نگاهی به اقتصاد بیمار فوتبال ایران
چون ما به شدت به این ضرب المثل وفاداریم که «خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج» و قرار هم نیست هرگز در یکی از دوربرگردانهای اشتباه زندگیمان به عقب برگردیم و جبران مافات کنیم.
همه عوامل بالا در کنار کیفیت پایین زیر ساختهای مان، تمرینات نامنظم و باری به هر جهت و عدم پاسخگویی مدیران به مقامات بالادستی شان کار را به جایی رسانده که خروجی این ریخت و پاشها در حد صفر گندهای شده که فوتبال مان را تبدیل به بازار مکارهای کرده که مدیرانش یکی پس از دیگری روانه سازمانهای قضایی میشوند و مربیان و بازیکنان در رسانهها از خجالت هم در میآیند و تماشاگران روی سکوها!
هیچ مدیر بالادست دولتی از مدیر باشگاه زیر مجموعه اش نمیپرسد که خروجی چند ده میلیاردی فصل گذشته ات به کدام بازیکن سازی منتهی شد؟ چند تماشاگر را برای بازیهای داخل خانه جذب کردی؟ کدام منابع درآمدی را برای جبران هزینهها مهیا نمودی و تراز مالی فصل گذشته ات چگونه است؟ تنها چیزی که اهمیت دارد رتبه جدولی است و پیروز شدن در جنگهای تبلیغاتی بیحاصل! زمان ورود بازرسان کنفدراسیون فوتبال آسیا هم که میرسد چند حساب سازی و مدرک سازی با کمک دوستان فدراسیون نشین به دادشان میرسد تا ستارههای مجازی لیگ ما مایه مباهات شود و چه خیال که هیچ باشگاهی نه ورزشگاه اختصاصی دارد و نه حتی زمین تمرین! هیچ باشگاهی نه پایههای درست و حسابی دارد و نه آکادمی فوتبال! هیچ تیمی نه تراز مالی مثبت دارد و نه منابع پایدار و همه به دم زندهایم و در چشم برهم زدنی نسیمی میتواند این ریشه گسترده شده در آب را از جا برکند.
حالا در این لشکرکشیها دیگر جانی برای تیمهای ریشه دار و خصوصی و صاحب مکتبی همچون شاهین، آرارات، سپیدرود، ابومسلم، استقلال اهواز، ایرانجوان و شاهین بوشهر، برق شیراز، نساجی مازندران و... نمانده و این سونامی ویرانگر همه را در خود غرق کرده است.
فوتبال در کشور ما توسط نامدیرانی که اغلب آن را حیاط خلوت قدرتنماییهای خود میدانند آنقدر گران شده است که دیگر خودشان هم در اداره کردنش درمانده شدهاند. آنقدر گران شده که محاکم قضایی داخلی و خارجی مشتری پر و پاقرصی به نام فوتبالیستهای شاغل در ایران دارند که نتیجه اش محکومیتهای هر روزه در محاکم خارجی و پروندههای تلمبار شده با محکومیتهای مختلف در محاکم داخلی است. حالا بدهیهای چند ده میلیاردی برای باشگاههایی که فاقد کوچکترین منابع مالی مستقل هستند بدل به اتفاقی عادی شده که با ابتدایی ترین ضرب و تقسیم به ما نشان میدهد که راهی به جز اعلام ورشکستگی برایشان باقی نمانده است.
اما راه برون رفت فوتبال ما از این بن بست خود ساخته چیست؟ آیا باید فوتبال را به قول دادکان دو سه سالی تعطیل کنیم یا میشود دکان را باز نگه داشت و همزمان دست به یک رفرم زد؟ پاسخ کوتاه است و مختصر و مفید؛ خصوصی سازی و واقعی سازی قیمتها.
اینکه باشگاهی باید در لیگ حرفهای حضور داشته باشد که در ابتدا تراز مالیش مثبت باشد و دارای منابع مالی مستقل و سودده. اینکه آکادمی فوتبالش خروجی داشته باشد و دست روی زانوی خود بگذارد و برخیزد نه اینکه ۹۰ درصد بازیکنانش وارداتی باشند. اینکه تماشاگر داشته باشد و بلیت فروشی کند و پیراهن بفروشد و حق کپی رایت بگیرد و پخش تلویزیونی اش محفوظ بماند. و در این دوره گذار هیچ عیبی ندارد که به مانند کشور ثروتمندی همچون اتریش لیگ برتر مان با 10 تیم و یا حتی کمتر دنبال شود.
فوتبال در اروپای صنعتی با همین ابزارهای ساده تبدیل به صنعت نخست شده است و زیبایی اش در همین عدم پیچیدگی است.
باشگاه یعنی یک مجموعهای که دارای آکادمی تیمهای پایه از خردسالان تا بزرگسال است که دومینو وار هر مقطع سنی گروه سنی بالاتر را در سال بعد ساپورت میکند و در نتیجه تیم بزرگسال در آغاز هر فصل شاکله اش از دسترنج خودی است مازاد را هم ترانسفر میکند تا بخشی از هزینهها جبران شود.
باشگاهها در ابتدای موجودیت شان به جای هزینههای غیرقابل توجیه پول هایشان را در قسمتهای زیر ساخت به مانند زمین و ورزشگاه اختصاصی و شبکه تلویزیونی و ساخت و تجهیز مدارس حرفهای فوتبال و ... هزینه میکنند و در زمان سودآوری وارد نقل و انتقالات سنگین میشوند. آنها خودشان بلیت میفروشند و خودشان حق پخش تلویزیونی را دریافت میکنند و نیازی به قیم ندارند.
داشتن تیمهای دوم و سوم در لیگهای آماتور و تلاش برای جلب هواداران مهمترین دغدغه باشگاهها در سراسر دنیاست، چرا که کلید ماندگاری باشگاها تنها و تنها وجود هوادار و استفاده از پتانسیل بالای آنها در پایداری و رشد باشگاه است. هوادار تنها در باشگاه نقش یک مشوق و حامی روی سکوها را نباید بازی کند، بلکه بهعنوان جامعه هدف و اصلیترین مشتری فوتبال باید هزینه سرویسی را که میگیرد، بپردازد و از این رو است که باشگاهها بر مبنای تعداد اعضای اصلی و فرعی شان سبک سنگین میشوند و وقتی میگویند منچستر یونایتد یا رئال مادرید از جمله ثروتمندترین باشگاههای دنیا هستند، یکی از اصلیترین آیتمها تعداد هوادارانشان است.
وقتی تیمی هوادار دارد یعنی در هر فصل بازار بلیت فروشی اش داغ داغ است، حق پخش تلویزیونی که از سوی صاحبان رسانهها دریافت میکنند به دلیل بالا بودن مخاطب بیشتر از یک تیم کم هوادار است، باشگاهها با فروش پیراهن و لوازم جانبی با لوگوی اختصاصی و برگزاری تورهای مختلف که همه هوادار محورند درآمدهای کلان به دست میآورند.
همه اینها ابزاری است که تیمهای پرهوادار دنیا از آن برای درآمدزایی استفاده میکنند و در کشور ما هم که فوتبال پتانسیل بالایی در این زمینه دارد خیلی زود و راحت جواب میدهد و البته زمانی محقق میشود که دست باشگاهدارهای ما از جیب دولت کوتاه شود تا برای گنجی که میخواهند اندکی رنج بکشند.
ارسال نظر