موتزارت در اواخر عمرش قطعه ای به نام "جوک موزیکال" (Ein musikalischer Spaß ) را تولید کرد. هدف موتزارت از نوشتن این قطعه، هجو موزیسین های کارنابلد بود. مطابق انتظار این ترانه شامل ناکوکی های مسخره و نت هایی بود که در آن زمان کاملا بی جا به نظر می رسید.
وبسایت نود: موتزارت در اواخر عمرش قطعه ای به نام "جوک موزیکال" (Ein musikalischer Spaß ) را تولید کرد. هدف موتزارت از نوشتن این قطعه، هجو موزیسین های کارنابلد بود. مطابق انتظار این ترانه شامل ناکوکی های مسخره و نت هایی بود که در آن زمان کاملا بی جا به نظر می رسید.
بی شک اگر به سال ۱۷۸۰ میلادی برگردی، چنین ترانه ای حسی شبیه گریه از قهقهه را ایجاد می کرده است اما حالا که "جوک موزیکال" را گوش می کنیم، این قطعه یک شاهکار درخشان، بامزه و بسیار لذتبخش به نظر می رسد. این قطعه از آن دست DVD هایی است که در جایگاه های پمپ بنزین با نام " شاهکار کلاسیک" به فروش می رسد. این قطعه، موزیک متن نمایش "اسب سال" بوده است، حتی افرادی که می دانند موتزارت در چه شرایطی این قطعه را ساخته است نه تنها آن را با موسیقی "جیغ وار فیلم "مانیاک" (ساخته ۱۹۳۴) مقایسه نمی کنند، بلکه قطعه "جوک موزیکال" را نماد موسیقی پست مدرن، مترقی و تجربی می دانند. موتزارت حتی زمانی که سعی کرد بدتر از همیشه باشد، قطعه ای را ارائه داد که از هر موسیقی دیگری جذاب تر بود.
اغوا کننده است که همین اصل را در مورد لیونل مسی به کار ببریم، کسی که پس از بازی مقابل یوونتوس در لیگ قهرمانان اروپا و حذف از مسابقات کاملا بهت زده و وحشت زده به نظر می رسید. مسی بازی بدی داشت، نمی توان گفت که بازی محوی داشت بلکه بد بازی کرد اما بد بودن مسی را نمی توان با بد بودن فوتبالیست های غیرنابغه دیگر مقایسه کرد.
مسی در شبی که بد بازی کرد هم هفت شوت به چارچوب داشت. البته این بار خبری از هوش فراطبیعی، ز زیبایی ظالمانه در ارسال و رقص پاهایش نبود. او ترجیح می داد تا بیش از حد عادی درون زمین قدم بزند. او یک ضربه چیپ مهارنشدنی با پای غیرتخصصی خود زد که از بالای دروازه رد شد که البته کاملا مشخص بود که ضربه با پای غیرتخصصی او زده شده است.
آزاردهنده بود، انگار که گربه محبوبت را به علت بیماری به دامپزشکی ببری. در آن لحظه پاهایش می لرزد، چشمانش افسرده است و خبری از برق نگاه و ظرافت درونش نیست. اما حتی مسی "بد" هم قابل نادیده گرفته شدن نیست و به شکل دیوانه واری "نیمه خوب" است، تا حدودی شبیه نامتعادل ترین، مریض ترین و نامتوازن ترین قطعه موتزارت. حتی وقتی که او بد کار می کند، عالی نیست یا متوسط است، باز هم چیزهای زیادی برای نمایش دارد.
وسوسه خاصی وجود دارد تا پس از بازی بگوییم که در نیوکمپ مشکلی رخ داده است. فوتبال داستان سرایی را دوست دارد. همه چیز هم برای ساختن داستان و این که بگوییم همه چیز تمام شد وجود داشت. اما داستان چیست؟
قطعا مسی تمام نشده است. او همچنان راهگشاست و در این فصل ۴۵ گل زده است. او در ژوئن ۳۰ ساله می شود اما پاسهای مسی آن قدر خوب است و مغزش آنقدر هشیار است که حتی اگر در سراشیبی یا سکون هم قرار گیرد، بر خلاف بقیه به سقوط دچار نمی شود و چند شکوفه بهاری ناگهانی، هافبک خلاق آرژانتینی را برای حضور در جام جهانی قطر آماده خواهد کرد تا شاید مقابل قطری بازی کند که هدایتش را گواردیولای مجنون و آشفته به عهده خواهد داشت.
بارسلونا هم بر خلاف حرفهای کلودیو رانیری در BT Sport تمام شده نیست. یوونتوس خیلی بهتر از آنها بود. تورینی ها تیم بسیار خوب و قدرتمندی هستند که دو مدافع میانی عالی و خلاق و یک خط دفاعی بی نظیر دارند. آنها به خوبی ضعف های بارسای شکننده را عیان کردند، تیمی که برخی از ستارگانش پا به سن گذاشته اند و خریدهای ضعیف و عدم ارتباط مناسب با آکادمی آنها را تضعیف کرده است.
