روزی که امجدیه، تهران و ایران منفجر شد!
درست ۵۰ سال پیش در چنین روزی - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷- در ورزشگاه امجدیۀ تهران، تیم ملی فوتبال ایران، تیم اسراییل را در فینال جام ملت های آسیا را با دروازه بان غول پیکر خود - اسحاق ویسوکر- شکست داد.
عصر ایران: امروز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ پیوند فوتبال و سیاست در ایران یا تغییر نگاه منفی نیروهای انقلابی و سیاسی در ایران به مقولۀ فوتبال، ۵۰ ساله میشود.
درست ۵۰ سال پیش در چنین روزی - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷- در ورزشگاه امجدیۀ تهران، تیم ملی فوتبال ایران، تیم اسراییل را در فینال جام ملت های آسیا را با دروازه بان غول پیکر خود - اسحاق ویسوکر- شکست داد.
از اینرو گل پرویز قلیچخانی در دقایق پایانی را میتوان تاریخیترین گل فوتبال ایران دانست؛ شوتی که خود قلیچ خانی هم باور نمیکرد به گل بدل شده و برگشته بود و حسرت میخورد و وقتی بازیکنان بر سر او ریختند دریافت توپ به تور بوسه زده!
هر چند نسل جدید، گلهای خداداد عزیزی (به استرالیا در ۸ آذر ۱۳۷۶ خورشیدی) و حمید استیلی و مهدی مهدویکیا (به آمریکا در پایان خرداد ۱۳۷۷ و ۲۰ سال قبل) را به عنوان گلهای تاریخی میشناسد اما اگر قرار بر پیوند با سیاست باشد بازی ۵۰ سال قبل را میتوان مهمترین بازی سیاسی فوتبال در ایران دانست.
تا قبل ازاین مسابقه چهرههای انقلابی اعم از مذهبی و مارکسیستی نگاهی منفی به فوتبال داشتند و پذیرش اسراییل در تهران را نیز نشانهای دیگر تلقی میکردند.
اسراییل، قهرمان دورۀ قبل در کشورهای دیگر پذیرفته نشده بود و ایران به خاطر روابطی که با اسراییل داشت میزبانی را پذیرفته بود.
اسراییل در نیمه نخست با یک گل جلو افتاد. گفته میشود در بین دو نیمه مصطفی شعاعیان چریک سرشناس شعار علیه اسراییل را با نیروهای خود که در جاهای مختلف نشسته بودند هماهنگ کرد تا بتوانند از فرصت پایان بازی استفاده کنند اما بیم باخت ایران، امید آنان به سر دادن شعار از جانب جمعیت را کمرنگ کرده بود. با این حال نمیخواستند این فرصت را از دست دهند.
نیمۀ دوم شروع شد. این تصور وجود داشت که توپ همایون بهزادی از خط نگذشته اما کمکداور پاکستانی گل اعلام کرد و داور هندی هم مُهر تأیید زد و صدای اعتراض حریف برخاست. داور اما زیر بار نرفت و جمعیت هلهله میکرد و در این گیر و دار جالب اینکه حسین کلانی که به خاطر مصدومیت باید از بازی بیرون میرفت اصرار داشت بماند تا در این برد شریک باشد.
بازی اما یک یک به پایان نرسید. پرویز قلیچخانی که هنوز بعد از ۵۰ سال بهترین بازیکن تمام تاریخ فوتبال ایران به حساب میآید چند نفر را دریبل زد و گل برتری ایران را به ثمر رساند تا نه تنها امجدیه که تهران و ایران منفجر شود و مردم جشن و سرور بر پا کنند و پس از ۵۰ سال هنوز خیلیها که این شعار را به یاد میآورند: با اره بریدند سر موشه دایان را / عجب ختنه سورونی، عجب ختنه سورونی!
فردای آن روز دفتر هواپیمایی شرکت اسراییلی ال - عال در خیابان ویلای تهران (کامران نجاتاللهی) با بمب منفجر شد و چندی بعد سیداسدالله لاجوردی به اتهام طراحی و اجرای این عملیات بازداشت شد. هم او که پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در دهه ۶۰ دادستان انقلاب شد.
