خبرگزاری فارس: کاپیتان تیم فوتبال سایپا گفت: در فوتبال ایران برای مشهور شدن باید پرحاشیه باشید وگرنه مورد توجه قرار نمیگیرید.
ابراهیم صادقی که به عنوان نارنجی وفادار در فوتبال ایران شناخته میشود بعد از 17 سال حضور مستمر در باشگاه سایپا در پایان لیگ برتر شانزدهم از دنیای بازیگری خداحافظی کرد اما جدایی او از مستطیل سبز خیلی طولانی نیست و او قرار است فصل آینده به عنوان دستیار علی دایی در تیم سایپا حضور داشته باشد.
صادقی از نظر اخلاقی یکی از برترین فوتبالیستهای ایران است و از نظر فنی هم یکی از تاثیرگذارترین هافبکهای فوتبال باشگاهی ما محسوب میشود. او تنها بازیکن فوتبال ایران است که دو کاپیتان تیم ملی پشت سر او وارد میدان میشدند و صادقی کاپیتان آنها بود. هم علی دایی و هم جواد نکونام در زمانی که کاپیتان تیم ملی بودند در تیم سایپا پشت سر ابراهیم صادقی وارد میدان میشدند از این نظر هم او یکی از رکوردهای منحصر به فرد فوتبال ایران را داراست.
خیلی بی سر و صدا از فوتبال خداحافظی کردی؟
تصمیم سختی بود که از فوتبال خداحافظی کنم. از سال ۷۱ که فوتبالم را در رده نوجوانان شروع کردم تا سال ۹۶ که از فوتبال خداحافظی کردم ۲۵ سال فوتبال باشگاهی بازی کردم. اینکه یک باره دیگر نتوانی فوتبال بازی کنی خیلی دشوار است. با این حال در فصلی که گذشت با نظر مربی کمتر بازی کردم. مربی ترجیح میداد از بازیکنان دیگر استفاده کند. بازیکنان زیادی به تیم سایپا آمده بودند. نظر سرمربی هم قابل احترام است. در نیمفصل با مشورت با خانواده و باشگاه به این نتیجه رسیدم که بازی نکنم. قرار شد در ۴-۵ هفته آخر این مسئله را رسانهای کنم اما متاسفانه شرایط تیم خیلی بد شد و من نگران این بودم که در صورت اعلام خداحافظیام تاثیر منفی در تیم بگذارد. برخی از بازیکنانی که در مراسم دهمین سال حضورم در سایپا حضور داشتند نوباوه بودند که اکنون در کنارم فوتبال بازی میکردند. ممکن بود اعلام خداحافظی من تاثیر بدی روی آنها بگذارد. در نهایت بقای سایپا به روز آخر کشیده شد و ما به پیروزی نیاز داشتیم. تیم سایپا هم طرفدار زیادی ندارد که بخواهد مراسم خاصی برای خداحافظیام بگیریم.در هیچ کجای دنیا برای خداحافظی بازیکنی هیچ مراسم خاصی نمیگیرند و فقط اعلام
میشود این آخرین فصل حضور است.
باشگاه قصد داشت برایت مراسمی بگیرد؟
دو سه روز قبل از بازی آخر هم من جلسهای با مدیرعامل باشگاه داشتم اما من گفتم که بهتر است هیچ مراسمی قبل از بازی آخر گرفته نشود زیرا ممکن بود این شرایط تمرکز بازیکنان ما را به هم بزند. مهمترین چیز بقای تیم در لیگ بود که این اتفاق افتاد. ۴ روز قبل از بازی با ماشینسازی استرس زیادی داشتم اما باید خودم را حفظ میکردم و به همه بازیکنان میگفتم نگران نباشید ما بازی را میبریم. نتایج هم به گونهای بود که باید پیروز میشدیم و نتایج سایر بازیهای هفته آخر برای ما مهم نبود. از دقیقه یک بازی با ماشینسازی نتایج حریفان را چک میکردم و گل پیروزیمان هم تقریبا در دقیقه ۹۰ به ثمر رسید. خوشحال بودم که تیم در لیگ برتر ماند زیرا بعد از ۱۷ سال اگر سایپا سقوط میکرد اصلا اتفاق خوشایندی نبود.
چرا سایپا با سالها حضور در فوتبال باشگاهی هنوز هواداری ندارد؟
میدانید که سایپا در مقطعی به کرج رفت و سپس به تهران بازگشت اما باشگاه ما کاری برای جذب طرفدار نکرد. اگر تیمهایی مثل ملوان، سپیدرود، صنعت نفت آبادان هوادار دارند ۵۰ سال در فوتبال ایران قدمت دارند. تیمهای پایه آنها از همان شهر است و این بازیکنان پایه خانوادههایشان در آن شهر است و اینگونه برای تیم هوادار جذب میشود. سال آخری که ما در کرج قهرمان شدیم در بازی آخر برای تیم سایپا ۱۵ هزار تماشاگر آمده بود. یا در بازی با الوصل امارات در ۲۹ اسفند ۸۶ بیست هزار تماشاگر در ورزشگاه حضور داشتند. نتایج تیمها هم در جذب طرفدار مهم است. بعد از قهرمانی سایپا در لیگ برتر خیلی از چهرههای معروف از تیم ما جدا شدند. سایپا شروع به جوانگرایی کرد و بازیکنان جوان را جذب کرد. قبل از آن علی دایی کاپیتان تیم ملی در سایپا حضور داشت. داریوش یزدانی، کریم انصاریفرذ، محسن خلیلی، سیدجلال حسینی و .... در تیم ما حضور داشتند که بعد از قهرمانی جدا شدند و پس از آن سال هم ما به یک تیم میان جدول تبدیل شدیم و باشگاه هم برای جذب تماشاگر اقدامی نکرد و هر دو هفته یک بار برای بازی به کرج میرفتیم و برمیگشتیم. از کرج هم بازیکنی جذب نکردیم. باشگاه
سایپا در تهران واقع شده و بازیهایمان در کرج بود. اگر باشگاه به طور کامل به کرج میرفت و تیمهای پایه در کرج بود به مرور زمان هوادار جذب میشد.
