به دام اسرائیلستیزی قلابی نیفتید
ماجرا چندان هم پیچیده نیست، اما در این سالها پیچیده شده. ما در مقابل تیمهای ورزشی سرزمین اشغالی حاضر به مسابقه نمیشویم چرا که مسابقه دادن با این تیمها را نوعی مشروعیتبخشیدن به یک رژیم نامشروع میدانیم.
فرهنگستان فوتبال: ماجرا چندان هم پیچیده نیست، اما در این سالها پیچیده شده. ما در مقابل تیمهای ورزشی سرزمین اشغالی حاضر به مسابقه نمیشویم چرا که مسابقه دادن با این تیمها را نوعی مشروعیتبخشیدن به یک رژیم نامشروع میدانیم. در این که هویت انقلاب ما با عدم رسمیتبخشیدن به اسرائیل گره خورده است، جای هیچ شک و شبههای نیست. بالاترین مقامات رسمی کشور بارها و بارها به صراحت و با قاطعیت رژیم اشغالگر صهیونیستی را جرثومه فساد خوانده و بخش اعظمی از ناامنیهای خاورمیانه را محصول توطئههای این رژیم دانسته و یکی از وظایف جمهوری اسلامی را مبارزه با این رژیم برشمردهاند.
در ورزش اما از این صراحت و بیپروایی هیچ نشانی نیست. ما در مقابل ورزشکاران اسرائیلی حاضر نمیشویم، اما به جای اینکه اعلام کنیم علت این عدم حضور چیست، بهانههای عجیب و غریب میآوریم. رایجترین این بهانهها مصدومیت ورزشکاران ایرانی است؛ چرا؟ مگر نه اینکه سردمداران نظام جمهوری اسلامی به مبارزه با اسرائیل فخر میفروشند؟ مگر نه اینکه روی موشکهایمان به صراحت مینویسیم قصد نابودی اسرائیل را داریم؟ مگر نه اینکه با برپایی کنفرانس علیه هولوکاست برای خودمان دردِ سر درست میکنیم و هزینههای بسیاری برای مملکت میتراشیم؟ پس چرا در میادین ورزشی اینقدر منفعلانه عمل میکنیم و به جای ابراز صریح عقایدمان، بهانههای بچهگانهای مثل مصدومیت را وسط میکشیم؟ اگر چنین کنیم تحریم میشویم؟ برای همیشه از مسابقات ورزشی حذف میشویم؟ خب بشویم! مرگ یکبار، شیون هم یکبار. چطور در زمینه اقلام دارویی و هواپیمایی و صنعتی تحریم میشویم و بازهم با صدای بلند میگوییم این تحریمها عزم ما را در راه رسیدن به آرمانهای بلند انقلاب راسختر میکند، اما به ورزش که میرسیم آسّه میرویم و آسّه میآییم که گربه شاخمان نزند! این یکی هم روش.
اصلاً ورزش قهرمانی کجای نیازهای اولیه ما قرار دارد که باید اینهمه محافظهکاری به خرج دهیم؟ این سیاستهای یک بام و دو هوا، بیش از آنکه نشانگر جدیت ما در مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی باشد، بر شمار تناقضهای بیشمار ما میافزاید و به گسترش ریاکاری و دروغ مدد میرساند.
دست از طعنه و کنایه بردارم؛ بیتعارف، ما دو راه بیشتر نداریم: یا دست از بچهبازی برداریم و صریح و قاطعانه چنان که بزرگان قوم مواضعشان را درباره اسرائیل بیان میکنند، در میادین ورزشی حاضر شویم و تبعات آن را هرچه هست بپذیریم، و یا اینکه اگر قرار است مصلحتاندیشی کنیم، درست و حسابی از عقلمان کار بکشیم. تحریم حاجصفی و شجاعی به بهانه بازی در مقابل اسرائیل نه تنها کار عاقلانهای نیست و با مصلحت و تدبیر نسبتی ندارد، بلکه عین بیتدبیری و بیصلاحی است. این دو بزرگوار وقتی در یک تیم خارجی بازی میکنند، اگرچه شأن و شخصیتشان با هویت ایرانیشان گره خورده و از سر اختیار و یا از سر اضطرار باید به خیلی چیزها پایبند باشند، اما آنها در هنگام بازی فوتبال، نماینده نظام جمهوری اسلامی نیستند. بیخود و بیجهت یک اتفاق پیش پا افتاده را بدل به یک موضوع پیچیده سیاسی نکنید که فردا از حل آن دربمانید؛ اصلاً به روی مبارک هم نیاورید.
آنها در یک تیم خارجی بازی میکنند و مثل بقیه بازیکنان آن تیم مقابل یک تیم دیگر بازی کردهاند؛ فقط همین. بدون شک، دیگر بازیکنان پانیونیوس اگرچه در کنار حاجصفی و شجاعی با اسرائیلیها بازی کردهاند، اما هیچکدامشان مدافع کشتار مردم غزه و کرانه باختری نیستند. چنان که حاجصفی و شجاعی نیستند. آنها فقط فوتبال بازی کردهاند، همین. دیگر اینکه ما سالهاست در میادین ورزشی به صراحت نگفتهایم چرا در مقابل ورزشکاران اسرائیلی حاضر به مسابقه نیستیم. همان مصلحتی که ما را وامیدارد حقیقت را بر زبان نیاوریم، اینجا هم میتواند به کار بیاید. بالاخره ما یا به مصلحت اعتقاد داریم یا نداریم. اگر اعتقاد داریم -که ظاهراً داریم، خیلی هم داریم، که اگر نمیداشتیم مجلس تشخیص مصلحت راه نمیانداختیم- خب بر اساس همان اعتقاد عمل کنیم. اگر هم اعتقاد نداریم، برای شهروندان جمهوری اسلامی قانونی تصویب کنیم که در هیچ شرایطی حق ندارند با شهروندان رژیم اشغالگر صهیونیستی چهره به چهره شوند. البته من معذوریتهای دوستان وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال را خوب میفهمم. بندگان خدا از بیم آنکه مبادا به طرفداری از اسرائیل متهم شوند، هول شدهاند و بیانیه صادر
کردهاند؛ اما باید حواسشان را جمع کنند که دوستان خودارزشیپندار، با یک بیانیه و اعلام موضع راضی نمیشوند. اگر قرار به جلب رضایت آنهاست، تا فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش یک کنفرانس علیه صهیونیستها و نقش آنان در ورزش برگزار نکنند، آرام نخواهند نشست. تازه خوب موقعیتی هم گیر آوردهاند برای انتقامگیری از شجاعی که زبان درازی هم دارد و گاهی حرفهایی میزند که نباید بزند.
غرض اینکه معذوریتها و محدودیتها کاملاً قابل درک هستند، اما از دولتی که دعوی تدبیر و خردورزی دارد انتظار مدبرانه عملکردن -آن هم در چنین موقعیتی- توقع زیادی نیست.
نظر کاربران
دمت گرم خوب گفتی کو گوش شنوا
این مطلب خیلی کامل بود،،فقط تشکر از نویسنده محترم
ایول،
شهامت،صداقت،زیرکی بیان،روانی قلم، خلاصه همه چیز داشت این نوشته.
سپاس از نویسنده اش.
فقط نمیدانم چرا برترین ها در انتشار نظرات مردم خط قرمزهایش بیشتر و پر رنگ تر از انتشار نظرات کارشناسان و اهل قلم است؟!!!
مرسی نویسنده این متن
درود بر نویسنده