذار روی دیگر پدیدههاست.
* شما به عنوان یک پژوهشگر و یک اقتصاددان چگونه نگاهتان به باشگاه استقلال افتاد. کلاً این گرایش چگونه شکل گرفت؟
ابتدا خیلی ساده، تنها یک علاقه بود. من دانشگاه شهید بهشتی درس میخواندم. روابط بینالملل و دکترای خود را در مطالعات امنیت ملی این دانشگاه و با گرایش اقتصاد گرفتم و چندان با مسائل فوتبال هم بیگانه نبودم. من سال ۱۳۷۴ در هیئتمدیره استقلال بودم. در زمان آقای هاشمیطبا در سال ۱۳۷۵ سرپرست استقلال شدم و استقلال دوره تازهای را آغاز کرد و قهرمان جامحذفی شد و تجربیات زیادی به دست آوردم اگرچه این دوره موقت و خیلی کوتاه بود، اما زمینهای شد برای بازگشت من در سال ۱۳۸۲ که آن را کارشناسان دوران بحران اقتصاد میدانند.
تلاش کردم بر مشکلات یک به یک فائق آیم. کارهای زیادی زمین مانده بود و شرایط هم عادی نبود. مدیریت کردن در باشگاه استقلال کار آسانی نیست و پیچیدگیهای بسیاری دارد. شرایط دولتی، خواستههای اختصاصی و گاه آرمانی. بودجه اندک، مخارج فراوان بدون درآمد لازم. این وضعیت هر مدیری را دچار یک تضاد مالی میکند و باید پاسخگوی مردم هم باشید.
مردمی که فقط پیروزی و قهرمانی میخواهند و به کمبودها و نداریها هم کاری ندارند. یک مدیر در چنین شرایطی چه باید انجام دهد. دغدغههای درونتیمی که خود یک جریان عمده باشگاه استقلال است. جوابگویی به وزارت ورزش و مسئولان نیز بخش دیگری از بحثهای استقلال است. سلیقههای مختلف و اختلافاتی که میتواند از بالا شروع شود و به تماشاگران برسد. در یک باشگاه خصوصی تکلیف شما روشن است، اما در باشگاهی، چون استقلال که دولتی است تصمیمگیری سخت است.
در باشگاه خصوصی مسئول مالی و معنوی خودت هستی و خرید و فروش را با بودجه خود انجام میدهی، اما زمانی که با باشگاهی با شرایط استقلال روبهرو میشوی قبل از هر چیز باید این دانش، تجربه و مدیریت را داشته باشی که با بودجه محدود خود را عادت بدهی و اهداف خودت را با آن منطبق کنی. حال چگونه و چطوری؟ معجزه که نمیتوان کرد، زمان لازم است و حتماً بر اساس یک استراتژی پیش میروی، اما تماشاگر و طرفدار در همان زمان کوتاه نتیجه میخواهد و هیچ دلیلی را هم نمیپذیرد.
ما در ورزش و فوتبال خود و حتی شکل باشگاهی با سه مشکل بزرگ روبهرو هستیم. اول بحث حق پخش تلویزیونی است. بودجه تمام تیمهای بزرگ دنیا نزدیک به ۶۵ درصد تا ۸۰ درصد آن از دریافت حق پخش تلویزیونی تأمین میشود. تیمهای بزرگی، چون رئالمادرید، بارسلونا، منچستریونایتد و بایرنمونیخ با بهرهبرداری از این منبع درآمد یعنی حق پخش زندگی میکنند. از اروپا گرفته تا آمریکای جنوبی و تا آفریقا و آسیا. برنامهریزان اقتصادی باشگاههای بزرگ روی تمام این پخشها حساب ویژه باز کردهاند و درآمد کمی هم نیست.
ما در اینجا با مشکلات عدیدهای روبهرو هستیم. اشکال زیربنایی داریم. تلویزیون ما با دیگر کشورها متفاوت است و مشکل دولتی دارد و قادر نیست این پول را به باشگاهها بپردازد. در این ارتباط واقعاً ما به بنبست رسیدهایم. صدا و سیما میتواند خط زیرساخت را اجاره بدهد به شبکه مستقل که مباحث سیاسی هم نداشته باشد. تا این محل درآمدزایی پخش تلویزیونی حل نشود ما قادر نخواهیم بود به استقلال مالی مستقل برسیم. بحث دوم، مالکیت معنوی و یا برند باشگاه استقلال است.