چند بازی باشگاهی برای تیم سایپا انجام دادی؟
به طور دقیق نمیدانم اما آخر فصل گذشته ۴۱۵ بازی برای سایپا انجام داده بودیم. امسال فقط ۷-۸-۱۰ بازی در میدان حضور داشتیم. فکر میکنم در لیگ برتر با ۴۳۵ بازی برای سایپا کارم به پایان رسید اما این تعداد فقط بازی در لیگ برتر است. قبل از لیگ برتر هم برای سایپا بازی کرده بودیم ضمن اینکه در جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا هم برای این تیم به میدان رفته بودند. شاید با حساب این بازیها نزدیک ۵۰۰ بازی برای تیم سایپا انجام دادم.
تنها بازیکن باشگاهی هستی که علی دایی کاپیتان تیم ملی پشت سرت وارد میدان میشد.
بله داستان کاپیتانی من در حضور علی دایی هم به این شکل بود که من با ورنر لورانت سرمربی آلمانی تیم ارتباط خیلی خوبی داشتم. پس از آن هم علی دایی از جام جهانی به تیم ما اضافه شد. سرمربی اصرار داشت من کاپیتان باشم و در نهایت جلسهای سه نفره بین من، دایی و لورانت تشکیل شد که سرمربی به دایی گفت من دوست دارم صادقی کاپیتان تیم باشد. او از علی دایی پرسید کاپیتانی برای تو مهم است؟ که دایی هم گفت نه من هم دوست دارم ابراهیم کاپیتان باشد. این باعث شد ارتباط من و دایی خوبتر شود و او صداقت من را دید. آن زمان علی دایی شرایط خوبی نداشت. تیم ملی در جام جهانی ۲۰۰۶ نتایج خوبی نگرفته بود. دوست داشت در فوتبال ایران دوباره احیا شود. اولین پاس گل بعد از جام جهانی را در بازی با راهآهن من به او دادم. دایی به من گفت بدون نگرانی کاپیتان باش و مسئلهای هم وجود ندارد. بعد از آن هم لورانت رفت و علی دایی مربی و بازیکن شد که باز هم او بازوبند را به خود من داد. این ارتباط خوب و صداقت از روز اول بین من و علی دایی شکل گرفت و در نهایت منجر به قهرمانی تیم سایپا شد.
علی دایی اکنون سرمربی سایپا شده و تو هم قرار است دستیارش باشی.
بله چند روزی است که سرمربیگری او در سایپا اعلام شده و تنها قهرمانی من در فوتبال باشگاهی با حضور دایی بوده است. جو رفاقتی خوبی در تیم ما ایجاد شده و امیدوارم که با حضور دایی تیم خیلی خوبی بسازیم و امیدوارم بتوانیم یک قهرمانی دیگر برای سایپا بیاوریم. از حمایتهای باشگاه و اینکه خود علی دایی من را به عنوان دستیار پذیرفت تشکر میکنم. امیدوارم بتوانم چیزهای زیادی از علی دایی یاد بگیرم. میدانم دنیای مربیگری متفاوت است و باید مثل بازیگری از صفر شروع کنی.
دایی چه ویژگیهایی داشت که در سایپا به قهرمانی رسید؟
وقتی دایی به تیم ما آمد من و خیلی از بازیکنان تیم سایپا دوست داشتیم دایی را از نزدیک ببینیم. این یک واقعیت است. خیلی از بازیکنان ما با گلهای ملی دایی و گلهایی که او به چلسی و میلان زد، خاطره داشتند. وقتی او را از نزدیک میدیدند و با او تمرین و شوخی میکردند حس خیلی خوبی به بازیکنان میداد. شاید به همین دلیل است که دایی در هر تیمی است بازیکنان با دل و جان برایش بازی میکنند. بازیکنان دوستش دارند چون با دوران فوتبال او خاطره دارند. این عوامل باعث میشود که همدلی و انسجام در تیم هایی که علی دایی سرمربی آن است، ایجاد شود.
خود علی دایی هم مربیگریاش را مثل شما از سایپا شروع کرد.
بله او سال اولی که مربی بازیکن بود با سایپا قهرمان شد. در آن سال در آسیا هم خوب نتیجه گرفتیم و اواسط همان سال بود که دایی سرمربی تیم ملی شد.