اما بارسلونا هر چه به پایان درخشش ژاوی نزدیک می شد از جذابیتش هم کاسته می شد. هافبکی چنان توانمند و خوب که سبب می شد سایر بازیکنان هم نقش و کارایی داشته باشند در؛ ایده فوتبالی سیستماتیک با بهره گیری از اقتصاد مشارکتی کاتالان، بارسلونایی نه فقط بهتر، بلکه برتر، از نظر اخلاقی سرامد، در واقع واقعیت بخشیدن mes que un club (فراتر از یک باشگاه که شعار باشگاه بارسلوناست) به معنای واقعی کلمه.
حالا مجددا شروع شده است: همه ـش لبریز شده با تقوای تهوع آور مردمی که در اینترنت فکر می کنند آن ها حباب هایی معلق در صفحه تلویزیون هستند، یک اپرای صابونی از نمایش خوب و بد، فوتبال آی پُدی از راه دور برای نسلی پر زرق و برق که چنین چیزی را دوست دارند، احساس خوبی به برچسب «مصرف کننده» ای که به آن ها می زنند دارند
خرید نیمار و سوارز باعث شد که دوران ناکامی بارسایی ها کمی به تعویق بیافتد، حتی اگر این تحولات را خریدهای گل درشت و کهکشانی بدانیم. اما بارسلونا همچنان به اندازه کافی قدرتمند، ثروتمند و دست به جیب هست تا بتواند از بحران دوری کند. آنها در آینده برای ساخنت تیمی دیگر دوباره سرمایه گذاری و هزینه خواهند کرد. شاید بازگشت تیاگو آلکانتارا که خون بارسلونایی در رگ هایش دارد بتواند دوباره یاد روزهای خوب قدیم را زنده کند.
آنها باز خواهند گشت اما قطعا قرار نیست که گذشته به صورت کامل تکرار شود چرا که به نظر می رسد که چیزی از بارسلونا در نزدیکی پایان است. نه سال اخیر فوتبال جهان حقیقتا غیرمعمول بوده است، به خصوص برای سلطه دوقطبی میان رونالدو و مسی. درست است که رقابت آنها فراتر از هر گونه برنامه ریزی بوده باشد و میلیون ها هوادار را به خود جلب کرده باشد اما این دو استعداد بی نظیرشان را نشان دادند. هر دو دورانی غیرقابل تکرار و منتهی الیه فردگرایی را رقم زدند.
امسال درست ده سال از زمانی که مسی و رونالدو در جمع سه نفر نهایی توپ طلا قرار گرفتند می گذرد و پس از آن ۹ سال پیاپی جایزه توپ طلا را قلع و قمع کردند. این هفته ال کلاسیکویی دیگر برگزار می شود، رویارویی دوباره میان مسی و رونالدو در یک سوپرنمایش جهانی. اما همچنان با خود می پرسیم که چند جدال دیگر میان این دو تماشا خواهیم کرد تا فوتبالی که در سالهای اخیر دوقطبی اش تنگ تر از همیشه شده کمی آسان گیرتر به دنیا بنگرد.
برای ما عادی شده که هر هفته لیستی از دستاوردهای جدید رونالدو و مسی را به عنوان بهترین های فوتبال جهان به خط کنیم. حقیقتا آنها جانشینی نخواهند داشت. هر دو فوق العاده هستند، دستاوردهایشان به شکل شگفت انگیزی دست نیافتنی و تحقق ناپذیر است. ورزش به چنین چیزی عادت ندارد. فوتبال قبلا هرگز این گونه نبوده است. برنده چهار توپ طلای قبل از رونالدو و مسی ، بازیکنانی نظیر کاکا، رونالدینیو، شوچنکو و ندود بودند. بازیکنانی فوق العاده در فاز هجومی که در فصل هایی که برنده توپ طلا شدند به ترتیب ۱۶، ۱۶ ، ۱۷ و شش گل به ثمر رسانده بودند.
مسی در ۲۶۷ بازی لالیگا ۲۸۷ گل زده است و رونالدو در ۲۶۰ بازی ۲۷۹ گل. هر دو با خوش قریحه بودن و هنرشناسی به گونه ای ملبس به جلیقه های ابریشمی کوچکشان با تکبر گام بر می دارند که گویی به سبک خودشان جوک فوتبالی را تشکیل داده اند. دنیا قرار نبود که به این سمت حرکت کند. وقتی مسی هنوز یک پسربچه بود، فابیو کاناوارو به عنوان ستاره ایتالیا به قهرمانی جام جهانی رسید، یونان به تازگی یورو را برده بود. سبک تیم، سیستم ها و دفاع تیمی به نظر می رسید که قرار است سبک آینده فوتبال را تشکیل دهد.
البته اشتباهی در کار نیست. یوونتوس در نیوکمپ نشان داد که با یک دفاع سرحال، منظم و روان می توان نتیجه گرفت اما شاید همین هفته شروعی برای تغییر باشد. قهرمانی یوونتوس یا اتلتیکو مادرید در اروپا و توپ طلای احتمالی برای بوفون می تواند شروعی بر پایان دوران فردگرایی باشد پایان داغ ترین رقابت تاریخ فوتبال که درخشانی انها فقط زمانی نمود پیدا می کند که فوتبال را ترک کنند.
بارنی رونای- گاردین
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر