مرثیهای برای آخرین چراغ روشن بوندسلیگا
روزی که فلیکس ماگات با گل خودش بزرگترین روز تاریخ هامبورگ را ساخت، دنیای فوتبال با امروزش تفاوت داشت.
وبسایت نود: روزی که فلیکس ماگات با گل خودش بزرگترین روز تاریخ هامبورگ را ساخت، دنیای فوتبال با امروزش تفاوت داشت. قهرمانان، صرفا نه مثل منچسترسیتی طی پروسهای ساخته میشدند و نه مانند رئال مادرید و بارسلونا همیشگی به نظر میرسیدند.
در دهه ۸۰ گویا آسیاب به نوبت بود و به همین دلیل بعد از استون ویلا نوبت به هامبورگ رسید تا قهرمان اروپا شود. چه طعنه آمیز که با عوض شدن نگرش و دنیای فوتبال، آن ترتیب این بار از نوع دردآوری تکرار شد؛ فصل گذشته استونویلا، قهرمان فصل ۱۹۸۲-۱۹۸۱ جام باشگاههای اروپا برای اولین بار در تاربخش از لیگ برتر سقوط کرد و این فصل هامبورگ، فاتح فصل ۱۹۸۳-۱۹۸۲ اروپا پس از ۵۵ سال رنج اولین حضور در دسته دوم آلمان را به جان خرید.
پایان یک افسانه
هامبورگ پس از گل ماگات و تنها قهرمانی در جام باشگاههای اروپا، روزهای متوسطی را پشت سر گذاشت و سرانجام در اواخر دهه ۹۰ با ورود نسل جدید بازیکنانی مانند سرگئی باربارز، هانس یورگ بوت، مهدی مهدوی کیا، روی پرگر، تونی یبوآ، تونی کواچ و با هدایت فرانک پاگلزدورف دزخشش از سر گرفت.به دست آوردن یکی از ۳ سهمیه بوندسلیگا در لیگ قهرمانان در پایان فصل ۱۹۹۹-۱۹۹۸ آن هم در حضور چند تیم قدرتمند، شاهکار دار و دسته «پاگل» بود. دایناسور به یاد روزهای خوب گذشته و فینال فصل ۱۹۸۳-۱۹۸۲ در یکی از هیجانانگیزترین بازیهای مرحله گروهی تاریخ لیگ قهرمانان در «فولکس پارک اشتادیون» مقابل یوونتوس به تساوی ۴ بر ۴ دست یافت. هر چه در آن سمت اینزاگی در آن بازی خاص فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ گل میزد، مهدویکیا بانی بازگشت هامبورگ میشد. آن خاطره به تاریخ سنجاق شد و تیم سفیدپوش پس از جدایی سرمربی و بازیکنان بزرگش، دچار تلاطم مالی شد.
متهم شماره یک
هامبورگ پس از آن بازی تاریخی افت کرد اما کماکان وجهه سابق را داشت؛ نشان به آن نشان که تا سال ۲۰۱۱، ۹ فصل متوالی در نیمه بالای جدول حضور داشت، ۲ نیمهنهایی جام یوفا را به چشم دید و ۲بار فاتح اینترتوتو شد اما از زمان تبدیل شدن فرانک آرنسن به عنوان مدیر ورزشی و سیاستهای غلط او به سرعت راه سقوط را در پیش گرفت. از آن سال تیم تنها یک بار در نیمه بالای جدول دیده شد و ۲ فصل پیش هم با برتریهای نفسگیر مقابل گروترفورث و کارلسروهه در پلیآف، رکورد حضور ثابت در بوندسلیگا را حفظ کرد. با این وضعیت، شاید بهتر یود این تیم سقوط میکرد تا به خاطر شدت ضربه وارد شده اندکی به بازسازی خودش بپردازد چون تجربه نشان داده بود، بقا در پلیآف، باعث پوشیده شدن ضعفهای پرشمار تیم میشود و فصل بعد، دوباره روز از نو، روزی از نو! این بار معجزه هم نتوانست به داد تیم برسد و برتری ۲ بریک مقابل گلادباخ در هفته پایانی فصل جاری افاقه نکرد چون ولفسبورگ مطابق انتظار، کلن سقوط کرده را برد و به پلیآف رسید. با این سقوط قطعا تحولاتی اساسی در بدنه مدیریتی و البته کادر فنی به وجود خواهد آمد اما این تغیییرات باید هوشمندانه باشد چون آمار نشان میدهد صرف بزرگ بودن برای بازگشت مجدد به دسته اول کافی نیست. در یک دهه اخیر، ۴۵ درصد تیمهایی که یک دهه در سطح اول بودند، پس از سپری کردن یک فصل در دسته دوم به سطح اول بازگشتند و بقیه، سالها همان جا ماندند. پس هامبورگ در اولین حضور در ذسته دوم باید حسابی مراقب باشد. نور شمال پس از ۵۴ سال و ۲۴۰ روز و ۲۸ دقیقه و ۳۲ ثانیه درخشش متوالی در سطح اول آلمان خاموش شد و دیگر اسکوربورد معروف ورزشگاهش ثانیهای به این عدد اضافه نخواهد کرد. وعده هامبورگ و هوادارانش به روز بازگشت موکول میشود؛ روزی که شاید مانند کایزرسلاترن یک فصل پس از اولین سقوط به دسته دوم، برگردند و در همان اولین فصل بازگشت همه را شگفتزده کنند. تا آن زمان ما قصه تلخ نور شمال را کنار شیرینیهایش به یاد میآوریم؛ قصه تلخ دایناسوری که سرطان گرفت، چند بار در آستانه مرگ به زندگی امیدوار شد و سرانجام سرنوشت ظاهرا محتوم همه بزرگان کوچک شده را پذیرفت؛ مرگ شاید موقت!
ارسال نظر