سقف آرزوهایت در ورزش چیست؟ سرمربیگری سایپا یا مدیرعاملی این باشگاه یا ریاست فدراسیون؟
در کشور ما نمیتوانیم دقیق برنامهریزی کنیم که چه میشود. باید کار را شروع کنیم و ببینیم چقدر موفق میشویم. مربیگری دنیای جدیدی است و باید در آن خیلی چیزها یاد بگیریم. دنیای بازیگری تمام شده و دیگر مطرح نیست که چه بازیکنی بودهای. خیلی از مربیان فوتبال جهان و ایران سابقه بازیگری موفقی نداشتند اما در مربیگری موفق بودند یا برعکس.باید بروم و کار کنم و خیلی چیزها یاد بگیرم.
به مدیریت ورزشی بیشتر فکر میکنی یا مربیگری؟
من مدیریت خواندهام. به مدیریت هم علاقه دارم اما دوست دارم کارم را با مدیریت شروع کنم. سالهای زیادی در سایپا بودم و شناخت خوبی از این باشگاه دارم. ۸ مدیرعامل و ۱۲ سرمربی بودهاند. باشگاه سایپا حدود ۱۰۰ کارمند دارد که فقط ۲ نفر از آنها از من قدیمیتر هستند. قدمتم از ۹۸ کارمند باشگاه هم بیشتر است. این مسائل به من خیلی کمک میکند تا چیزهای زیادی در سایپا یاد بگیرم و کمک کنم اما اینکه در آینده چه پیش خواهد آمد قابل پیشبینی نیست. تغییر مدیریتی در کشور زیاد داریم. خوشبختانه دایی شناخت خوبی نسبت به من دارد و ارتباط خوبی هم داشتهایم و این برای شروع کارم خیلی خوب است.
مدرک مربیگری داری؟
بله من کلاس مربیگری شرکت کردهام و مدرک B آسیا را هم گرفتهام اما برای گرفتن مدرک A آسیا باید یک سال زمان بگذرد من در کلاسهای مربیگری شرکت کردهام.
بزرگترین نقطه ضعف باشگاه سایپا را چه میدانی؟
بزرگترین نقطه ضعف عدم ثبات مدیریت در این باشگاه میدانم. در ۱۷ سال گذشته ۸ مدیرعامل عوض کردیم. در ۵ سال اخیر باشگاه ۴ مدیرعامل داشته است. با این روش نمیتوان نتیجه گرفت. بزرگترین علت نتیجه نگرفتن سایپا در این سالها و اینکه در میانه جدول باقی مانده است همین مسئله عدم ثبات مدیریت است. مدیران عامل باشگاه ما ۹ماه، یک سال و ۲ سال مدیریت کردند. اگر مدیری بیاید و ۵ سال بماند میتواند برنامهریزی کند. در اصول مدیریت هم آمده که برنامهریزی زیر ۳ سال و ۵ سال معنا ندارد. اگر سپاهان نتایج خوبی گرفت و قهرمان شد به خاطر ثبات مدیریت بود. محمدرضا ساکت در این باشگاه ۱۰ سال مدیر بود. اینگونه سپاهان تبدیل به قطب فوتبال شد و پس از آن هم روی روال افتاد. اگر سایپا در بخش مدیریتش ثبات داشته باشد اتفاقات بزرگی در این باشگاه میافتد. سایپا باشگاه خوشنام و سازندهای در فوتبال ایران است. زیرساختهای مناسبی دارد. ۲ سالن تمرین، خوابگاه، سالن وزنه، سالن چند منظوره و ... این امکانات را کمتر باشگاهی در ایران دارد.
جایی گفته بودی باشگاه سایپا تو را نمکگیر کرد و به پرسپولیس نرفتی وگرنه بعد از سال دهم میتوانستی پرسپولیسی شوی؟
سال ۸۸-۸۹ توانستم ۷ گل بزنم و ۱۲ پاس گل که آمار بسیار خوبی برای یک هافبک دفاعی است. این بهترین سال فوتبالی من بود. در حال حاضر در بین هافبکهای دفاعی امید ابراهیمی خوب گل میزند. با این حال در آن سال هم من به تیم ملی دعوت نشدم. شاید شرایط سنی را در نظر میگرفتند زیرا من ۳۱ سالم بود و بازیکنان استقلال و پرسپولیس بیشتر در چشم و دید هستند.در همان سال هافبک استقلال به تیم ملی رفت که در لیگ فقط ۲ گل زد.
زمان قطبی به تیم ملی دعوت شدی؟
بله حتی لباسهای تیم ملی را هم دم خانه من آورد و ۶ عکس با لباس سفید و ۶ عکس با لباس قرمز تیم ملی از من گرفتند. آزمایشهای پزشکی مخصوص ملیپوشان را هم انجام دادم. آن زمان ایفمارکی وجود نداشت. خود بازیکن باید آزمایشها را انجام میداد اما در لیست نهایی تیم ملی حضور نداشتم. بازیکنان استقلال و پرسپولیس بیشتر دیده میشوند. شاید اگر من در سایپا یک گل خوب بزنم نهایتا در برنامه ۹۰ یک دقیقه یا ۳۰ ثانیه به آن بپردازم اما اگر بازیکن تیم استقلال یا پرسپولیس یک ضربه خوب به تیر دروازه بزند چندین شبکه تلویزیونی در طول هفته آن را نشان میدهد. اخبار مختلف آن را پخش میکند چون این تیمها تماشاگر دارند.
