ستاره دوم چگونه روی سینه فرانسه نشست؟
هوگو لوریس، رهبر تیمش در یک جشن ایسلندی بود. بازیکنان دور دشان جمع شدند و مربی را به هوا میانداختند.
وطن امروز: هوگو لوریس، رهبر تیمش در یک جشن ایسلندی بود. بازیکنان دور دشان جمع شدند و مربی را به هوا میانداختند. بیش از نیمی از بازیکنان به سوی سکوها رفتند تا پرچم فرانسه را به زمین بیاورند. عادل رامی و اولیویه ژیرو دور زمین میدویدند و با هواداران به شادی میپرداختند ولی وقتی به هواداران کرواسی نزدیک میشدند، سعی میکردند این رفتار را کنترل کنند. در بالای ورزشگاه و در قسمت VIP، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز خوشحالیای شبیه به بازیکنان داشت.
ولی فقط وقتی که جانی اینفانتینو، رئیس فیفا جام را به بازیکنان داد، جامی که آنها ۲۰ سال بود منتظرش بودند، احساسات جاری شد و بازیکنان خوشحالی خود را تخلیه کردند. بازیکنان از سکوی قهرمانی فاصله گرفتند و با جام، زیر بارش شدید باران میدویدند و به سمت هوداران لیز میخوردند. آنها رقصیدند و حلقههایی برای جشن زیر باران تشکیل دادند. آدرنالین خون آنها به حدی بالا بود که رفتارشان شبیه بچهها شده بود.
حالا که آنها به چنین نقطهای رسیدند، به کجا باید بروند؟ کسب قهرمانی جهان مقصد آنها بود، رسیدن به قله فوتبال ملی. فرانسه برای دومینبار قهرمان جامجهانی شده و برای نخستینبار، این تیم نام خود را در تاریخ به ثبت رسانده است؛ دشان سومین شخصی است که جامجهانی را به عنوان بازیکن و مربی برده است. کیلیان امباپه پس از پله، دومین بازیکن جوان است که در فینال گلزنی کرده است. آنها نامشان را در بین بزرگان تاریخ به ثبت رساندهاند.
عملکرد آنها در فینال به طبیعت جام خیلی نزدیک بود. اینکه تمام حال و هوای جام را در ۹۰ دقیقه نفسگیر جای بدهید. بیشتر شبیه یک فیلم درام بود تا یک مسابقه با کیفیت فوتبال. ورزشگاه لوژنیکی نیز به یک صحنه زیبا برای این اتفاقات حماسی تبدیل شده بود.
آسمان رعد و برق زد و بارش شدیدی شروع شد. یک معترض از بین هواداران به داخل زمین آمد. کرواسی تا لحظه آخر جنگید. ۲ گل از روی ضربات شروع مجدد به ثمر رسید و یک برخورد جالب که در نهایت با کمک VAR، هند اعلام شد.
ولی در نهایت، فرانسه شایسته این پیروزی بود. البته شاید نه بهخاطر اتفاقاتی که داخل زمین در دیدار یکشنبهشب رخ داد؛ هم دژان لوورن و هم لوکا مودریچ شاهد بودند که کرواسی میتوانست خود را به عنوان تیم بهتری معرفی کند؛ نه، علت شایستگی فرانسه عملکردشان در زمین نبود بلکه به خاطر کارهایی بود که در یک ماه اخیر انجام دادند، یا دقیقتر، کارهایی که انجام ندادند.
تیم دشان در روسیه عالی بود البته این عالی بودن از بیش از یک منظر بود. آنها انگار هیچ تعلقی به این جام و اتفاقاتی که در آن رخ میداد نداشتند و نماینده رقابت دیگری بودند، رقابتی که در جای دیگری برگزار میشود و کمی بیشتر حوصله سر بر است.
انگار همه در این جامجهانی سعی داشتند رقابتها را بیش از همیشه اعصابخردکن کنند. آلمان مقابل مکزیک و سپس کرهجنوبی شکست خورد. آرژانتین و پرتغال و لیونل مسی و رونالدو، کمی بیشتر در جام ماندند ولی آنها هم خیلی زود کنار رفتند. اسپانیا و برزیل هم مقابل روسیه و بلژیک لیز خوردند. در این جام، ابتدا انتظارات و پیشبینیهایی انجام شد و پس از آن، یک هرجومرج عجیب و غریب رخ داد. هرجومرجی با شکوه که با بیثباتی و تغییرات ناگهانی، مردم را جذب رقابتها کرده بود.
با این حال فرانسه در این حال و هوا پیش رفت و بیش از دوستانش موفق به کسب پیروزی شد. آنها در مرحله گروهی مقابل استرالیا و پرو به سختی پیروز شدند و مقابل دانمارک نیز با تساوی بدون گل متوقف شدند. البته دشان بیش از تمام رقبا، استعداد در اختیار داشت؛ انرژی انگولو کانته، ظرافت پل پوگبا، بیرحمی گریزمن و درخشش سوسوکننده امباپه.
