آنها که میان پول و وفاداری انتخابی ندارند
"در سیزده سال گذشته همیشه آن را آرام برای خودم نگه داشته بود". این جملهای بود که رونی در بازگشت مجدد از منچستریونایتد به اورتون آن را به زبان آورد و در ادامه گفت"اما واقعا من و فرزندانم در خانه لباس خواب اورتون را میپوشیدیم".
آی اسپورت: "در سیزده سال گذشته همیشه آن را آرام برای خودم نگه داشته بود". این جملهای بود که رونی در بازگشت مجدد از منچستریونایتد به اورتون آن را به زبان آورد و در ادامه گفت"اما واقعا من و فرزندانم در خانه لباس خواب اورتون را میپوشیدیم". این پیامی بود به هواداران اورتون که از سال ۲۰۰۴ و پس از جداییاش به هوای منچستریونایتد، به او اهانتهایی زیادی کرده بودند اگرچه خودش همیشه از اورتون به عنوان باشگاهی که از زمان کودکی حمایتش کرده، نام میبرد.
بیایید امیدوار باشیم که داستان لباس خواب آخرین کلمه از یک بحث پوچ بود. اگر از رونی یا هر بازیکن دیگری بخواهیم مانند یک هوادار دیرین رفتار کنند، برایشان هیچ حسی نخواهد داشت. اگر هواداران بپذیرند که بازیکنان به گونههای مختلف تعلق دارند، کمتر از ناامیدی و سرخوردگی رنج میبرند. در حقیقت روزی که یک بازیکن به درون یک باشگاه حرفهای قدم میگذارد، دیگر فکر کردنش مانند یک هوادار متوقف میشود. رونی در خانوادهای متولد شد که همه طرفدار اورتون بودند و نزدیک بود که نامش به بهانه وجود بازیکنی به نام آدرین هیث در دهه هشتاد میلادی، آدرین باشد. او اولین بار در شش ماهگی به گودیسون پارک رفت و زمانی که نه سالش بود نامهای به مهاجم تیم دانکن فرگوسن نوشت و به او گفت که نباید در زندان باشد.
رونی در کتاب زندگینامهاش مینویسد"وقتی خیلی کوچک بودم در همه عکسها لباس اورتون در تنم بود". او حتی زمانیکه به تمرینات آزمایشی لیورپول میرفت لباس ورزشی اورتون را میپوشید. او این کار را فقط برای عرض اندام و به مبارزه طلبیدن دوستان لیورپولیاش نمیکرد و حتی پس از مدرسه این لباس بر تنش بود. لیورپول بدون توجه به این موضوع مراقبت از او را دوست داشت و از وی میخواست که هفته بعد هم در جلسات تمرینی شرکت کند. اما در همان زمان اورتون پیشنهاد بزرگتری به وی داد و رونی به خدمت تیمی که هنوز دوستش داشت، درآمد و پس از آن گفت"لیورپول از من خواست که اول قراردادم را امضا کنم و دیگر در جلسات آزمایشی شرکت نکنم و من هم مطمئن بودم که با آنها قرارداد امضا می کنم و یک سرخ پوش میشوم".
کاری که دیگر هواداران اورتون مانند رابی فاولر، استیو مکمنمن و جیمی کاراگر دقیقا همان را انجام دادند. به عبارت دیگر آنها در کودکی مانند یک هوادار فکر نمیکردند لکه مانند یک بازیکن فوتبال بودند. آنها رویای تبدیل شدن به یک بازیکن حرفهای نداشتند بلکه این برنامه زندگی آنها بود اما رونی جوان گاهی اوقات مانند یک هوادار رفتار میکرد. او پس از اینکه با گلش تیم اورتون را به فینال جام حذفی جوانان در سال ۲۰۰۲ رساند، شادی گل خود را با جملهای زیر پیراهنش که نوشته بود "یک آبی همیشه آبی است" نشان داد.
فوتبال حرفهای معمولا یک محیط کاری بیرحم و ناامن است و هر باشگاهی با بازیکنان مانند وسیلهای برای خرید و فروش رفتار میکند. وقتی رونی جوان و دست و پا چلفتی اولین قرارداد حرفهای خود را در فوتبال با اورتون امضا کرد، در مقابل حضور بیش از صد نفر و دوازده دوربین مختلف در کنفرانس خبریاش مبهوت شده بود. در آن جلسه آب را از درون بطری مستقیم به جای لیوان روی میز ریخت و دیوید مویس که کنارش نشسته بود با کنایه گفت"لیوان لعنتی". اعجوبه جوان که به تیم محبوب دوران پسربچگیاش رخنه کرده بود، یک بازیکن وفادار در فوتبال حرفهای است. این شاید کمی پرزحمت و پردردسر باشد. اما برای مثال فرانک لمپارد وقتی که گفت دیگر به باشگاه دوران نوجوانیاش هیچ احساسی ندارد، با خشونت و بدرفتاری هواداران وستهام مواجه شد.