چه شد که به پرسپولیس نرفتی؟
در دهمین سال حضورم در سایپا مراسم باشکوهی برایم در کرج گرفته شد. مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا و مدیران زیادی در آن مراسم حاضر شدند. اولین خودروی تیپا که پلاک هم نشده بود به من دادند به عنوان یک خودروی ایرانی. دکتر سجادی معاون وزیر بود که در آن مراسم شرکت کرد. نمایندگان کرج در مجلس و فرماندار و شهردار کرج هم آمدند. به من لقب وفادار داده شد که این مسائل برایم خوشحال کننده بود.فکر کنید بعد از این مراسم میتوانستم از سایپا جدا شوم و به پرسپولیس بروم اما لقب وفاداری که به من داده شده بود را چه میکردم. نگاه مردم هم به فوتبالیستها خیلی خوب نیست. همه فکر میکنند به خاطر پول، بازیکنان به تیمهای دیگر میروند. لقب وفادار و متعصب را دوست داشتم و باشگاه هم چنین مراسمی برایم گرفت. در سایپا ماندم. فکر میکنم کار درستی کردم. نسبت به تواناییهای فنیام مبلغ و دستمزد کمتری در این سالها گرفتم. بازیکنانی در سطح من شاید دستمزدهای بیشتری از من گرفته باشند اما اینکه لقب وفادار به من داده شد، خیلی خوب بود.
خودروی تیبا خیلی خودروی لوکسی محسوب نمیشد.
نه خب این یک خودروی ایرانی بود که سایپا خودش طراحی کرده بود و گرنه قیمت زیادی نداشت.
با این حال شایعه کرده بودند که شما درخواست یک خودروی C5 سیتروئن برای تمدید قرارداد از باشگاه داشتی؟
نه اصلا اینطوری نبود. سال ۸۵ ما در کورس قهرمانی بودیم. قرارداد من ۶۰ میلیون تومان بود و بازیکنانی که وارد سایپا شده بودند قراردادهای ۱۲۰ میلیونی داشتند. قرارداد من خیلی کم بود اما اعتراضی نداشتم چون قراردادم از قبل بسته شده بود. در آن سال بهترین هافبک لیگ شدم. تیم سایپا هم با اقتدار قهرمان شدو تیم دوم ۷ امتیاز از ما کمتر داشت. آن زمان من با پراید سر تمرین تیم ملی میرفتم. آقای قلعهبانی مدیرعامل وقت گروه خودروسازی سایپا من را با پراید دید گفت چرا پراید؟! گفتم متأهلم و باید به فکر خرج خانواده و آیندهام باشم. نمیتوانم پولم را برای خرید ماشین هزینه کنم. ایشان پیشنهاد داد که یک خودروی C۵سیتروئن به من داده شود. شاید اولین نفری بودم که در ایران این خودرو را سوار میشدم ولی اینگونه نبود که بگویم این خودرو را به من بدهید تا در سایپا بمانم. مبلغ خودرو را هم فصل بعد از قراردادم کم کردند. البته باشگاه به من لطف کرد. من در وسط بازیها بودم و نیازی به این نبود که بخواهند به من خودرو بدهند تا قراردادم را تمدید کنم.
باشگاه سایپا به کریم انصاریفرذ هم یک خودروی نیسان قشقایی داد.
بله در قرارداد کریم انصاریفر آمده بود که جایزه آقای گلی او این خودرو است. کوشا از باشگاه رفت و حیدری مدیرعامل شد. با این حال او نیسان قشقایی را بابت آقای گلی از سایپا گرفت و سال بعد هم به پرسپولیس رفت. این انتخاب خودش بود.
برخی از اهالی رسانه میگویند صادقی با حضور 17 ساله در باشگاه اکنون باید دارایی 30 میلیاردی داشته باشد.
کل داراییهایم ۳ میلیارد میشود اما ۳۰ میلیارد نه.
چرا؟
زیرا مبلغ قراردادهایم با باشگاه سایپا زیاد نبود. سال ۷۹ قرارداد من با باشگاه سایپا ۷۰۰ هزار تومان بود. آن زمان من بازیکن تیم امید بودم و پیشنهادی هم از جایی نداشتم. سال ۸۰ قراردادم ۴ میلیون تومان شد. پس از آن قراردادم ۶ و نیم و سپس ۱۲ میلیون شد.
در سالی که تاثیرگذارترین هافبک لیگ شدی چقدر دستمزد گرفتی؟
در آن سال ۳۰۰ میلیون تومان قراردادم بود که بیشترین دستمزد بازیکنان سایپا محسوب میشد. اما باشگاههای دیگر همان سال ۵۰۰ میلیون هم دستمزد میدادند. تقریبا دستمزدم در سایپا نسبت به باشگاههای دیگر نصف بود. سال بعد از آن هم در سایپا ۴۲۰ میلیون تومان قراردادم بود و سال بعد از آن ۳۷۰ میلیون تومان مبلغ قراردادم بود. در تمام این سالها مبلغ قراردادم در باشگاه سایپا بیشتر از ۴۰۰ میلیون تومان نبوده است.
