شانس آوردی پسرم؛ جاده زندگیات را عوض کن!
فکر میکنم هرکسی مثل من در انزلی عکسهای تصادف مهدی قائدی را دیده، ناخواسته یاد و خاطره تلخ و دردناک تصادف مرگبار سیروس قایقران در ذهنش تداعی شده است.
فکر میکنم هرکسی مثل من در انزلی عکسهای تصادف مهدی قائدی را دیده، ناخواسته یاد و خاطره تلخ و دردناک تصادف مرگبار سیروس قایقران در ذهنش تداعی شده است. حالا در کمرکش سردترین روزهای سال و در حالیکه نیمه شمالی کشور یکدست سپیدپوش شده، هواداران قوی سپید گیلان خاطرهای دردناک را مرور میکنند. خاطرهای که هیچوقت دست از سرشان برنمیدارد. سیروس فراموش شدنی نیست. فرقی نمیکند در انزلی چه شغلی داشته باشی، همیشه و هر روز اتفاق میافتد، صورتی آشنا میبینی، جمله خاطرهانگیزی میخوانی، یا در هوای دم گرفته ابری، روی آسفالت خیس خیابانی منتهی به ساحل یادوارهای مشترک در ذهنت جان میگیرد. وقتی قایق کوچک ماهیگیری را میبینی که ترنم آواز محلیاش به موجهای ساحلی میخورد. وقتی شوخی شاگرد مغازهها را در بازار پردیس میبینی که با یکدیگر سلفی میگیرند و بعد به رخشن (ریشخند) هم میپردازند. وقتی شور و حال بچههای مدرسه «اسوه» را میبینی، وقتی صدای موذن از مناره مسجد جامع شهر به گوش میخورد و وقتی آبچکان زنگ بزرگ سردر کلیسای «مریم مقدس» از جلوی چشمت عبور میکند، مگر میشود یادش نیفتی. همه اینها روزگاری منظر مشترک چشمهای ما بودند. به راستی مرگ سیروس، واقعهای بود که سالهاست انزلی را افسرده کرده است.
سخت است نوشتن و گفتن از آن تصادف لعنتی. نمیدانم این سالها چندبار آن حادثه در ذهنم جان گرفته، مطمئنم از شماره خارج شده است، ولی این غم اصلا کهنه شدنی نیست. انگار همین دیروز بود نه 20 سال پیش. سیروس قبل از آن تصادف مرگبار، یک بار دیگر، حادثه مشابهی را نزدیکیهای تونل منجیل تجربه کرده بود. جغرافیای پرکشیدن سیروس، حوالی امامزاده عبدالله در همان جاده بود، یعنی 30 کیلومتری تصادف اولی که چندماه پیش از پرواز ابدیاش شکل گرفت. انگار مرگ هم از اینکه او و راستین (فرزند سیروس قایقران) را بگیرد و یکباره با خود همراه کند، شرمگین بود. سیروس آنقدر بزرگ بود که مرگ در مرتبه اول سرش را پایین بیندازد و مثل شکارچیای که زیبایی حیات آفریدهای در چشمهای تیرهاش احساس کند، از او بگذرد.
