فانباستن؛ پیچک حسرت، تنیده بر دیوار فوتبال
مهم نبود طرفدار میلان باشید یا از روسونری بدتان بیاید. همه آنهایی که حالا حداقل در دهه چهارم زندگی خودشان هستند، تابستان سال ۱۹۹۳ میلادی با یک تصویر، درد مشترکی را تجربه کردند؛ تصویر زانو زدن مارکو فانباستن روی زمین، ناتوانیاش در برخاستن و تعویض آخر در بازی نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل مارسی قدرتمند.
وبسایت نود: مهم نبود طرفدار میلان باشید یا از روسونری بدتان بیاید. همه آنهایی که حالا حداقل در دهه چهارم زندگی خودشان هستند، تابستان سال ۱۹۹۳ میلادی با یک تصویر، درد مشترکی را تجربه کردند؛ تصویر زانو زدن مارکو فانباستن روی زمین، ناتوانیاش در برخاستن و تعویض آخر در بازی نهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل مارسی قدرتمند.
«مارکو گلو» آخرین قسمت سریال لعنتی مصدومیتش را در آن بازی به معرض دید گذاشت و چندی بعد در اوج قدرت از فوتبال کنار رفت؛ در حالی که هنوز چند سال دیگر فرصت درخشش داشت. حالا درست در روز ۵۳ سالگی زننده یکی از زیباترین گلهای تاریخ فوتبال، این ورزش حسرت کم داشتن یکی از بزرگترین استعدادهایش را میخورد.
شروع با آژاکس، اوجگیری همراه میلان رویایی
پسر متولد شهر اوترخت اولین بار وقتی ۶ سال داشت لذت لمس توپ را چشید و در تیم نونهالان اوترخت مشغول به بازی شد. بازی در الینویک، این استعداد بزرگ را آماده یک ماجراجویی بزرگ در آژاکس کرد.
مارکو در اولین بازی برای غول فوتبال هلند گل زد و خوششانس بود که با جدایی ویم کیفت، بهترین گلزن آن زمان اروپا به مهاجم اول خرگوشها تبدیل شد. ۴ فصل آقای گلی، گل رویایی مقابل دن بوش، به ثمر رساندن گل قهرمانی آژاکس در فینال جام برندگان مقابل لوکوموتیو لایپزیگ در فصل ۱۹۸۷-۱۹۸۶ بخشی از شاهکارهای فانباستن در تیم اول آن زمان هلند، قبل از پیوستن به میلان بود.
در میلان پس از یک سال نهچندان خوب، کنار گولیت و ریکارد، مثلث رویایی تشکیل داد و علاوه بر آقای گلی در لیگ ، ۲ قهرمانی متوالی در جام باشگاههای اروپا را جشن گرفت. زدن ۴ گل در یک بازی جام باشگاههای اروپا مقابل گوتنبرگ سوئد تا مدتها رکورد دست نیافتنی ثبت شده از سوی مارکو بود. آریگو ساکی بزرگ اما مستبد در اواسط فصل ۱۹۹۱-۱۹۹۰ با فانباستن درگیر شد و او را روی نیمکت نشاند.
مارکو ماندنی بود پس ساکی باید میرفت که رفت. فانباستن با مربیگری کاپلو دوباره اوج گرفت و علاوه بر تصاحب سومین توپ طلای اروپا، مرد سال ۱۹۹۲ دنیا شد. سال ۱۹۹۳ اما پایان قصه بود. مصدومیتهای متوالی با یک آسیبدیدگی دیگر در بازی با آنکونا تکمیل شد. او قبل از بازی با مارسی در فینال فصل ۱۹۹۳-۱۹۹۲ به میادین برگشت اما به دلیل مصدومیت سرانجام در دقیقه ۸۶ با ارانیو تعویض شد.
هیچ کس فکر نمیکرد این، آخرین حضور فانباستن در میادین باشد. خودش امیدوار به حضور در جامجهانی ۱۹۹۴ بود اما باشگاه میلان به دلیل آنچه «احتمال تشدید مصدومیت» نامید، مانع حضور فانباستن در فستیوال آمریکا شد. سرانجام مارکو سال ۱۹۹۵ تنها با ۲۹ سال سن با اعلام اینکه توان بازگشت از مصدومیت را ندارد، برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
قبل از یکی از بازیهای خانگی میلان با لباس میلان به زمین آمد و به طرز باشکوهی از سوی هواداران بدرقه شد؛ آن هم در حالی که کاپلوی مغرور و ضد ستاره بابت از دست دادن بهترین مهاجم دوران مربیگری خودش اشک حسرت میریخت.
روزهای رویایی نارنجی
فانباستن در رده ملی به اندازه روزهای باشگاهی قدرتنمایی نکرد اما چند سکانس تاریخی برای فوتبال هلند رقم زد. گل زدن از حوالی نقطه کرنر در روز تولد رینات داسایف، دروازهبان افسانهای شوروی در فینال یورو ۱۹۸۸ به هتتریک مقابل انگلیس و گل دراز کش او در نیمهنهایی یورو ۸۸ مقابل آلمان میزبان گره خورد.
آن گل، انتقام فوتبالی هلند از دشمن قدیمیاش، آلمان ارزیابی شد. مردم هلند به خیابانهای برلین و سایر شهرهای هلند هجوم بردند و به جبران دوچرخهدزدی نازیها در آمستردام پس از اشغال هلند، هر چه دوچرخه در آلمان بود را مال خودشان کردند.
در کتاب شهر شاعران هلندی، تصویر دراز کشیده فانباستن، تشبیهی از لحظه کشته شدن سربازان هلندی توسط آلمانیها شد و فانباستن قهرمان ملی نام گرفت؛ قهرمانی که تقدیر اجازه نداد دنیای فوتبال مدت بیشتری از هنر ناب او لذت ببرد و یکی از بزرگترین حسرتهای تاریخ فوتبال را برای هواداران پرشمارش رقم زد.
نظر کاربران
دو تا از گلهای فان باستن مدتها آرم برنامه های ورزشی بود. واقعا معرکه بود
خیلی خوب
چه بازیکنی بود.حیف شد