بهترین مدیرعاملی که در باشگاه سایپا داشتی چه کسی بود؟
آقای هاشمی ۵ و نیم سال مدیرعامل باشگاه بود.او باثباتترین مدیرعامل بود. در زمان او باشگاه سایپا توانست مجموعهای که الان دارد خریداری کند. یک حضور خوب در لیگ قهرمانان آسیا داشتیم و یک قهرمانی.منظورم این است که ثبات مدیریتی به او خیلی کمک کرد. سایر مدیران عامل ثبات زیادی نداشتند. آقای کوشا ۲ سال مدیرعامل بود، آقای سبحانی ۲ سال و سایر مدیران همه ۹ ماه یا یک سال مدیریت کردند. اینطوری نمیتوان در مورد کسی قضاوت کرد. اینکه وقتی فردی ۹ ماه یا یک سال مدیریت کرده چگونه میتوان گفت خوب کار کرده یا نه اما هاشمی ۵ و نیم سال مدیریت کرد. ثبات باعث شد او تصمیمات خوبی بگیرد. بقیه مدیران عامل باشگاهها هم خوب بودند اما مسئله عدم ثبات مدیریت وجود داشت.
چند فرزند داری؟
من یک دختر ۱۵ ساله و یک پسر ۱۰ ساله دارم.
بچههایت را نازپرورده بار نمیآوری؟ خودتان در زندگی زیاد سختی کشیدی؟
نه زیاد. من در خانوادهای بودم که از نظر مالی در سطح پایینی قرار داشت. پدرم کارگر بود. در سن پایین هم مادرم را از دست دادم. پدرم بازنشسته بود و باید دیالیز میشد. میدانید برادر کوچک من کاظم صادقی فوتبالیست است و دروازهبان تیم ملی ایران بوده و در جام جهانی حضور داشته است. ۲ قهرمانی آسیا دارد. اکنون هم مربی دروازهبانی تیم فوتسال است. ۵ برادر و یک خواهر هستیم.البته همه آنها ازدواج کرده و رفته بودند. من و کاظم با پدرم بودیم. شرایط سختی بود. نگهداری از پدری که دیالیز میشد. خودت باید غذا درست میکردی و حواست به پدرت هم بود. این سختیها باعث شد تا بیشتر ساخته شوم. در ۱۸-۱۹ سالگی کمتر بچهای میتواند مدیریت مالی را یاد بگیرد. اینکه با حقوق بازنشستگی ۳ نفر را اداره کنی. غذای پدرت هم رژیمی باشد. هفتهای سه روز هم باید او را به دیالیز ببری. این سختیها من را ساخت. اکنون هیچ کدام از بچههای ۱۸-۱۹ ساله نمیتوانند چنین کارهایی انجام دهند. این سختیها باعث شد قدر چیزهایی که بعدا به دست آوردم را بدانم. خیلی زود هم ازدواج کردم. ازدواجم به من خیلی کمک کرد. با همسرم زندگی را ساختیم. خیلی زود هم پدر شدم.
شما بازیکن اخلاق فوتبال هم انتخاب شدی و یک بازیکن بیحاشیه بودی.
بله ۳ بار به عنوان بازیکن اخلاق فوتبال ایران انتخاب شدم.
چرا فوتبالیست بااخلاق در فوتبال ما کمتر از فوتبالیست بیحاشیه دیده میشود؟
این را باید از مدیران رسانه پرسید. وقتی سال ۸۵ تندیس بازیکن اخلاق را گرفتم از کسانی که به من رای دادند تشکر کردم و گفتم که بازیکن خوش اخلاق و با اخلاق در فوتبال ما زیاد است اما کسی به آنها نمیپردازد. در فوتبال ما تا حاشیه نداشته باشید کسی به تو نگاه نمیکند.یک مثال برایتان میگویم با سابقه ۱۷ ساله در سایپا و اینکه کاپیتان این تیم باشی اما در ترکیب اصلی تیم قرار نگیری هیچ رسانهای به تو توجه نمیکند. اما اگر من علیه حسین فرکی مصاحبه میکردم و او را به باد انتقاد میگرفتم همه به من میپرداختند و حتی برنامههای تلویزیونی هم من را دعوت میکردند زیرا باعث جذابیت میشد. وقتی من یک مربی بااخلاق و باسابقه را تخریب کنم مورد توجه قرار میگیرم اما اگر اعتراضی نکنم و از او حمایت کنم و به تصمیمش احترام بگذارم هیچ کسی به من توجه نمیکند در صورتی که شما میدانید برای یک بازیکن قدیمی نیمکتنشینی چقدر سخت است. تحمل چنین وضعیتی آسان نیست.
اما هیچ وقت اعتراض نکردی.
بله اما خودم ناراحت بودم. مگر میشود از نیمکتنشینی ناراحت نشد؟ اما من به نظر مربی احترام گذاشتم و تیم را جمع کردم. کسی به این مسائل نمیپردازد و نمیگوید چه کار خوبی انجام میدهد. چقدر باارزش است که با مربیاش وارد چالش نمیشود و احترامش را حفظ میکند. درمورد باشگاهش خوب صحبت میکند. باشگاه و مربی را وارد چالش نمیکند. هیچ رسانهای به این نمیپردازد اما اگر یک بازیکن نیمکتنشین از سرمربیاش انتقاد کند همه به آن میپردازند و مصاحبههایش را منتشر میکند. تلویزیون هم تو را دعوت میکند. این روش درست نیست زیرا با این روش به جوانان میگوییم برای مشهور شدن باید حاشیه داشته باشی. شهرت جذاب است. هر کسی فوتبال بازی میکند دوست دارد دیده شود. اگر بیحاشیه باشی و به کسی کاری نداشته باشی کسی شما را نمیبیند. بازیکنان جوان هم قدرت تشخیصشان زیاد نیست. در عمل در فوتبال ما میگویند پرحاشیه باش تا دیده شوی. به همین دلیل تا بازیکنی نیمکتنشین میشودن به دنبال راهی میگردد تا رسانهها به او توجه کند به جای اینکه بیشتر تمرین کند و حرفهای شود چنین کاری انجام میدهد. این به ضرر فوتبال ایران است.