پرویز قلیچخانی البته در سالهای بعد نیز گلهای به یاد ماندنی دیگری مانند دو گل در بازی استرالیا هم به ثمر رساند و با فعالیتهای سیاسی و اعتراف تلویزیونی در حضور سردبیران مجلات ورزشی و دعوت نشدن به جام جهانی ۱۹۷۸ خبرساز شد و با اینکه در اوج انقلاب ۱۳۵۷ به خاطر حضور دریک اعتراف اجباری تلویزیونی از مردم ایران عذر خواست اما بعد از استقرار جمهوری اسلامی نیز در مسیر دیگری افتاد که موضوع این نوشته نیست.
پس از این بازی نیروهای سیاسی دریافتند این تصور که فوتبال موجب دوری مردم از سیاست میشود و توطئه و نقشۀ حکومت است، درست نیست. کما اینکه خود قلیچخانی به سیاست گروید و به بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ دعوت نشد چون نگران بودند کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران که به آمریکا رفته بود در خرداد و تیر ۱۳۵۷ و هم زمان با ملتهب شدن فضای جامعۀ ایران، رفتار سیاسی بروز دهد هر چند روابط دولت نظامی آرژانتین با رژیم پهلوی نزدیک بود و چه بسا او را دستگیر میکردند و تحویل میدادند.
به هر رو کاملترین بازیکن تمام تاریخ فوتبال ایران این فرصت را پیدا نکرد و در حافظه مردم نه با اعترافات اوایل دهه ۵۰ خورشیدی که با گلهای تاریخی به یاد میآید و مشهورتر از همه همین گل که امجدیه پیر پس از ۵۰ سال از یاد نمیبرد؛ گلی که اگر تنها به فوتبال مربوط بود این نویسنده را به ضرورت بازگویی خاطره آن وانمیداشت. از شایعات جالب اینکه میگفتند حبیبالله القانیان سرمایهدار یهودی همکیشان خود را در ساختمان مشرف به امجدیه مستقر کرده تا تیم اسراییل را تشویق کنند. ساختمان البته متعلق به القانیان بود منتها جمعیت حاضر که مشرف به امجدیه بودند تیم ایران را تشویق میکردند؛ مثل جمعیت حاضر در ورزشگاه.
ایران با پیروزی بر اسراییل برای اولین بار به قهرمانی جام ملتهای آسیا رسید؛ افتخاری که سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۵ خورشیدی نیز تکرار شد تا ایران سه دوره پیاپی قهرمان جام ملتهای آسیا شود. نوار قهرمانیها اما در سال ۱۳۵۹ بُرید. بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در روزهایی در کویت به میدان رفتند که ارتش عراق به ایران یورش آورده بود و حسن روشن خبر شهادت برادرش را در همان روز اول جنگ دریافت کرد و عبدالرضا برزگری نیز نگران خانوادۀ خود در خوزستان بود و دیگران نیز ...
در روزهایی که نفرت از اسراییل بار دیگر بالا گرفته اگر از این بازی کمتر یاد میشود شاید تنها به یکی از این دو دلیل باشد: یکی نقشآفرینی پرویز قلیچخانی که سالهاست نامی از او ذکر نمیشود به خاطر مواضع سیاسی به جز ویژهنامه پُر و پیمانی که چندی پیش مجله «دنیای فوتبال» منتشر کرد و دیگری شاید به این سبب که غالب ورزشینویسان ما جوان هستند و دورتر از بازی ایران و استرالیا یا ایران و امریکا را تجربه نکردهاند و به جز ابراهیم افشار و حمیدرضا صدر با حافظههای مثالزدنی، دیگران کمتر اشاره میکنند.
مهرداد خدیر
نظر کاربران
او اسطوره یی نایاب در فوتبال ایران بود وهست حیف که استقلالی ها قبل از کاپیتن جباری کاپیتان اسطوره یی خود را فراموش کردند