پایان داستان بوفون؛ واپسین وارث اسطورهها؟
پرواز خیال، اوج گیری شکوه و باور، رویای بینهایت شکست ناپذیری، قدرت ماورای تصور و جاودانگی یک منجی همه و همه در تصویری که از اسطورهها در ذهن ما ساختهاند وجود دارد.
آیاسپورت: پرواز خیال، اوج گیری شکوه و باور، رویای بینهایت شکست ناپذیری، قدرت ماورای تصور و جاودانگی یک منجی همه و همه در تصویری که از اسطورهها در ذهن ما ساختهاند وجود دارد. اسطورههایی که هیچ وقت در زندگی واقعی آنها را ندیدیم اما روایتها، داستانها و قصههایی را که درباره آنها بودند باور کردیم؛ آنقدر هم زیاد باور کردیم که در زندگی واقعی هم دنبالشان گشتیم. برای همین هر کسی یا چیزی را شنیدیم یا دیدیم که فراتر از تصوراتمان است او را با اسطورهها قیاس کردیم و حتی برایش داستانها ساختیم. فوتبال محیطی بود که این اسطورهسازیها را بیشتر از هر جای دیگری در اختیارمان گذاشت.
در روزهای کودکی که نه اینترنت بود و نه پخش مستقیم و... این داستانهای فرازمینی از موجودات زمینی بودند که ما را بیشتر و بیشتر مجذوب اسطورهها میکردند. به دنبال راست و دروغ داستانها نبودیم. اصلا دوست داشتیم باور کنیم «پله با شوتی که با پای چپ به توپ زده شکم دروازهبان را پاره کرده» یا چرا باید «گلی که مارادونا از محوطه جریمه خودشان به دروازهبان حریف زده» را باور نمیکردیم؟ یا وقتی بزرگترها از شیرجههای داسایف افسانهای حرف میزدند که هیچ توپی از او رد نمیشد کیفور میشدیم ودر خیالمان با لباس داسایف دروازهبانی میکردیم.
راستش این داستانهای فوتبالی از افسانهها ذهن ما را همیشه در آن ذات کودکانهاش نگه داشت. این دنیا برای ما دیوانگان فوتبال آن قدر جذاب بود که هیچگاه دلمان نخواست دنیای شیرینش را ترک کنیم. به همین خاطر هر چه قدر بزرگتر شدیم جذابیت اسطورهها برایمان کم نشد. نه والدرامای کلمبیایی، نه روماریوی برزیلی و رودی فولر آلمانی و زیدان فرانسوی و... هیچ کدامشان در ذهن کودکانه ما آن انسان زمینی که همیشه در کوچه و بازار میدیدیم نشدند.
در این میان یکی از وارثان آن تاج و تخت اسطورهای بوفون ایتالیایی بود. کسی که انگار روحش برای اسطوره شدن ساخته شده بود. با او ما کودکان اسطورهباز در دیجیتالیترین دنیای ممکن باز هم در رویاهایمان سیر میکردیم. او جزو نادرترینها در مستطیل سبز بود که میتوانستیم ۲۱ بازیکن دیگر را نبینیم و ۹۰ دقیقه تنها او را تماشا کنیم؛ تماشا کنیم و به رویا برویم. حالا اما او هم از کارخانه رویاسازی ما جدا شد. این بار باید ببینیم کسی دیگر مانده که ذهن کودکانه ما را در اشکها و خندههایش ذوب کند یا این که باید ما هم از این دنیای شیرین و جذاب جدا شویم و مثل آدم بزرگها به این دنیای دیوانه نگاه کنیم.
نظر کاربران
دقیقا همیمطوره
۹۰ دقیقه میشینم و فقط منتظر دیدن بوفونم