«چشمآبی بودم، انتقاد نمیکردید!» این تازهترین ادعای علیرضا منصوریان بعد از موج جدید انتقادات است، انتقاداتی که نظیرش را هم خود منصوریان فصل قبل تحمل کرد و هم تمام سرمربیان قبلی استقلال، به وقت ناکامی با آن مواجه بودند.
خبر ورزشی: «چشمآبی بودم، انتقاد نمیکردید!» این تازهترین ادعای علیرضا منصوریان بعد از موج جدید انتقادات است، انتقاداتی که نظیرش را هم خود منصوریان فصل قبل تحمل کرد و هم تمام سرمربیان قبلی استقلال، به وقت ناکامی با آن مواجه بودند اما منصوریان با این که میداند تنها راه عبور از این موجهای منفی، گرفتن نتایج مثبت است، ترجیح میدهد از رنگ چشمهایش حرف بزند و همدلی حامیان مربی ایرانی را برانگیزد، غافل از این که دوره این صفکشیها گذشته است.
این صفکشیها متعلق به زمانی بود که مدیران ایرانی شیفته جذب سرمربی خارجی بودند و هر آدمی را به صرف داشتن گذرنامه خارجی به ایران میآوردند، همان دوران که کارمند کارخانه سس مایونز در زاگرب و مدیر تدارکات تیم ملی کرواسی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و سرمربی تیم کارگری یک کارخانه شکلاتسازی در شرق اروپا هم سرمربیگری در لیگ برتر ایران را تجربه کردند.
آن زمان میشد با گفتن این جمله که کاش چشم من هم آبی بود یا کاش من هم گذرنامه خارجی داشتم، حمایت طرفداران مربیان وطنی را جلب کرد اما حالا که کارلوس کیروش با کارنامهای عالی نماد مربیان خارجی شاغل در ایران شده، برانکو ظرف دو سال، از پرسپولیس بحرانزده یک قهرمان ساخته و زلاتکو کرانچار در لیگ ایران قهرمانی به دست آورده، حتی عاشقان سینهچاک مربیان ایرانی هم به این باور رسیدهاند که مربی خارجی موفق وکاربلد به درد فوتبال ما میخورد. علی پروین که چشمهایش رنگی است، اولین بار این ادبیات چشمهای رنگی را به فوتبال ایران آورد. آن روزها که قرار بود اصغر حاجیلو و حمید درخشان زیر نظر پروین زوج سرمربیگری تیم ملی امید باشند و ناگهان سر و کله ایگور کوردس پیدا شد و تیم امید را تمام و کمال به او سپردند، علی پروین خودش را از مدیریت فنی آن تیم کنار کشید و گفت: «مشکل درخشان و حاجیلو چشمهایشان است، اگر چشم آنها هم رنگی بود، فدراسیون اعتماد میکرد و تیم ملی را به آنها میسپرد.»
مشابه همین ادبیات را فرهاد کاظمی وقت کنارهگیری از تیم ملی نوجوانان به کار برد. وقتی سولدو ایتالیایی را به او تحمیل کردند، کاظمی برعکس نادر دستنشان که ماند و قبول کرد دستیار سولدو باشد، کنار رفت و گفت: «مشکل ما این است که فارسی حرف میزنیم و خارجی نیستیم تا به ما اعتماد کنند.»
چنین جملهای را ابراهیم قاسمپور هم در اعتراض به سرمربیگری بایرام دوردیاف در نفت آبادان به کار برد و گلایه کرد آیا هر آدمی گذرنامه خارجی داشت، باید جای سرمربی ایرانی را بگیرد؟
از دوران کاربردی بودن این ادبیات، حدود ۱۵ سال میگذرد اما منصوریان میخواهد دوباره این ادبیات را زنده کند، آن هم بدون توجه به این حقیقت که در استقلال هیچ مربی و سرمربی خارجی و غریبهای عاقبت بخیر نبوده است.
