آلمان الگویی خوب برای ما
انگلیس و آلمان دو قدرت بزرگ همیشگی اروپا، در جنگهای جهانی اول و دوم تصاویر خونینی را از جنگهای بین خود برای تاریخ به یادگار گذاشتند؛ مانند جنگ پرتلفات نرماندی که منجر به شکست آلمان در بزرگترین حمله آبی و خاکی تاریخ شد.
وطن امروز: انگلیس و آلمان دو قدرت بزرگ همیشگی اروپا، در جنگهای جهانی اول و دوم تصاویر خونینی را از جنگهای بین خود برای تاریخ به یادگار گذاشتند؛ مانند جنگ پرتلفات نرماندی که منجر به شکست آلمان در بزرگترین حمله آبی و خاکی تاریخ شد.
اما در جنگ اجتماعی فوتبال که جنگافزارش به جای تانک و مسلسل، توپ فوتبال بوده، اوضاع کاملا سرنوشت متفاوتی داشته است. از سال ۱۹۷۲ و مسابقات یوروی آن سال تا آخرین تورنمنت برگزار شده، یعنی یورو ۲۰۱۶، در ۲۳ تورنمنت مهم برگزار شده،۱۱ جامجهانی و ۱۲ یورو، نتایج آلمان شگفتانگیز بوده:
۶ قهرمانی (۳ جامجهانی و ۳ یورو) حاصل از ۱۲ حضور در فینال و ۵ بار حضور در نیمهنهایی که با عنوان سومی آلمان همراه شده است. یعنی آلمان بیش از ۵۰ درصد حضور خود در دو تورنمنت اصلی دنیای فوتبال را با رسیدن به فینال به پایان رسانده است.
اما در بازه زمانی مشابه، انگلستان بدون حتی یک بار رسیدن به فینال، با نتایجی شرمآور و ناامیدکننده تنها دو بار حضور در نیمهنهایی را تجربه کرده که حاصلش یک عنوان سومی و یک چهارمی بوده. جالب اینجاست قبل از هر تورنمنت با توجه به وجود ستارگان خوب، کارشناسان بینالمللی از انگلستان به عنوان یکی از مدعیان نام میبرند.
پرده دوم
چه چیزی باعث شده انگلستان به رغم داشتن فوقستارههایی مانند پیتر شیلتون، گری لینکر، برایان رابسون و کوین کیگان در دهههای قبل و دیوید بکام، مایکل اوون، پل اسکولز، آلن شیرر، ریو فردیناند، استیون جرارد، فرانک لمپارد، وین رونی و ... در دو دهه اخیر که هر یک در زمره بهترینهای پست خود در اروپا بودند، تا این حد از آلمانی عقب بیفتد که شاید هرگز از نظر داشتن ستارهها در حد انگلستان نبوده باشد؟ شاید عوامل مختلفی را بتوان در رقم خوردن چنین سرنوشت متفاوتی برای دو کشور دخیل دانست. اما بدون نادیده گرفتن سایر عوامل موثر مانند مباحث مدیریتی، یکی از مهمترین وجوه تمایز دو کشور، رسانهها و فضای رسانهای متفاوت بین دو کشور بوده است. تعدد رسانههای دیداری و نوشتاری فوتبالی، علاقهمندی رسانهها و هواداران به حواشی ریز و درشت و نیز تمرکز بیش از اندازه بر حواشی شخصی و تیمی که هر از گاهی فوتبال انگلستان را وارد بحرانی تازه میکند، مواردی است که در آلمان خشک ماشینی دیده نمیشود یا کمتر به چشم میخورد. کافی است نوع و تعداد حواشی سالهای اخیر فوتبال انگلستان، از مسائل اخلاقی ستارهها گرفته تا ماجرای فسادهای مالی مربیان و اختلافات
بزرگان فوتبال این کشور و برجستهسازی درگیریهای لفظی مربیان با یکدیگر را با موارد مشابه در آلمان مقایسه کنید. البته که تفاوتهای زیرساختی و نهادهای نظارتی در آلمان در شکلگیری کمتر فساد بیتأثیر نبوده و نیز روحیات اجتماعی و خلق فرهنگی متفاوت دو کشور نیز دارای تفاوتهای شگرفی است اما قیاس اینکه هر اتفاق کوچکی در فضای فوتبال انگلستان تبدیل به بحرانی ملی برای فوتبال این کشور میشود، با این مساله که اساسا به یاد آوردن آخرین بحران رسانهای فوتبال آلمان کار دشواری است، گویای این واقعیت است.
پرده سوم
به عنوان مقاله بازگردیم: میخواهیم آلمان باشیم یا انگلستان؟ میخواهیم با داشتن استعدادهای کمنظیر و کمتکرار فعلی فوتبال در پستهای مختلف و وجود سرمربیای که به رغم انتقاداتی که به کارش وارد است، به هر حال مشهورترین و پرکارنامهترین مربی تاریخ فوتبال ماست و البته امروز درست مشابه یوآخیم لوو آلمانی، ماندگارترین مربی تاریخ ما روی نیمکت حساس تیمملی است، راه آلمان را برای رسیدن به موفقیت برویم یا مثل انگلستان همیشه پرستاره و مدعی، بازهم شاهد ناکامی باشیم؟!
البته بخش عمدهای از این وظیفه، یعنی خودداری از ایجاد حواشی نیز برعهده خود ورزشکاران، مربیان و مدیران فوتبالی ماست اما در کنار سایر عوامل دخیل درونی و بیرونی، میتوان از اصحاب رسانه و صاحبان قلم، انتظار بیشتری برای حل این معضل در این مسیر تاریخی داشت. به نظر میرسد در فرصت اندک باقیمانده تا آغاز جامجهانی 2018 و کمتر از 7 ماهه تا رقابتهای جام ملتهای 2019، تنها مساله قابل اصلاح مدیریت هوشمندتر رفتار رسانهای ماست.
دامن زدن به اختلافات بین ارکان فوتبال کشور و پرداختن به حاشیههایی که انصافا اغلب کماهمیت یا بیاهمیت است هیچ کمکی به فوتبال ملی نخواهد کرد. بگذریم از اینکه گاهی حتی اخبار غیرواقعی هم از حواشی منتشر میشود و بعضی رسانهها نه اخبار یا حتی تحلیل، بلکه حدسیات بعضا غیرواقعی خود را به عنوان خبر به خورد مخاطب میدهند. اگر واقعا دلی برای فوتبال این سرزمین و چند ده میلیون جوانی که با یک گل به هوا میپرند میسوزد، بهتر نیست صاحب آن دل بداند پرداختن رسانهای و تحریکآمیز به برخی موضوعات، حتی به نیت مبارزه با مفاسد، صرفا مانعی در مسیر تیمملی برای تحقق آرزویهای خفته جوانان کمتوقع این سرزمین است؟
ارسال نظر