از برند استقلال هر شخصی نمیتواند استفاده کند مگر اینکه قرارداد داشته باشد. از نام استقلال نمیتوانید برای یک نشریه شخصی استفاده کنید، از نام استقلال نمیتوانید روی کالاهای خود رایگان بهره ببرید. تمام اینها نیاز به یک قرارداد کلان دارد که متأسفانه از آن عدهای بهره میبرند و استفاده میکنند. من در بدو ورودم اعلام کردم اسپانسر مسئول تهیه بهترین لباسها و کفشها برای استقلال است.
قرارداد سه ساله بستیم و در صورت عدم اجرای تعهدات نیز برای آنان جریمه گذاشتم. ما باید تبلیغات اطراف زمین را صددرصد از آن خود کنیم. حتی در تمرینات که متأسفانه این امکان را نداریم. در بازیهای باشگاههای آسیا ما میزبان بودیم و خود ما نتوانستیم در VIP بنشینیم و صندلی توسط آدمهایی که نمیشناختیم پر شده بود.
مشکلات یکی، دو تا نبود. از یک طرف دلم برای باشگاه میسوخت و به آن علاقه داشتم و دوست داشتم کارهای زیربنایی انجام دهم و از طرف دیگر جو حاکم بر باشگاه اجازه نمیداد کارت را انجام دهی و به ناچار سال ۱۳۸۶ استعفا کردم.
اما سال ۹۰ در انتخابات رئیس فدراسیون فوتبال شرکت کردید.
بله، آمدم برای حل مشکل اقتصادی فوتبال. به دنبال زیربناهای ضروری و سازماندهی تیمهای پایه، باشگاهی و ملی بودم و الگوی مناسب را در برنامهام آوردم. زیرساختهای فیزیکی، ورزشگاهها و لحاظ کردن معیارهای امروزی اقتصاد در فوتبال، طبیعتاً ژاپن الگو و نمونه خوبی بود. در همان زمان اختلافات و مشکلات زیادی بین ورزش و فوتبال بروز کرده بود. فوتبالیها فکر میکردند من نماینده وزارت ورزش هستم غافل از اینکه برای من که تعریف تازهای از فوتبال در دنیای جدید دارم فوتبال بالاتر از ورزش، بالاتر از صنعت و بالاتر از تمام رشتههاست.
فوتبال زندگی است. دریچهای است به سوی جهان امروز، فوتبال نبض یک جامعه است، فوتبال فراتر از سیاست و خود سیاست است. سیاست در دل خود فوتبال است. عامل همبستگی اجتماعی است. برای جامعهای، چون ایران یک موفقیت مقابل استرالیا ناگهان مردم را تا دیروقت در خیابان نگه داشت، شعارهای هماهنگ و همدلی و یکصدایی بدون برنامهریزی قبلی، این اتفاق تنها با فوتبال میافتد.
ظرفیت نهفته فوتبال در چنین مقاطع تاریخی خودش را نشان میدهد. زمینه ورزش قهری نیست، استقلال هم روی این زمینه رشد کرده است. تحولاتی که در لیگهای حرفهای دنیا به وجود آمده است طلب میکند مدیران هم تخصصی باشند و الفبای فوتبال را بدانند. واقعاً ما هم باید به این سمت برویم و دورههای مدیریتی کلان برای مدیران خود بگذاریم.
* اقتصاد و پول چقدر در این مدیریتها نقش دارد؟
ابتدا نظم مالی و تعریف سرمایهگذاری و سرمایه خرج کردن و به دست آوردن سرمایه برای بقای باشگاه است. سه باشگاه بزرگ در انگلیس دوره تحول این خواسته را خوب پشت سر گذاشتند، در جهان هم دیگر تیمها از آن پیروی کردند و صاحب تیمهای مختلف در رشتههای دیگر شدند. استقلال باید به این سمت برود و دیگر رشتهها را نیز توسعه بدهد. در استقلال رشتههایی، چون والیبال، بسکتبال، کشتی، دوومیدانی و... وجود داشت که به مرور زمان تمام آنها از بین رفت.
* این برنامه برای زمانی است که استقلال خصوصی شد؟
بله...، اما کار آسانی نیست. اولین مشکل قیمتگذاری باشگاه است که ما را دچار چالش میکند. قیمتگذاری که بر اساس داشتههای فیزیکی نیست، چون استقلال هیچ چیز ندارد، تنها یک برند به نام استقلال. ما باید ببینیم آیا ظرفیت ثروتآفرینی از این برند را داریم. برند استقلال یک ارزش بالقوه است که در موقعیت فعلی تعریف مثبتی که بتوان از آن به پول رسید به دست نمیدهد.
