سئوال مهم: آینده کاریوس چه می شود؟
بعضی وقتها کلمات کافی نیستند؛ نه به اندازهای که شکوه یک گل را توصیف کنند، نه اینکه مسخرگی یکی دیگر را شرح دهند، نه میتوانند اشکهای یک نفر را توضیح دهند، نه قدرت بیان نبوغ کسی را دارند و نه کابوس آن دیگری را.
ایران ورزشی: بعضی وقتها کلمات کافی نیستند؛ نه به اندازهای که شکوه یک گل را توصیف کنند، نه اینکه مسخرگی یکی دیگر را شرح دهند، نه میتوانند اشکهای یک نفر را توضیح دهند، نه قدرت بیان نبوغ کسی را دارند و نه کابوس آن دیگری را.
کلمات نمیتوانند محمد صلاح را تسلی دهند یا لوریس کاریوس را یا یورگن کلوپ را؛ همینطور هزاران هواداری که به کیف رفتند تا قهرمانی لیورپول در اروپا را جشن بگیرند اما فقط با غم و افتخار برمیگردند. کلمات فقط آن چیزی را به شما میگویند که میتوانست بشود اما نشد. کلمات کم میآورند.
این فینال لیگ قهرمانان دو تصویر به یادماندنی دارد. رئال مادرید، گرت بیل را میبیند که دو متر در هوا پرید و یکی از زیباترین گلهای این فصل لیگ قهرمانان را زد. این گل برای بردن هر جامی کافی است، درخشان، فوقالعاده و ویرانگر.
برای لیورپول، خاطرات تلخ است. آنها اشتباهات کاریوس را به یاد میآورند، گافهای غیرقابل توجیهی که بازی را به حریف هدیه کرد. او به تمام تشویقها و اعتماد به نفسها و انگیزههای جهان نیاز دارد تا از این بازی به فوتبال برگردد. این یک فیلم ترسناک بود که در پرده جهانی به نمایش درآمد.
تصویر دیگر به صلاح ربط دارد و اشکهای جاریاش. بیرحمانه است؟ فوتبال هر وقت بخواهد سنگدل میشود. کمتر از نیم ساعت از بازی گذشته بود که مهاجم مصری در یک مبارزه با سرخیو راموس شانهاش آسیب دید. میدانست خیلی خوب نیست، درمانهای اولیه و فوری صورت گرفت و بعد دلش فرو ریخت. تمام شد، فصل استثنایی او به بدترین و وحشتناک ترین شکل ممکن تمام شد. همدردی کریستیانو رونالدو انسانی بود و بیفایده. درباره کلمات چه چیزی گفتیم؟
میشود گفت شانس لیورپول مثل صلاح بود که در تونل محو میشد اما اگر به دنبال نقطه عطف این بازی میگردید به بزرگی شاهکار بیل و اشتباهات کاریوس بود. آریگو ساکی بین دو نیمه گفت: «بازی دو قسمت داشت، قبل از مصدومیت و بعد از آن.» لیورپول بازی را خوب شروع کرده بود، با پای جلو و میخواست حریف باتجربهتر را به اشتباه مجبور کند. آنها شانس داشتند، در فضای خوبی توپ به دست میآوردند. بعد همه چیز تغییر کرد. صلاح رفت، رئال آزاد شد. فشار لیورپول افتاد، شاید سرهایشان هم. به نظر میرسید خانه خراب شدهاند، مثل اینکه باقیمانده نیمه اول را ۱۰ نفره به پایان رساندند. رئال اوایل بازی لغزان بود اما اشتباهاتش به شدت لیورپول مجازات نشد.
قرمزها هنوز در بازی بودند تا نخستین لحظه «وای خدای من» کاریوس. تماشای گل اول بازی به وسیله کریم بنزما با اشتباه دروازهبان آلمانی باورکردنی نبود. اسون اولریش در نیمهنهایی یک گل به این فرانسوی هدیه کرده بود، این یکی اما بدتر بود.
سادیو مانه، بهترین بازیکن لیورپول، گل مساوی را زد و اعتماد به نفس برگشت. هواداران آواز میخواندند و تیم روحیه گرفته بود، هزاران هوادار حاضر در کیف مایه افتخار تیم بودند اما بیل سه دقیقه بعد از ورود به زمین با قیچی برگردانش همه را ساکت کرد. گاهی باید فقط تشویق کنی حتی اگر ضربه خوردهای.
کاریوس یک لحظه شوکه کننده دیگر داشت روی ضربه از راه دور بیل. حال این بازیکن ۲۴ ساله را میشود حس کرد اما همه میخواهند بدانند آیندهاش چه می شود؟ لیورپول باید به آنچه در این فصل زیر نظر کلوپ انجام داده افتخار کند. آنها گامهای بلندی رو به جلو برداشتند و خاطراتی فوقالعاده ایجاد کردند اما متاسفانه از کیف فقط خاطرات بد ماند، اشکها و اشتباهات. دیگر کلمهای نمیماند.
ارسال نظر