بررسي گسترش مخدرها و ترامادول در فوتبال
باورش آسان هم كه نباشد، مصرف موادمخدر صنعتي مثل شيشه و قرصهايي چون ترامادول توسط فوتباليستهاي ايراني به يك بحران تبديل شده است؛ بحراني كه اگر در چند سال گذشته چيزي شبيه به يك شايعه ناراحتكننده بود، اما امروز يك حقيقت تلخ است.
چند روز قبل با پيدا شدن قرصهاي روانگردان در كيف دو بازيكن مشهور، بحث بحران ترامادول بار ديگر سرزبانها افتاد.
بحث وجود مخدرها و ترامادول در فوتبال ما تازگي ندارد. وقتي فوتبال به عنوان يك ورزش كه ميتواند سلامت را براي جامعه به دنبال داشته باشد از حالت جوانمردي خارج ميشود بايد منتظر مسائل نگرانكنندهاي بود. فوتبال يك ورزش است براي سلامتي و نشاط. بايد با تمرين و افزايش قدرت بدني و توانايي تيمي از اين طريق به نتيجه برسد اما متأسفانه وقتي از بحث اخلاقيات خارج ميشود، به بيراهه ميرود. آن وقت است كه شاهد اتفاقات ناگواري هستيم.
يعني بياخلاقيها عامل ورود مخدرها به فوتبال هستند؟
بله، فوتبال ما متأسفانه بهرغم تمام شعارهايي كه داده ميشود اصلاً اخلاقمدار نيست و آن واژه فرهنگي كه قبل از نام باشگاهها بر سردر آنها نوشته شده فقط يك شعار است. برخي مربيان فقط به دنبال نتيجه گرفتن هستند و براي رسيدن به هدف خود، به هر بياخلاقي و معضلي دست ميزنند حتي اگر آن، توصيه به پزشكان براي تجويز داروهايي چون ترامادول براي بازيكنان باشد. داروهايي كه بسيار زيانآور است و اگر بازيكنان با عوارض آن آشنا باشند هرگز به خوردنش تن نميدهند. اما گاهي حتي اين داروها به اسم تقويتي و به شكل آمپول به بازيكنان زده ميشود. من خودم شاهد بودم كه به بچهها آمپولهايي تحت عنوان تقويتي و ويتامين زده ميشد كه آنها نميتوانستند تا صبح راحت بخوابند، اما فردا قدرت بدني خوبي داشتند ولي بعد از آن با دردهاي عضلاني و... مواجه ميشدند.
نقش باشگاهها در اين راستا چيست؟ خصوصاً كه گاه ممكن است مديران بياطلاع باشند.
امروزه هيچ مديرعاملي از آنچه در تيمش رخ ميدهد بيخبر نيست. امروزه همه از هر آنچه اتفاق ميافتد باخبر هستند. شايد اگر چند سال قبل بود ميشد باور كرد، اما الان ديگر نه. حتي اگر بگوييم نميدانند هم مديران اخلاقمدار بايد سرپرستاني آگاه را بر سر كار بگذارند، يا كادر پزشكي و تداركات از عوامل خود آنها باشد تا در موقع بروز چنين اتفاقاتي بتوانند مقابله كنند. باشگاهها و مديران بايد حواسشان جمع باشد. نميتوان با اين حرفها شانه از زير بار مسئوليت خالي كرد. متأسفانه اما بسياري از مديران ما به وظايف خود و مسئوليتي كه بر دوش آنهاست آگاه نيستند!
براي مقابله با اين مقوله شوم چه بايد كرد؟
اگرچه دير است اما همين امروز هم ميتوانيم كلاسهاي آموزشي برگزار كرده و فوتباليستها را آموزش دهيم. بايد آگاهي آنها را بالا ببريم. برخي قرصها مثل ترامادول در ليست دوپينگ نيست اما بسيار مضر و خطرناك است. پزشكان و متخصصان مختلف بارها و بارها اعلام كردهاند كه استفاده از اين قرصها بيش از ۱۰ روز مجاز نيست و در سادهترين حالت باعث اعتياد و حتي روي آوردن مصرفكننده به موادمخدر ديگر ميشود. از طرفي ديگر اختلالهاي شديد در سيستم تنفسي، كليه و كبد، خستگي و ضعف عمومي، گشاد شدن رگها و بالا رفتن غير منطقي جريان خون، اختلالات تعادلي، حالات عصبي، به هم ريختن سيستم خواب و بياشتهايي تنها بخشي از خطراتي است كه استفاده از ترامادول براي بدن به همراه دارد كه در موارد مختلف حتي منجر به مرگ هم ميشود!
البته مسئله فقط ترامادول نيست و بحث شيشه و ديگر مواد مخدر نيز در ميان است.