در مقابل این دو گزینه که یکی وفادار ماند و رفت و دیگری رفت و وفادار هم نماند، بازیکنانی مانند پائولو مالدینی، فیلیپ لام، ژاوی، پل اسکولز و یا رایان گیگز در تیمشان ماندند و به جدایی فکر نکردند. این مردان اغلب به عنوان "سربازان وفادار" باشگاهشان شناخته میشدند اما شاید درستتر باشد که بگوییم آنها از رابطه خوب کارمند و کارفرما بهرهمند بودند. آنها در بهترین تیمهای اروپایی و با بیشترین دستمزد بازی کردند. چرا باید تیمشان را ترک میکردند؟
درست است که گیگز در آخرین روزهای فوتبالش بازی چندانی به وی نرسید اما او بهترین انتخابی که میتوانست در دوران فوتبالش داشته باشد، گرفت. یونایتد حتی در دوران افول به وی یک سمت مهم داد و این اتفاق پس از بازنشستگی هم رخ داد. اگر رونی میخواست خودش را از بازی در تیمهای بزرگ محروم کند، احتمالا باید تمام عمرش را در اورتون سپری میکرد و هنوز به عنوان یک "سرباز وفادار" صدا زده میشد. اما او در 18 سالگی و در روزهایی که خیلی برای اورتون خوب بود، این تیم را ترک کرد. حال تصور کنید که او به اندازه کافی خوب نبود و در تیم دوم یا روی نیمکت ذخیره قرار داشت، آنوقت دیگر برای باشگاه مهم نبود که او از کودکی طرفدار اورتون بوده یا نه. حالا هم یونایتد تنها به این دلیل رونی را پس زد که دیگر به اندازه کافی برای بازی در اولدترافورد خوب نبود.
وقتی رونی برای اولین بار به همراه یونایتد به گودیسون پارک بازگشت، با هر تماسی که با توپ داشت از سوی هواداران اورتون هو میشد. این اتفاق در همه این سالها رخ داد و رونی در تلافی این کار نشان یونایتد را مقابل تماشاگران اورتون میبوسید. اما فکر میکنم او حتی پس از این کار هم به خانه میرفت و لباس خواب اورتون را میپوشید. بخشی از رونی هنوز یک هوادار بود که رابطهاش با اورتون را حفظ کرده بود اما فراتر از همه اینها او یک ورزشکار حرفهای بود. اغلب هواداران میگفتند که او با هر باشگاهی که پول بیشتری بدهد، قرارداد امضا میکند. اگر این درست بود رونی مدتها پیش برای درآمدی که هیچ وقت در اروپا نصیبش نمیشد، به چین میرفت . در حقیقت ناکامی لیگ چین در جذب ستارههای پا به سن گذاشته فوتبال دنیا نشان میدهد که تنها تعداد کمی از بازیکنان توسط پول تهییج میشوند.
برخی رسانهها و هواداران، بازیکنان را به دو دسته وفادار و پولپرست تقسیم میکنند اما سخت است بدانیم که یک فوتبالیست چگونه فکر میکند. آنها بین عشق و پول انتخاب نمیکنند. تنها کافیست به صحبت هایشان گوش کنید تا ببینید درباره خودشان چگونه صحبت میکنند. معمولا بازیکنان عشقی که انتظار میرود به تیمشان داشته باشند را به شکلهای مختلف بیان میکنن. آنها تلاش میکنند تا هواداران را با بوسیدن نماد باشگاه یا این ادعا که یک هوادار قدیمی باشگاه بودهاند، راضی نگه دارند. پس از این هواداران آنها را به دلیل ترک تیم سرزنش میکنند و همین بازیکنان را مقابل هواداران قرار میدهد. در سال 2010 پس از آنکه رونی ادعا کرد که میخواهد به منچسترسیتی بپیوندد، شدیدار مورد انتقاد قرار گرفت اگرچه با مبلغ و مزایای بیشتری در یونایتد ماندنی شد. بسیاری او را با سربابی چارلتون که سرباز وفاداری برای یونایتد بود، مقایسه میکردند. هر چند مقایسه با نسل گذشته عادلانه نیست.
ارسال نظر