در طول فصل گذشته هیچ وقت علیه فرکی مصاحبه نکردی.
بله زیرا او همیشه به من احترام میگذاشت و از او ممنونم و من به نظر فنی او احترام میگذاشتم. چطور وقتی مربیان دیگر من را بازی میدادند خوب بودند. بیشتر از هر چیزی در این فصل نگران نتایج تیم بودم. گرچه نیمکتنشینی خودم هم سخت بود. اگر در این فصل که ۱۲-۱۳ بازی در میدان حضور داشتم تیم قهرمان میشد افتخارش برای من بود. زیرا همه من را کاپیتان سایپا میدانستند. نتایج تیم و بازی نکردنم ناراحت کننده بود اما حرفی نزدم و انتقادی نکردم. فرکی با من دشمنی نداشت. نظر فنیاش بود به عنوان بزرگتر تیم هم به خوبی از من یاد میکرد. در جمع بازیکنان از من همواره به نیکی یاد میکرد. به بازیکنان تیم از رفتار خوب من میگفت. این مسائل خوشحال کننده است. اینکه مربی میداند شما دارید به او کمک میکنید و آن را به بازیکنان هم منتقل میکند.
شما الگوی اخلاقی فوتبال ما معرفی شدی. الگوی اخلاقی خودت چه کسی است؟
در کشور ما اسطوره زیاد میسازند. با این حال به نظرم همه ما انسانیم و اشتباه میکنیم. انسان جایز الخطاست. من آدمها را خاکستری میبینم. هیچ کسی را سفید و خوب و یا خیلی سیاه و بد نمیبینم. همه آدمها مجموعهای از بدیها و خوبیها هستند. من همینطوری هستم. اتفاقات بد هم زیاد داشتهام. به دلایل غیرفنی هم ازمیدان اخراج شدم. یعنی رفتار بدی در زمین داشتم و اخراج شدم. اما از زمانی که به من لقب وفادار و بازیکن اخلاق داده شد، خیلی از مسائل را رعایت کردم. سعی کردم با رفتار و مصاحبههایم این لقبها را خراب نکنم. این مسائل باعث شد رفتارم شکل بگیرد و در رفتارم دقت بیشتری داشته باشم. اینگونه نبوده که از روز اول بازیکن بااخلاقی باشم. خیلی از سالها در مورد قراردادم بامربی هم اختلاف نظر داشتم اما همیشه احترام را حفظ کردم. اینطوری هم نیست که من واقعا الگوی اخلاقی باشم و هیچ مسئلهای هم نداشته باشم.
بهترین مربی شما علی دایی بود؟
واقعیتش این است که علی دایی را خیلی دوست دارم. ۵ سال با او در سایپا کار کردم. او را انسان شریفی میدانم. آدم بسیار خوب و مربی خوبی است. کمک زیادی به من و سایپا کرد. در مورد فوتبال ایران باید بزرگان اظهار نظر کنند. اما در سایپا او فوتبالیستهای زیادی را به فوتبال ما معرفی کرد. او یک مقام سومی بیشتر برای سایپا نیاورد اما بازیکنان زیادی معرفی کرد. با علی دایی هم قهرمانی و حضور در تیم ملی را داشتیم. دایی و مایلیکهن را دوست دارم.و برخی میگویند این دو نفر با هم اختلاف داشتند. اما با هر دوی آنها رابطه خوبی دارم و خودم را یک جورایی مدیون مایلیکهن میدانم. خیلی جوان بودم که مایلیکهن در سایپا به من میدان داد.