بله، زماني كه در كميته اخلاق بودم، بارها گزارشهاي كتبي و شفاهي در اين راستا به ما رسيده بود كه در مهمانيهاي شبانه فوتباليستها بحث از قليان و سيگار گذشته و به شيشه و قرص و... هم رسيده، اما براي اثبات آن نه ميشد كسي را احضار كرد و نه مدركي در دست بود. شيشه را حتي با آزمايش ادرار هم نميتوان اثبات كرد و تنها آزمايش خون لازم است.
چرا بازيكنان به اين مسئله روي ميآورند؟
فوتباليست هميشه روي دور نيست، گاهي انرژياش صرف حواشي ميشود، تمرينات را درست انجام نميدهد، اسير دوستان ناباب يا مربيان بياخلاق ميشود و براي آنكه بتواند اين مسئله را جبران كند، به مخدر روي ميآورد. بيآنكه بداند چه ضرر جبرانناپذيري برايش دارد و گاه حتي به دوستان سن بالاتر نيز براي بالا بردن توان بدني توصيه ميكند!
گاهي گفته ميشود برخي مسائل شخصي است و نميتوان به زندگي شخصي بازيكن وارد شد.
اين چه حرفي است؛ ببينم، مگر كارخانه ذوبآهن اجازه ميدهد يكي از كارمندانش با اعتياد يا مست سركارش برود؟ حتماً نه. حالا مقايسه كنيد كه يك كارمند ذوبآهن ۲ ميليون تومان ميگيرد و مثلاً يك فوتباليست ذوبآهن ۲ ميليارد. ما مربي داشتيم كه بازيكن را به دليل سرماخوردگي جريمه ميكرد كه چرا با كسي كه سرماخورده معاشرت كرديد كه مبتلا شويد و توان همراهي تيم را نداشته باشيد. اين توجيهها قابل قبول نيست. امروزه در تمام دنيا بازيكنان حرفهاي تمام وقتشان در اختيار باشگاه است. حتي اگر در خانه باشند هم بايد طبق ضوابط باشگاه عمل كنند. مثلاً اگر باشگاه ميگويد ساعت ۹ شب بايد بخوابند، مجبور به رعايت هستند و اگر شبزندهداري كرده يا رفتارشان با قوانين باشگاه منافات داشته باشد جريمه و محروم ميشوند. ميخواهد اين بازيكن خاطي رونالدو، مسي يا هر بازيكن مطرح ديگري باشد. باشگاه براي آنها هزينه ميكند پس حق ندارند از بدنشان به شكلي استفاده كنند كه ياراي همراهي تيم را نداشته باشند و به آن ضربه بزنند.
وقتي برخوردي كه بايد از سوي باشگاهها نميشود، مسئولان ورزش به چه شكلي بايد به اين مسئله مهم ورود كنند؟
فدراسيون ميتواند قوانين خودش را بگذارد. بايد استفاده از مخدرها و قرصهايي چون ترامادول ممنوع شود. اين در راستاي سلامت فرد، فوتبال، ورزش و جامعه است. وقتي شما سلامت جامعه را ميخواهيد بايد ابتدا ورزشكاران و فوتباليستها كه پرچمداران ورزش و سلامت در جامعه هستند از سلامت كامل برخوردار باشند. عقل سالم در بدن سالم است. نميتوان سلامت جامعه را با كمك عدهاي خواستار باشيم كه خود سلامت نيستند! اين نقض كليت آن سناريويي است كه براي سلامت و ورزش جامعه مينويسيد. بايد قانونگذار قوانين سفت و سختي بگذارد. گاهي جريمه رد شدن از چراغ قرمز هزار تومان است كه شما براي پرداختش ابايي نداريد اما وقتي درآمد شما ۵۰هزار تومان باشد و جريمه عبور از چراغ قرمز ۱۰۰ هزار تومان، ترمز ميزنيد.
يعني قانون ميتواند سدي برابر اين معضل باشد؟
ببينيد، با خودمان كه تعارف نداريم. مقابله با اين معضل خيلي هم سخت نيست، اگر بخواهيم و ارادهاي باشد. كافي است كه قانون بگذاريم، آزمايشهاي رندومي و اتفاقي بگيريم. مثل دوپينگ. آزمايش خون و فالو آپ، به طوري كه بازيكن حس نكند حاشيه امنيت دارد و همواره در اين فكر باشد كه ممكن است امروز مورد تست قرار بگيرد و با جريمه و محروميتي شديد مواجه شود. محروميت و جريمه بايد براي همه باشد. بازيكن، مربي بياخلاق، كادر فني غيرمتعهد و حتي مديران باشگاهها. متأسفانه فوتبال ما آلوده است. راه درست را بستهايم تا از راه نادرست بروند. مثل اين ميماند كه جاده آسفالت شمال را ببنديم و بگوييم از جاده خاكي بروند، چون ته جاده براي استفاده خود، يك كارواش و تعميرگاه گذاشتهايم!
ارسال نظر