البته، جز دقایقی در دیدار مقابل آرژانتین، حس کردن اینکه این تیم چقدر خوب کار کرده و اجزایش چه تواناییهایی دارند، بسیار دشوار بود. فرانسه به ندرت توانست از زیر سایه تیمی که پتانسیلش را داشت بگریزد. دیدار مقابل اروگوئه در یک چهارم نهایی با خوششانسی و ضربات شروع مجدد تعیین تکلیف شد. در دیدار مقابل بلژیک نیز تقریبا همین داستان بود.
اما در مهمترین قسمت جام، دشان به نظر توپ جنگی خود را با تمام قدرت شلیک کرد. کرواسی که طبق گفته کارشناسها، شانس کمتری برای کسب پیروزی داشت، توپ را در اختیار داشت و موقعیتهای خوبی هم داشت. فرانسه در نیمه اول ۲ بار برتری را در دست گرفت ولی اصلا مشخص نبود چطور؛ آنها حتی یک موقعیت درست هم ایجاد نکردند.
فرانسوی ها با یک گل به خودی که با خوششانسی روی ضربه کاشته گریزمن و برخورد توپ با مانژو به ثمر رسید در ابتدا پیش افتادند. سپس ایوان پریشیچ کار را به تساوی کشاند ولی در ادامه، پیتانا، داور مسابقه، خطای هند هافبک کرواسی را اعلام کرد، خطای هندی که خیلیها به آن معترض بودند و معقتد بودند پریشیچ فرصت کافی برای واکنش نشان دادن به آن نداشت. با این حال، پس از بررسی با ویدئوچک، پنالتی اعلام شد و گریزمن بار دیگر تیمش را پیش انداخت.
فرانسه در تمام طول رقابتها به همین شکل به موفقیت رسید، صعودی بیرحمانه و برخورد با تمام چالشهایی که مقابل آنها قرار داده شده بود. البته که سختترین گره برای آنها متعلق به کرواسی بود ولی آنها بار دیگر در این امر موفق بودند.
در نیمه دوم، اوضاع برای فرانسه بهتر هم شد. در عرض ۶ دقیقه، پوگبا و امباپه موفق به گلزنی شدند. در ۶ دقیقه، فرانسه ریتم کرواسی را به هم ریخت و بازی را تمام کرد و جام را به دست آورد. این ۶ دقیقه فراتر از برتری فرانسه در ۶ هفته اخیر بود. تیمی بسیار قدرتمند که نیازی به این نداشت که در تمام طول بازی خوب ظاهر شود، بسیار با استعداد که کاری که تیمهای دیگر چندین دقیقه برای انجامش نیاز داشتند، فرانسه در عرض یک چشم به هم زدن و یک ثانیه انجامش میداد.
هیچ بازیکنی در این جام بیش از مودریچ تلاش نکرد و او بدرستی شایسته دریافت عنوان توپ طلای رقابتها بود. او و همتیمیهایش در تمام دیدارهای حذفی، ۱۲۰ دقیقه بازی کردند. در حقیقت وقتی آنها به فینال رسیدند، در مجموع ۹۰ دقیقه بیش از فرانسه بازی کرده بودند.
وقتی مانژوکیچ روی اشتباه لوریس یکی از گلها را جبران کرد، کرواتها میدانستند این گل صرفا یک تسکین خواهد بود. وقتی سوت پایان بازی زده شد، آنها روی زمین افتادند و گریه میکردند، برای تمام تلاشی که انجام دادند و به آنچه میخواستند نرسیدند.
فرانسه با سری بالا و نگاهی واضح و تیزبین، به رویاهایش رسید. فرانسه میتوانست در این جام گلهای بیشتری به ثمر برساند. شاید میتوانست با سبکی دیگر بازی کند. میتوانست جذابتر باشد. خیلی چیزها میتوانست رخ دهد که فرانسه دوست داشتنیتر باشد؛ شاید تا ۴ سال دیگر متوجه شویم، وقتی که این تیم جوان با تجربهتر شده باشد.
ولی هیچکدام از اینها برای جایگاه تیم در تاریخ، برای خوشحالی بازیکنان در زمین، برای جشن آنها در کنفرانس خبری دشان مهم نبود. همینطور برای میلیونها فرانسوی که به خیابانهای پاریس، مارسی و لیون ریخته بودند. فرانسه قهرمان جهان است زیرا بیش از تیمهای دیگر درخشیده است. وقتی نوبت به بردن بازیها بود، آنها موفق بودند زیرا هیچگاه کنترل را از دست ندادند.
با این حال آنها در پایان بازی و جشن، احساسات خود را تخلیه کردند. تنها وقتی بر بام جهان ایستاندند، تنها وقتی جام را بالای سر بردند، خنده را میشد در صورت آنها دید.
ارسال نظر