در هياهوي سفر پرماجراي استقلال به سيرجان يك اتفاق بامزه هم در هتل «عطر سيب» محل اقامت تيم استقلال رخ داد.
خبرورزشی: كاروان استقلال عصر روز پنجشنبه تهران را به قصد سيرجان ترك كرد و در ميان استقبال انبوه طرفداران اين تيم وارد شهر شد. اعضاي تيم استقلال با يك دستگاه اتوبوس راهي هتل عطر سيب شدند و وقتي به هتل رسيدند متوجه شدند دو، سه برابر جمعيتي كه در فرودگاه به پيشوازشان رفته بودند مقابل در هتل ايستاده و منتظرشان هستند. استقلاليها كه پس از آن همه فحش شنيدن در ورزشگاه آزادي (بعد از باخت به پديده مشهد) به شدت تحت تأثير فضاي نارضايتي هوادارانشان بودند با ديدن اين همه ابراز محبت به وجد آمدند و خيلي آهسته و بدون عجله راهي لابي هتل شدند. جوانان و نوجوانان سيه چرده سيرجاني با صورتهايي سوخته جلوي در هتل تجمع كرده بودند.
بيشترشان هم با پوشيدن لباس استقلال قصد داشتند به نوعي هواداريشان از اين تيم را ابراز كنند اما اين اتفاق به ضرر يكي از بازيكنان تيم شد. مهدي قائدي كه تازه به استقلال آمده و هنوز چهرهاي كمتر شناخته شده است وقتي ميخواست از بين جمعيت رد شود تا به لابي هتل برسد دستي روي سينهاش مانع از اين كار شد. مسئول انتظامات هتل كه به جاي يك قائدي ۱۰، ۱۵ جوان همقد و بالاي مهدي را دور و بر در هتل ديده بود به اين تصور كه او هم يكي از طرفداران تيم است اجازه نداد وارد هتل شود. قائدي كه خندهاش گرفته بود با اين لبخندها شك نگهبان جلوي در را برطرف كرد و او مصممتر از قبل گفت كه نميگذارد قائدي وارد هتل شود.
از طرف ديگر هواداران استقلال از نگهبان ميخواستند اجازه بدهد مهدي وارد هتل شود و او را بازيكن استقلال معرفي ميكردند ولي نگهبان باز هم مانع ميشد و فكر ميكرد آنها دست به يكي كردهاند تا اين جوان را به داخل بفرستند. البته اين غائله يا سوءتفاهم خيلي به طول نينجاميد چون مربيان و بازيكنان تيم وقتي در داخل هتل متوجه غيبت قائدي شدند به دنبالش رفتند و با ديدن مهدي بيرون در اصلي هتل از نگهبانان خواستند تا قائدي را به داخل راه بدهند. در نهايت اين بازيكن ريزنقش وارد هتل شد و همتيميهايش بابت اين اتفاق حسابي سر به سرش گذاشتند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
صورت سوخته و سیه چرده مگر رفتن آفریقا درسته سیرجان تو کویر واقع شده ولی سیاه پوست تو سیرجان نداریم داداش
خخخخخخخ
خيلى دوست داشتنيه اون پسر
آرزوى موفقيت براى باشوى کوچک