هر مسابقه فوتبال ملی که در ایران برگزار میشود تب ورود زنان به استادیومهای ورزشی داغ میشود.
روزنامه صبح نو: هر مسابقه فوتبال ملی که در ایران برگزار میشود تب ورود زنان به استادیومهای ورزشی داغ میشود. فردای مسابقه ایران و سوریه در هفته قبل، عدم اجازه ورود به زنان در ورزشگاه تیتر یک بسیاری از روزنامههای زنجیرهای شد. این ماجرا البته جدید نیست. از دولت نهم این موضوع در رسانهها برجسته شد؛ آن هنگام که آقای احمدینژاد دستور داد درهای استادیومهای فوتبال را برای زنان باز کنند. البته با این تفاوت که روزنامههایی که این روزها دغدغه ورود زنان به ورزشگاهها را دارند آن زمان با فضاسازی مانع از اجرای این دستور شدند احتمالاً چون «احمدینژاد» گفته بود. روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله شماره ۷ اردیبهشت سال ۱۳۸۵ خود در این زمینه نوشته بود: «بعضی ایرادهای شکلی بر این دستور میبینیم که احتمالاً در ذهن عدهای از مخاطبان روزنامه نیز وجود دارد، یکی از این ایرادها، میزان اولویت این دستور میباشد.
بدون اغراق میتوان گفت کم اهمیتترین خواسته اصلاحطلبان نیز در مقایسه با دستور اخیر رییسجمهور، از اولویت بیشتری برخوردار بود... .میتوان به قاطعیت ادعا کرد که دستور اخیر حتی دغدغه یک درصد جمعیت کشور نبوده است و از این جهت سرگرم ساختن جامعه به آن و مشغولسازی سیاستمداران و شخصیتهای ذی نفوذ به آن به هیچوجه مصلحت نیست.» سرمقالهنویس روزنامه آفتاب یزد در ادامه، دومین اشکال بر دستور رییسجمهور وقت را «بیتوجهی به دیدگاه کارشناسان مستقل اجتماعی، مذهبی و سیاسی خوانده بود.»
البته روزنامه آفتاب یزد تنها نبود. روزنامه اعتماد هم همان روز در یادداشتی به نقد دستور رییسجمهور پرداخته و نوشته بود: «راستی در این شرایط خاص که در سطح جهان آمریکا به عنوان دشمن نظام اسلامی به شدت مشغول یارکشی است و در این راه یکی از بی سابقه ترین فعالیتهای دیپلماتیک را از خود بروز میدهد افکار عمومی جهان نسبت به ما ایرانیان چگونه قضاوتی خواهد داشت که موضوع تماشاچی بودن یا نبودن خانمها در ورزشگاه را به یک مساله داغ و اصلی تبدیل کرده بحث و جدل پیرامون آن را بالا بردهایم.»
روزنامه آفتاب یزد حتی تلاش کرده بود مراجع تقلید را روبهروی دستور احمدینژاد نشان دهد و «اعتراض مراجع تقلید به دستور احمدینژاد» را تیتر یک خود کرده بود. جالب اینکه این روزنامه برای اینکه طیف پایداری را در مقابل مراجع بنشاند، از قول آقای مهدی کوچک زاده تیتر دو خود را اینگونه انتخاب کرده بود: «با فتوای مراجع نمیتوان مانع حضور زنان در ورزشگاهها شد!»
حالا و 11سال بعد از آن ماجرا همان روزنامهها دقیقاً عکس آن روز تیتر زدهاند. احتمالاً باز چون «احمدینژاد» رییسجمهور نیست!
حالا پس از هر مسابقه فوتبال ملی و غیر ملی فعالان رسانهای برای حضور زنان در استادیوم و مسابقات فوتبال مردان در شبکههای اجتماعی هشتگ داغ میکنند. فعالان سیاسی از نمایندگان مجلس تا دولتیها موضع میگیرند و روزنامههای زنجیرهای همانها که روزی مخالف خوان ماجرا بودند برایش تیتر یک میزنند. روزنامه آفتاب یزد در مطلبی با عنوان «به دنبال مقصر» ضمن اعتراض به عدم حضور زنان در ورزشگاه برای تماشای مسابقات نوشت: «حصر آزادی در بازی میان ایران و سوریه هم شکسته نشد و مستطیل سبز همچنان برای نیمی از جمعیت ایران ممنوعالتصویر است.» روزنامه قانون نیز در شماره روز پنجشنبه خود عدم حضور زنان در بازی ایران و سوریه در ورزشگاه را مایه شرمساری خوانده و نوشت: «درست در همان دقایقی که بانوان ایرانی پشت درب اصلی ورزشگاه ایستاده بودند، برخی از نمایندگان مجلس در ورزشگاه نشسته بودند و بازی را تماشا میکردند.» شاید هیچ نشانهای بهتر از این چرخش ۱۸۰ درجهای نمیتواند استادیومی شدن سیاست در ایران را فریاد بزند. گروهها و احزاب سیاسی موقعیت خود را نه بر اساس اصول ثابت بلکه بر اساس منافع سیاسی زودگذر تعیین میکنند و هر چند مدت با تغییر و
تحولات سیاسی، مجبور به تعویض و تغییر دیدگاههای خود میشوند.
اگر آن روز مقابله با هر اقدام احمدینژاد در دستور کار بود اما امروز این سر و دست شکستن برای ورود زنان به فضای نامناسب استادیومهای فوتبال، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ ظاهر امر نشان میدهد که مساله «برابری حقوق زنان با مردان» و حق استفاده زنان از فضای عمومی جامعه برای شادی و تفریح و ورزش است اما با نگاهی دقیقتر شاید ابعاد دیگری از این مطالبه زاید الوصف! هویدا شود. چرا این همه مطالبه فقط برای حضور زنان در محافل ورزشی است که در آن جنس مخالف مشغول به فعالیت ورزشی است و جنسهای مخالف به عنوان تماشاچی حضوری فعال! دارند. چرا این مطالبه درباره اهمیت ورزش زنان و یا حضور زنان برای تماشا و تشویق مسابقات ورزشی زنان نیست؟ چرا این مطالبه صرفاً برای حضور در فضایی است که رکیکترین کلمات جنسی در آن میان تماشاچیان رد و بدل میشود در حالی که حتی مسابقات ورزشی ملی زنان در کشور با کمترین استقبالی از سوی همین زنان و مردان فعال رسانهای که هشتگ ورود زنان به ورزشگاهها را داغ میکنند، مواجه میشود. آیا مساله کسب حق مساوی از فضای عمومی شهر است یا آن را میتوان از نشانههای تداوم و پر رنگ شدن «انقلاب جنسی» در ایران دانست؟ آیا
مساله جنسیتی است یا جنسی؟ آیا رسانههای زنجیرهای و برخی فعالان و مسوولان سیاسی به دنبال تحقق سلامت اجتماعی زنان هستند یا تلاش دارند سوار بر موج انقلاب جنسی، دو قطبی فرهنگی ایجاد و برای خود «رأی » جمع کنند؟ آیا این رویکرد را میتوان نشانه دیگری بر استادیومی شدن سیاست در ایران دانست؟
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
آقای نویسنده
از کسی دفاع میکنی که مملکت مارو ویران کردورفت!
اینکار در ایران شدنی نیست