لژیونرهایی برای تیمهای درجه چندم اروپا
کارلوس کیروش همیشه بر کار خود در ارتباط با تیم ملی فوتبال ایران مهر تایید زده و استقلال او بر این پایه استوار است که چون در بدو ورودش به ایران (۵ سال و اندی) فقط یک لژیونر در اروپا داشتیم و حالا ۱۵ نفر داریم قطعا تلاش او در شکوفایی بازیکنان ما تاثیر سترگی داشته است.
سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران البته در سازماندهی تدریجی و نرم و آرام یک تیم محکم و با برنامه از منظر دفاعی عالی کار کرده اما یک نکته مهم نیز وجود دارد و آن تغییر بافت و شکل و محل حضور ما در فوتبال اروپا در قیاس با گذشته است. درست است که طبق محاسبه و معادله کیروش تعداد لژیونرهای ما در اروپا 15 برابر شده، اما این یک واقعیت گریزناپذیر است که اکثر قریب به اتفاق لژیونرهای ما در این قاره فقط در تیمهایی توپ میزنند که در خوشبینانهترین نگاه هم چیزی فراتر از باشگاههایی درجه دوم و سوم به نظر نمیرسند.
بر این اساس سردار آزمون عضو روبین کازان روسیه است، سعید عزتاللهی هم عضو آنژی ماخاچکالای این کشور است، مسعود شجاعی و احسان حاجی صفی عضویت پانیونیوس یونان را دارند. کریم انصاری فرد پیراهن المپیاکوس را به تن کرده، رضا قوچاننژاد در هلند عضو هیرنفین است، علیرضا جهانبخش در همین کشور برای آلکمار به میدان میآید، اشکان دژاگه از ولفسبورگ جدا شده و در پی یک تیم تازه است و علیرضا حقیقی نیز همینطور و سوشا مکانی هم میخواهد شانسش را در صورت امکان در یک تیم دیگر اروپایی بیازماید و البته در ایران هم طی ماههای اخیر به دنبال تیم میگشته است بدون اینکه بتواند باشگاهی را در این زمینه مشتاق و خواستار خویش بیابد. یا کاوه رضایی اخیرا به شارلروا پیوسته و رامین رضاییان هم سعی میکند با قبولی در تست فنی خودش را لژیونر کند.
در میان باشگاههای فوق فقط المپیاکوس یونان است که میتواند یک تیم درجه اول اروپایی به حساب آید و سایرین به راحتی در زیرمجموعه باشگاههای درجه دوم و سوم قرار میگیرند و با اینکه کار نفرات ما در این تیمهای درجه چندم نیز عالی بوده و هیچکس در هیچ شرایطی نمیتواند منکر ارزش کارهای آزمون، گوچی و جهانبخش شود و یا گلهای انصاریفرد را (ابتدا در پانیونیوس و سپس المپیاکوس) کوچک بشمرد اما بین این حضور و درخشش با حضور و فروغ نسل اول و اصلی لژیونرهای ما در اروپا که از 1996 دایر شد و تا اواخر دهه 2000 جریان داشت تفاوتها بسیار است.
در آن مقطع زمانی خاص علی دایی سر از بایرن مونیخ درآورد، خداداد عزیزی عضو کلن شد، علی موسوی پیراهن بایرلورکوزن را به تن کرد. علی کریمی و وحید هاشمیان هم بایرنی شدند، مهدویکیا از پایهها و ارکان هامبورگ شد، کریم باقری در چارلتون انگلیس توپ زد و داریوش یزدانی، علیرضا امامیفر و رضا ترابیان در لیگ بلژیک برای امثال شارلروا توپ زدند و علیرضا منصوریان هم به لیگ یونان پیوست. در میان تیمهای فوق، بیش از ۷۰درصدشان به باشگاههای درجه اول اروپا تعلق داشتند و هنوز هم دارند و بایرن مونیخ البته یک غول است و شرایط به گونهای بود که میل و اشتیاق به جذب ایرانیها به تیمهای درجه اول قاره منحصر میشد تا اینکه باشگاههای درجه دوم اروپا نیز میل به تصاحب آنها داشتند اما بازی در آنها خلاف ایدهآلها و اهداف لژیونرهای ما بود و تا سر حد امکان از آن پرهیز میکردند.
امروز باید آسیبشناسی شود که رویکرد وسیع ملیپوشان به تیمهای درجه دوم و سوم اروپا آیا واقعهای براساس سلیقه خود آنها و آیندهنگریشان و میل به آموزش و صعود تدریجی است یا ریشه در این نکته دارد که آنها چیزی را بیش از این در نفرات ما نیافتهاند و سقف پرواز ما را برای همین تیمهای درجه دوم میانگارند. رسیدن انصاری فرد به سطح المپیاکوس و اینکه بین خواستاران آزمون انواع تیمهای درجه اول اروپا یافت میشوند، نشانگر این است که سطح فوتبال ما هر چند پایین آمده اما نه آنچنان که اسباب نگرانی عمیق شود و در عین حال رویکرد و طرز تلقی بهترینهای فعلی ما فاقد آن حس جاهطلبی است که ارتقایی سریع را شامل حالشان کند. شاید استدلال آنها بر این پایه استوار باشد که ترجیح میدهند ابتدا در تیمهای کوچک بدرخشند و سپس براساس آن درخشش و تجربیات حاصله به باشگاههای بزرگتر بپیوندند.
این فرآیند هر چه باشد، محصول مستقیم تغییر در باورها و تغییر در نوع سیستم و کار فوتبالیستهای زبده ما در قیاس با ۲۰ و اندی سال پیش است. مسالهای که اگر ریشهیابی شود، شاید کیروش هم باور کند که صرف زیادتر شدن لژیونرهای ما کافی نیست و تیمهای آنان نیز باید مثل گذشته بزرگ باشند نه اینکه کعبه آمال احسان حاجی صفی با سابقه بیش از ۸۰ بازی ملی یک تیم دسته دومی آلمان و اینک پانیونیوس یونان باشند.
نظر کاربران
خدابخوادمیذن تولیگهای قوی تروالانم هستن بهترازاین برن توکشورهای عربی