مهدی قائدی؛ تنها در تهران، تنها در این شهر شلوغ
زنگ خطر برای مهدی قائدی، این جوان نورسیده از فوتبال بوشهر به صدا درآمده و پسر ریزجثه جذاب فوتبال جنوب اگر زندگی عادی و بی حاشیه را انتخاب نکند به سرعت از مسیر اصلی خارج خواهد شد.
پیوندی که میان خطه فوتبالخیز خوزستان و به طور کلی منطقه جنوب ایران با استقلال بسته شده به سالها دور باز میگردد و مردمان این نقطه همواره شیفته و مفتون باشگاه استقلال بودهاند. در تایید آن کافی است به شکلگیری باشگاههایی با پیشوند استقلال در این سرزمین اشاره کنیم تا به عمق دلبستگیهای ناگسستنی این دیار با نام استقلال پی ببریم. فوتبالیستهای جنوبی نیز از دیرباز جایگاه خاصی در دل باشگاه استقلال داشتهاند و این باشگاه محل هنرنمایی آنها بوده است. نامهایی همچون مرحوم غلامحسین و پرویز مظلومی، صمد مرفاوی و سهراب بختیاریزاده را باید در ردیف بهترین خوزستانیهای تاریخ باشگاه استقلال قرار داد. به این طیف میتوان عباس سرخاب فوتبالیست برخاسته از فوتبال بندرعباس را هم افزود که در استقلال به چهرهای مهم بدل شد.
این اسامی اما متعلق به عصر جدید فوتبال ایران نیستند و هر چه در میان نامهای فوتبالیستهای جنوبی این زمانه که به استقلال کوچ کردهاند، جستوجو میکنیم، ستارههای آنچنانی را نمییابیم. در ۱۰ سال اخیر فوتبالیستهایی که از جنوب ایران بخصوص خوزستان به پایتخت آمدهاند سیر نزولی محسوسی داشتهاند به طوری که جز پژمان منتظری که به لحاظ استمرار و درخشش در ترکیب استقلال بازیکن متفاوتی محسوب میشود، دیگران هیچ گاه نتوانستند برای زمان قابل توجهی در استقلال به بازیکنانی کلیدی بدل شوند. میلاد میداودی که جزو بهترینهای فوتبال خوزستان محسوب میشد بعد از یک سال و اندی درخشش در استقلال خیلی زود از دایره بازیکنان مهم این باشگاه کنار رفت.
اسماعیل شریفات نیز با اینکه نمایش تحسین برانگیزی داشت، عمر کوتاهی در استقلال داشت و خیلی زود به خوزستان بازگشت. او اکنون در ذوب آهن شاگرد قلعهنویی است. ایمان مبعلی نیز همین وضعیت را تجربه کرد. او با اینکه در سالهای اخیر به دفعات از استقلال رفت و برگشت اما هرگز نتوانست نقشی محوری و کلیدی ایفا کند به طوری که مربیان وقت تمایل آنچنانی به تمدید قراردادش نشان نمیدادند. گرچه ایمان در تیم نفت تهران عملکرد قابل قبولی داشت. آرش افشین، بختیار رحمانی، حسن بیت سعید، علی حمودی و مجتبی حقدوست نیز با وجود اینکه فرصت بزرگی در استقلال نصیبشان شد اما هیچ گاه نتوانستند از این مجالی که در اختیارشان قرار گرفته به بهترین شکل ممکن بهره ببرند و هرگز به ستارههای زمانه خود بدل نشدند. مشکل از کجاست؟ چرا جنوبیها که روزگاری بهترینهای استقلال بودند دیگر در این باشگاه نمیدرخشند؟ اشکال را باید در طرز تفکر، نوع زندگی و حواشی احتمالی پیرامون زندگی این بازیکنان جستوجو کرد یا نداشتن ظرفیتهای فنی کافی برای استمرار در استقلال؟
در سالهای اخیر تنها پژمان منتظری بود که پرچم جنوبیها را با بازیهای درخشان و استمراری طولانی بالابرد وگرنه هیچ یک از بازیکنانی که به این باشگاه آمدند و رفتند، نتوانستند از زیر سایه این مدافع باهوش و بیحاشیه بیرون بیایند. شاید دلیل این ناتوانی سبکی باشد که منتظری برای زندگی و تمرینات حرفهای خود برگزیده و آن طیف تمایلی به زندگی به روشی که منتظری دارد، نداشتهاند. اوج این محوشدگی را میتوان در سرنوشتی که سالها قبل برای مجاهد خذیراوی رقم خورد، جستوجو کرد؛ بازیکنی که به گمان میروسلاو بلاژوویچ میتوانست تا رئال مادرید و بارسلونا هم ترقی کند اما با آن همه استعداد نتوانست سیر صعودی قابل توجهی در استقلال داشته باشد و خیلی زود محو شد.
حال تردیدهایی شکل گرفته که شاید مهدی قائدی نیز در همان مسیر مجاهد قرار بگیرد و خیلی زود از مدار خارج شود. یا دست کم به سرنوشت دیگر جنوبیهایی که در سالهای اخیر به استقلال آمدند و خیلی زود از دایره بازیکنان این تیم خارج شدند، دچار شود. بازیکنانی که نمونههایشان کم هم نبودهاند. مهدی قائدی اکنون در وضعی است که هم ممکن است به سرنوشت این بازیکنان و در مقیاس بدتر آن به سرنوشت مجاهد بدل شود و هم میتواند با پیش گرفتن یک زندگی با برنامه و اصولی همچون پژمان منتظری یکی از معدود جنوبیهایی باشد که در استقلال به موقعیت طلایی میرسند.
قائدی هنوز در مرحله انتخاب است. برای او چیزی از دست نرفته و این بازیکن جوان، ریزنقش و با استعداد اگر از حاشیهها دوری کند و از موقعیتی که نصیبش شده نهایت بهره را ببرد حتی ممکن است به زودی در دایره بازیکنان ملی هم قرار بگیرد.
قائدی برای رسیدن به این موقعیت ارزشمند فقط کافی است پیرامون خود را خلوت کند و جز تمرین و تمرکز روی حرفهاش به چیز دیگری فکر نکند. برای او هنوز چیزی از دست نرفته. قائدی میتواند یکی باشد از جنس پژمان منتظری. یا یکی همچون صمد مرفاوی.
نظر کاربران
من جای خانواده مهدی قائدی باشم یا میام تهران پیشش یا واسه اش زن میستونم
دست مجاهد روازپشت بسته ،اين طفل،
پاسخ ها
اسکت