* شرایط فعلی باشگاه را شما چگونه تعریف میکنید؟
شرایط فعلی برای باشگاهداری بسیار سخت است و کسی پا پیش نمیگذارد. سه محور اصلی وجود دارد؛ اول هزینه افزایش درآمد! چگونه و به چه شکل! فرض کنیم شورایی اداره شود. مکانیسم شورایی چیست؟ و افراد چگونه پستها را تعریف میکنند؟ مثلاً مدیر فنی در چارت شورایی کجا قرار میگیرد؟ بنده صددرصد با خصوصی شدن استقلال موافقم. استقلال باید خصوصی شود و در تعریف یک بخش خصوصی برایش برنامهریزی کرد که حتماً هم موفق میشود.
با چه فرمولی؟ صددرصد واگذاری به بخش خصوصی؟
خیر... من مخالف صددرصد واگذاری هستم. ۵۱ درصد بخش خصوصی و ۴۹ درصد وزارت ورزش! دلیل این درصد هم روشن است. امروزه اگر یک کارخانه ورشکست شود زیاد که ضرر ببیند بیکار شدن ۱۰۰۰ کارگر است یا در نهایت ۲۰۰۰ نفر، اما باشگاه بزرگی، چون استقلال که طرفدار ۳۰ میلیونی دارد ضربه بزرگ و مهلکی میخورد. پس باید یک ارگانی مثل وزارت ورزش پشت قضیه باشد برای روزهای مبادا!
* اسم این باشگاه که خصوصی نمیشود.
چرا ۵۱ درصد سهم دارد و حاکم و صاحب تصمیمگیری است. ما پیشبینی میکنیم چشمانداز اقتصادی حادثه را!
* پس این واگذاری شرط به وجود میآورد.
بله، اما شرط مثبت که در نهایت به سود بخش خصوصی است. من میتوانم اینگونه تفکیک کنم. واگذاری با توجه به قیمتگذاری، بررسی زوایای سرمایهاندوزی، واگذاری تدریجی بقیه سهام و ارزیابی مرحلهای.
* اما آقای قریب این اتفاق نیفتاده و با این پیچیدگی نخواهد افتاد.
بله، اگر بیثباتی سیاستگذاری باشد و تغییرات مدیریت کلان زیاد باشد این طرح هرگز مؤثر نمیافتد.
* باشگاه استقلال تا به امروز ۱۹ مدیرعامل عوض کرده که ۱۶ مدیر آن بعد از انقلاب در رأس این باشگاه قرار گرفته اند.
دقیقاً برای اینکه ۹۰ درصد باشگاهها دولتی بودهاند، اما هر چه جلوتر آمدهایم بهتر شدیم. در لیگ برتر شرایط خوبی داریم. در آن زمان تمام افراد بخش خصوصی و تیمهایشان نابود شدند، پورا، استیلآذین، دارایی و... همه ورشکست شدند، چون همان زیربنای اقتصادی برای آنها تعریف نشده بود و همه چیز احساسی بود. آقای هدایتی در زمان حاضر کجاست؟
* تجربه خصوصی نداشتند؟
بله، تسلط و دانش اداره یک مجموعه خصوصی را نداشتند. ناشیانه عمل کردند. باید برنامه مینوشتند و این کار را میدانستند. برای استقلال میخواهیم تحلیل صحیحی بدهیم، حسابشده و دقیق. نباید به پول خریدار استقلال نگاه کنیم، مهم اهلیت فنی و تخصصی شخص باید ملاک قرار گیرد وگرنه در این معامله استقلال آسیب میبیند.
* در شرایط حال استقلال چه نقاط قوتی دارد؟
یک مربی به نام شفر که اساس مربیگری را از ریشه میشناسد. بودن شفر یک موهبت برای استقلال است که به نظر من باید او را حفظ کنند. شاید استقلال دیگر این شانس را نداشته باشد که شفر را روی نیمکت خود بنشاند.
* چالش فعلی استقلال چیست؟
بدهیها... پول، مخارج زیاد و درآمد کم. در سال ۱۳۹۵ فکر میکنم ۸۵ میلیارد تومان خرج داشتیم، دوره من در سال ۱۳۸۵ بودجه ما ۳ میلیارد تومان بود. این مشکلات باید در یک جا حل شود.
نظر کاربران
بیچاره مدیران بارسلون و رئال و بایرن و امثال اونا چی میکشن یا احتمالا اونارو از فضا میارن