تعداد بازیهای ملی شما زیاد نیست. بازیکنان تیم ملی بر اساس شایستگی دعوت میشدند یا روابط پشت پرده؟
اولین بار در زمان امیر قلعهنویی به تیم ملی دعوت شدم و همیشه از ایشان تشکر کردهام. تیم ملی در آن زمان بازیکنانی شاغل زیادی در اروپا داشت. جواد نکونام در اوساسونا، علی کریمی در بایرنمونیخ، تیموریان در بولتون، مهدویکیا و هاشمیان در هامبورگ، فریدون زندی در کایزرسلاتن، حسین کعبی لسترسیتی، رحمان رضایی پروجای ایتالیا، به غیر از این لژیونرهای ایرانی ایمان مبعلی در اوج در امارات بود. رضا عنایتی،کاظمیان، خطیبی در تیم ملی حضور داشتند. در آن سالها از لیگ فوتبال ایران فقط ۶ بازیکن در تیم ملی حضور داشت. من، حسن رودباریان،سیدجلال حسینی، امیرحسین صادقی، هادی عقیلی و مهدی رجبزاده بازیکنان دعوت شده از لیگ ایران بودیم. فقط ۶ بازیکن. که فقط ۲ بازیکن در ترکیب اصلی قرار داشتند. سیدجلال حسینی و حسن رودباریان، فرد دیگری را به یاد ندارم که از لیگ ایران در ترکیب تیم ملی در آن زمان حضور داشت. بازی کردن در تیم ملی در آن سالها خیلی سخت بود. هر ۳ هافبک تیم ملی از اروپا میآمدند. یک بازی علی کریمی نیامد و آقای قلعهنویی من را فیکس در ترکیب تیم ملی گذاشت. یا ۱۰ دقیقه یک ربع من را بازی میداد. در جام ملتهای آسیا که به کره جنوبی
در پنالتی باختیم اصلا به من بازی نرسید. بعد از آن علی دایی سرمربی تیم شد. جواد نکونام متاسفانه رباط پاره کرد. علی کریمی اختلافاتی داشت که به تیم ملی دعوت نشد. وسط زمین کمی خلوت شد و به من در تیم ملی بازی رسید. در مقدماتی جام جهانی با سرمربیگری علی دایی در تیم ملی نتایج خوبی گرفتیم. اوضاع تیم اوایل خوب نبود که دایی سرمربی تیم ملی شد و امارات را در امارات بردیم. کویت را در خانهاش شکست دادیم و تیم بالا آمد. بازی رفت با عربستان را بودم اما بعد از آن از تیم ملی خط خوردم. در ۲ سال حضورم در تیم ملی ۱۵ بازی ملی بیشتر ندارم. یک گل ملی هم به امارات زدهام که متاسفانه آن بازی فیلمبرداری نشد. بعد از آن هم دیگر فرصت به من نرسید. تیم سایپا هم میانه جدول بود که اگر عملکرد من خوب بود کمتر دیده میشدم.
بازیکنان ملیپوش بر اساس شایستهسالاری دعوت میشدند یا مسائل پشت پرده؟
من اسم آن را مسائل پشت پرده نمیگذارم. میگویم سلیقه سرمربی هر چند مسائلی در مورد پشت پرده مطرح میشود اما به نظر یک مربی ابراهیم صادقی خوب است و به نظر یک مربی دیگر من خوب نیستم.
اما اکنون شاهدیم کیروش در انتخابهایش حسین کنعانیزادگان را به تیم ملی دعوت میکند که باعث تعجب تمام اهالی فوتبال میشود.
بله در زمان کیروش شاهدیم که بازیکنی در باشگاهش بازی نمیکند اما به تیم ملی دعوت میشود. در هیچ کجای دنیا چنین چیزی را نمیبینیم.
چرا چنین اتفاقی میافتد؟
چرایش را از کیروش بپرسید. وقتی بازیکنی در باشگاهش بازی نکند به تیم ملی دعوت نمیشود. به هر دلیلی که باشد مثلا مصدومیت. آن بازیکن باید بیاید دوباره در لیگ خوب بازی کند تا به تیم ملی دعوت شود. در کشورهای دیگر رویه اینگونه است.
از زمانی کیروش شاهد دعوت بازیکنی مثل بیتآشور بودیم که اکنون اثری از او در فوتبال دنیا نیست.
دفاعهای بهتر از او هم در فوتبال ایران زیاد داشتیم. هر بازیکنی که در اروپا بازی میکند دلیلش کیفیت آن بازیکن نیست. فکر میکنید در فوتبال جهان چند بازیکن بهتر از فوتبالیستهای ایران وجود دارند؟ من میگویم فقط ۳۰-۴۰ بازیکن در جهان از فوتبالیستهای ایرانی بهتر هستند. میدانید چرا فوتبالیستهای ایران نمیتوانند تاپترین فوتبالیست های جهان شوند زیرا ما زیرساختها و امکانات لازم رانداریم. وگرنه از نظر استعداد بهترین فوتبالیستها راداریم.
فقط 30-40 بازیکن برتر از فوتبالیستهای ایران هستند؟
بله ما در زمان قلعهنویی با هامبورگ بازی کردیم. یک بر صفر بازنده شدیم. آن زمان مهدویکیا و وندر فارت که بعدا به رئال مادرید رفت در هامبورگ بود. ۳-۴ بازیکنشان تاپ بودند. هامبورگ یک مدافع راست داشت که نمیتوانست در لیگ برتر ایران بازی کند. او فونبالیست سادهای بود اما چون در اروپا و آلمان به دنیا آمده بود سهمیه غیراروپایی محسوب نمیشد و راحت در هامبورگ بازی میکرد. اگر علی کریمی در آلمان به دنیا میآمد حداقل سه بار کاندیدای بهترین بازیکن قاره اروپا میشد اما همین کریمی برای بازی در اروپا سهمیه غیراروپایی محسوب میشود. میدانید که باشگاههای اروپایی برای جذب سهمیههای غیراروپایی وسواس به خرج میدهند. فوتبالیستهای اروپایی امکانات حرفهای و به روزی دارند وگرنه تفاوت زیادی در استعدادهای فوتبالیستهای ایرانی و اروپایی وجود ندارد. مگر نکونام ۷ سال در اوساسونا بازی نکرد. کاپیتان این تیم هم بود. اگر نکونام در اسپانیا به دنیا میآمد. اگر در رئال و بارسلونا بازی نمیکرد در والنسیا و اتلتیکو مثل آب خوردن بازی میکرد.منظورم این است که استعداد زیاد داریم. ۳۰-۴۰ فوتبالیست خارجی تاپ و ممتاز هستند. اما جوانان ما باید
بدانند ایرانیها استعدادهای نابی دارند. لیگ برترانگلیس یکی از جذابیتهایش تصویربرداری زیبای آن است. این تصویربرداری ۳۰-۴۰ درصد فوتبال را جذابتر میکند. ما فقط در ورزشگاه آزادی تصویربرداری خوب داریم. من به صباباتری از ۳۰ متری در کرج گل زدم. یک دوربین از ۶۰ متری آن را ضبط کرد. اگر این گل در ورزشگاه آزادی زده میشد ۶ دوربین آن را از زوایای مختلف نشان میداد. جذابیت گل دوچندان میشد. در لیگ انگلیس تصویربرداری جذابیت را زیاد میکند.
فقط تصویربرداری؟
نه کیفیت زمینها را ببینید. توپ نایک با توپ آلاشپورت را مقایسه کنید. اگر این حرفها را بزنی مردم ایران میگویند بهانهجویی میکنی. اما در زمین چاله چوله چگونه میتوانی خوب بازی کنی. این مسائل در ارائه فونبال زیبا تاثیرگذار است. فرق توپ نایک و آلاشپورت را با ضربه زدن به آن متوجه میشویم اما همه اینها باعث زیبا و جذاب شدن فوتبال میشود. اگر امکانات و برنامهریزی خوبی داشته باشیم و تغییرات مدیریتی زیادی نداشته باشیم استعداد زیاد داریم. صعود از گروهمان در جام جهانی امری ساده است. من در تیم ملی زیاد بازی نکردم اما آنچه من دیدم از نظر استعداد عالی هستیم اما زیرساختها و امکانات نداریم و تغییرات مدیریتی زیاد داریم و باعث میشود نتوانیم خوب برنامهریزی کنیم. وگرنه مثل آب خوردن به جام جهانی میرویم و از گروهمان راحت صعود میکنیم.
جواد نکونام هم سرمربی تراکتورسازی شد. او هم پشت سر شما در سایپا وارد زمین میشد در حالی که کاپیتان تیم ملی بود.
در زمان حضور نکونام من قدمت ۱۶ ساله در سایپا داشتم و باشگاه میخواست کاپیتان باشم. در زمان حضور علی دایی من فقط یک سال بود کاپیتان تیم شده بودم. اما زمان نکونام باشگاه تمایل داشت من بازوبند را ببندم زیرا نماد باشگاه محسوب میشدم. با نکونام هم ارتباط خوبی داشتیم. نیمفصلی که با هم بودیم خیلی خوب بود و نتایج خوبی هم گرفتیم. درست است که من کاپیتان تیم بودم اما با هنر خاصی با فوتبالیستهای جوان و باتجربه رفتار میکنم اینگونه نیست که بخواهم با نکونام از موضع کاپیتانی صحبت کنم یا زمانی که دایی در تیم بازی میکرد و من کاپیتان بودم همه چیزها را با دایی هماهنگ میکردیم. به دایی و نکونام احترام میگذاشتیم که باعث ناراحتیشان نشوم.
علی دایی به مدیران سایپا قول قهرمانی داده.
من نمیدانم قول داده است یا نه. فوتبال اینگونه نیست که بگویی قهرمان میشوم و حتما این اتفاق میافتد. با این حال خیلی امیدواریم که سابقه خوبی که با دایی داشتیم دوباره تکرار شود و تیممان به انسجام برسد و این نگاه هم که سایپا با دایی قهرمان شده به ما از نظر روحی روانی کمک میکند. بازیکنانی که با دایی کار میکنند میدانند که او جاهطلبیهای خاص خودش را دارد و میخواهد همیشه قهرمان باشد و برنده باشد.
و آینده را برای خودت چطور میبینی؟
ابتدا بگویم همیشه رسانهها به من لطف داشتند و به عنوان بازیکن بااخلاق و وفادار در رسانهها حضور داشتم. آینده را هم در باشگاه سایپا میبینم. امیدوارم در کنار علی دایی خیلی چیزها یاد بگیرم در مربیگری هم عجله ندارم ومیخواهم مثل فوتبال پله پله بالا بیایم.
نظر کاربران
چقدر خوب و با اطمینان پاسخ گفته بود وچقدر خوب طراح سوال سوالات خوبی پرسیده بود
به درستی که اگر حاشیه نداشته باشی کمتر دیده میشوی
نمونه همین مصاحبه
چون طرف صحبت آدمی بی حاشیه بوده و سوالات هم خیلی منطقی و خارج از سوالات پوچ و الکی و به منظور ایجاد یک چالش خبری و تنها به دلیل احترام بود
حالا ببینید چند نفر حاضر هستند تا انتها این متن مصاحبه را بخوانند
من که خواندم و لذت بردم
به امید موفقیت بیشتر مرد اخلاق و وفادار سایپا
جفت شیش
شیراز
یاحق
نماد باشگاه سایپا نماد غیرت تعصب و وفادر به پیراهن باشگاهش درود بر صادقی