«خب وقتی قرار است اینهمه بروی تهران و برگردی انزلی، یک فکری برای این ماشین بکن! رنو که نشد ماشین جاده؟ تودوزیاش را نگاه کن! چقدر بیسلیقهای تو! قرمز؟ تودوزی ماشینت قرمز است؟ عزیز من ماشین که نباید خوشگل و جمع و جور باشد، ماشین جاده باید بتواند تو را حفظ کند! ماشینت را عوض کن سیروس. تو که این همه رفیق نمایشگاهدار دور و برت است. خب که خب! یک ماشین درست و حسابی بردار برای خودت! عوض کن این ماشین را...» همه اینها جملاتی بود که بین ما رد و بدل میشد. من احساس خطر کرده بودم. سیروس هم آدمی نبود که بیخیال باشد. اتفاقا درفکرش هم بود، اما چرا یک خودروی بهتر و محکمتر پیدا نکرد، سوالی است که هیچوقت جوابش را پیدا نکردم. شک ندارم اگر خودروی سیروس محکمتر بود، آن اتفاق نمیافتاد. حالا در گروههای مختلف شبکههای اجتماعی، عکسهای تصادف خودروی مهدی قائدی دست به دست میشود. خودرویی که به نظر محکم میرسد و هرچند در شرح عکس میخوانیم که خودروی سرنگون و معلق شده، اما بازهم چارچوب و اتاقکش پابرجا مانده است. کار او بهعنوان سرمربی کشاورز به پایان رسیده بود. او به پیشنهاد تیم دسته دومی (لیگ یکی) مسعود هرمزگان پاسخ مثبت میدهد، اما اجل به او امان نمیدهد. حالا جاده دوطرفهای که محل خلق آن حادثه دردناک بود، مثل اکثر راههای کشور به اتوبان بدل شده و ضریب ایمنی رانندگان و مسافران به این ترتیب بسیار بالاتر رفته است.
شانس آوردی پسر خوبم! خیلی هم شانس آوردی. این جملهای است که دوست دارم اگر قائدی را دیدم به او بگویم. شاید اگر یک خودروی ضعیفتر قائدی و دوستانش را در خود جا میداد، شاید خدای ناکرده سرنوشت دیگری انتظارشان را میکشید. در این برهه ابتدا از خدای بزرگ باید خواست که سلامتی مهدی را هرچه سریعتر به او بازگرداند و وقتی او توانست دوباره روی پایش بایستد و به همه لبخند بزند، باید توجیهش کرد که این یک هشدار بود پسر خوب. تو باید راه و رسم زندگیات را عوض کنی.
روزهای اولی که تازه به استقلال پیوسته بود، برخی روزنامهنگاران خوب ما تلاش میکردند از گذشته بسیاری بازیکنان جوانی که خیلیزود به ورطه نابودی کشیده شدند، برای او آیینهای تمامنما بسازند؛ آیینهای که مهدی زمانی که از تخت بیمارستان برخاست، باید یک بار دیگر تمام قامت خود را در آن ببیند.
نظر کاربران
با سلام
گاها آدما دیرروزشون رو فراموش می کنند
دیروز آقا مهدی فقط خدا خدا می کرد ب فوتبال راه یابد و بعدش عضو استقلال شود و فقط ب فوتبال نی نگریست
نه اینکه با ی ماشین شاسی بلند و بالاخره موقعیت حدید جو گیر شه
خدا رو شکر ک بخیر گذشت
ولی تمام کسانی ک دارای مشاغلی مهم و حساس و نام آورن متعلق ب جمیع ملت ایران هستن پس همیشه مواظب خودتان باشید و از قرار گرفتن در حوادث تلخ هواداری نمایید
خدا رحمت کنه سیروس قایقران را
پاسخ ها
خدا سیروس قایقران بزرگ و تمامی از دست رفته های این ورزش که دل همه را روزگاری شاد کردن بیامرزد وانشالله خداوند بزرگ در این دنیا دل بازماندگانشان را شاد ود اخرت دل ان عزیزان شادتر گردد وبه امید سلامتی برای مهدی قاعدی جوان خوب و دوست داشتنی جنوبی زود برگرد مهدی جان جات خالیه یا حق
ایشالله که مهدی حرفه ای تر بشه این آرزوی تمام هواداران هست حتی پرسپولیسی ها مگه علی دایی و کریمی پرسپولیسی نبودن ولی وقتی تو تیم ملی یا باشگاهای بزرگ دنیا میدرخشیدند به عنوان یه استقلالی خیلی خوشحال میشدم به امید روزهای حرفه ای تر برای بازیکنانمان. ...