منصوریان در حالی متلک میاندازد اگر چشمآبی بودم، انتقاد نمیکردید که از مربیان خارجی در استقلال بیش از ایرانیها انتقاد شده است.
به تاریخ استقلال نگاه کنید؛ رایکوف با بیشترین حجم خدمت به این تیم و با بالاترین میزان موفقیت، همین که به پرسپولیس باخت (همان بازی ۶ تایی معروف) زمینه برکناریاش فراهم شد و در نهایت هم هر چه نتیجه گرفت، نتوانست جایگاه خود را تثبیت کند... جکیچ هم همزمان با سقوط پهلوی و پیروزی انقلاب از ایران رفت و البته که کسی قبلش هم با او مهربان نبود.
سالها بعد بونژاک مجاری آمد و با استقلال قهرمان آسیا شد اما همانها که او را گذاشته بودند تا اگر در آسیا ناکام شدند، بگویند تقصیر بونژاک بود، با این قهرمانی ادعا کردند مرد مجاری فقط دستیار است و زیر پایش را خالی کردند. به بیلفسکی هم فقط نیمفصل فرصت رسید و نیمی از این فرصت هم شعار «حیاکن، رها کن» و «اَه، اَه» نثارش میشد. سوکوموروخوف هم دو دوره در استقلال سرمربی بود و اولین بار تیم را از لیگ سه به لیگ یک برگرداند و دومین بار اندازه یک فصل هم به او فرصت داده نشد. رولند کخ را هم که خود دوستان «آواره» کردند. همان روزها که در تمرین برایش شعر ساخته بودند؛ «کخ، مخ، یُخ» مرد یخی آلمانی که دستیار کریستوف دام بود، هم انتقاد رسانهها را تحمل میکرد، هم از هواداران فحش میشنید و هم با اعتراض تند بازیکنان و پیشکسوتان مواجه بود.
یورگن گده، گمالوویچ، اریش روتهمولر، یونگ و هنکه هم به عنوان کمکمربی در استقلال هرگز حاشیه امنیت نداشتند. گده با آن همه اسم و رسم، گمالوویچ که میگفتند متخصص دفاع خطی است و قلعهنویی میگفت با او یک فلتی به شما نشان میدهم که کیف کنید(!)، روته مولر که مدرس فیفا بود و هنکه که بالاترین افتخارات بوندسلیگایی و اروپایی را داشت، با وجود چشمهای روشن و گذرنامه خارجی هیچ حاشیه امنیتی نداشتند و حتی کمتر از مربی ایرانی به آنها فرصت داده شد و بیشتر از همتایان ایرانی خود فحش خوردند!
در استقلال اصلاً فضا برای کار مربی خارجی مساعد نیست چون متأسفانه عدهای هستند که نمیگذارند فضا برای آنها امن و آرام باشد. استیماچ و اسکوچیچ را که یادتان هست؟ اگر چه هیچ کدامشان آش دهانسوزی نبودند اما حتی نگذاشتند آنها نزدیک نیمکت آبی شوند. کلمنته و ماگات را هم با چوب راندند چه برسد به کرواتها، آن وقت معلوم نیست منصوریان روی چه معیاری میگوید اگر چشمآبی بود، اوضاع بهتری داشت؟ یعنی او کخ را یادش نیست؟ شما چطور؟
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
این تا روانی نشده بستریش کنند بخش روانی
شیشعلی است دیگر
به جای اینکه اشتباهاتشو پا بگیره باز داره یه شو دیگه راه میندازه.سی میلیارد هزینه واسه اجرای شو منتها اینبار شواش بیرون زمینه
حیفه این شیشعلی رو عوض کنند جوک های خوب بلده خنداننده هست حیفه
شیشعلی عادت کرده جفنگ بگه....چیزایی میگه اس دقلایام خودشان خندشان میگیره به حرفای شیشعلی