سولسشر و روزهای خوب فعلی منچستریونایتد
۳ بازی، ۳ برد و تبدیل شدن به سومین مربی برنده هر ۳ بازی اول روی نیمکت منچستریونایتد!
وبسایت نود: با این کارنامه دلیلی برای نقد اولگنار سولسشر، چهارمین سرمربی شیاطین سرخ در دوران «پسا فرگی» وجود ندارد اما آنچه در لایههای زیرین اتفاقات اخیر پیرامون پرافتخارترین تیم انگلیس رخ داده، خوشبینیهای موجود را از بین میبرد.
آن تصمیم دور اندیشانه
وقتی بازیهای اخیر منچستریونایتد و برنامه چند بازی آتیاش را میبینیم، پی به صحت تصمیمات سران منچستریونایتد میبریم؛ آنها پس از شکست در بازی حیثیتی مقابل لیورپول و با علم به در پیش بودن ۶ بازی آسان (۵ بازی در لیگ و یک بازی در جام حذفی مقابل نیوکاسل) تصمیم به ایجاد شوک از طریق تعویض سرمربی کردند. به هرحال وجود رقبای آسان در این بازه زمانی به شیاطین سرخ کمک میکرد زودتر با مربی جدید آشنا و از بحران خارج شوند. این تصمیم در نهایت به نفع منچستریونایتد تمام شد و این تیم با ۳ برد پرگل، روزهای تاریک گذشته را به دست فراموشی سپرد.
گزینه مناسب؟
زننده گل دومین قهرمانی منچستریونایتد در لیگ قهرمانان و جام باشگاههای اروپا پس از شکسپیر به دومین مربی تاریخ لیگ برتر تبدیل شد که تیمش در هر یک از ۳ بازی اول حضور او روی نیمکت با اختلاف حداقل ۳ گل پیروز شده اما نام رقبا، خوشبینیهای افراطی درباره آینده او را از بین میبرد.
به شکل طبیعی هر تیمی پس از اخراج سرمربی دچار شوک روانی میشود که اگر این شوک مثبت باشد، نتایج خوب اولیه را به همراه دارد. پس نباید با همین ۳ بازی درباره آینده سرمربی منچستریونایتد قضاوت کرد. فضای رفاقتی ایجاد شده از سوی او (به اقتضای فاصله سنی نهچندان زیاد با بازیکنان تیم) به اضافه مجبوبیتش در اولدترافورد حداقل در شروع، کار را برای مرد اهل اسکاندیناوی آسان کرده است.
ترکیب او و مایکل کریک، منچستریترین نیمکت مربیگری شیاطین سرخ از زمان خروج سرآلکس فرگوسن افسانهای را به وجود آورده است؛ آنچه در باشگاه فلسفهمند و با تاریخچهای مانند منچستریونایتد، گاهی از نتایج هم مهمتر است!
کاریزمای لازم
علاوه بر اینها، سولسشر در زمان مربیگری در نروژ نشان داد برخلاف ظاهر آرام و مهربانش، جذبه مربیگری را دارد و میداند چگونه در مواقع لزوم بر سر بازیکنانش داد و فریادهای آتشین سر دهد. این کاریزمای توام با جو صمیمانه ایجاد شده از سوی او، میتواند منچستریونایتد را به دوران اوج بازگرداند یا حداقل از بحران هویت ایجاد شده در دوران مورینیو برهاند.
یک گواردیولا جدید؟
در عصر اعتماد به بازیکنان سابق تازه مربی شده، سولسشر میتواند جدیدترین نمونه باشد. گواردیولا هم در روز قبول مربیگری بارسلونا با چوب عدم تجربه رانده میشد اما آنقدر به او میدان دادند تا سرانجام یکی از موفقترین مربیان تاریخ فوتبال نام گرفت. شاید دادن فرصت به سولسشر تا پایان فصل، گامی در جهت پیمودن همین مسیر و تبدیل «اوله» به یک مربی خاص دیگر در دنیا باشد. هر چه باشد منچستریونایتد در اعتماد به مربیان (البته تا قبل از پایان دوران مورینیو) زمانی شهره خاص و عام بود!
تئوری توطئه
سوال دیگر پیرامون اتفاقات اخیر نیمکت منچستریونایتد، تفاوت فاحش سطح بازی بازیکنان در دوران مورینیو نسبت به روزهای فعلی است. مثلا پوگبا در دوران مورینیو فاجعه بود اما از زمان برکناری او عالی ظاهر شده و در بازی با بورنموث هم 2 گل به ثمر رساند.
او تحت نظر مورینیو در 14 بازی تنها 3 گل زد؛ در حالی که در 3 بازی تحت هدایت مربی جدید 4 گل زده است. این را کنار پست به سرعت پاک شده و طعنه آمیزانه او پس از خبر اخراج مورینیو بگذارید تا متوجه شوید بخشی از تحولش به مسائل فوتبالی مربوط نمیشود! در توان بالای مورینیو در گرفتن بهترین بازی ممکن از بازیکنانش، تردیدی وجود ندارد پس شاید بتوان ادعا کرد مانند آنچه آلن شیرر اخیرا گفت، بازیکنان از جایی به بعد برای مورینیو نمیدویدند و با کمکاری، تیم را زمین زدند؛ هر چند خود مورینیو به شکلی کاملا دیپلماتیک، چنین فرضیهای را رد میکرد.
ارسال نظر