رکوردداران «پروندهداری» در فیفا
تعدد پروندههای ایران در فیفا و بدهکاریهای صاف نشده باشگاههای کشورمان با بازیکنان و مربیان خارجی چنان نگرانکننده و وسیع شده که به نظر میرسد راه رفع عاجلی برای این مساله وجود ندارد.
مهمترین گرفتاری مدیران تازه باشگاههای ما بخصوص در هر دو تیم پرطرفدار پایتخت و همچنین تراکتورسازی و دو باشگاه اصفهانی سر و کله زدن با دهها طلبکار خارجی است که با روسای قبلی توافق و عقد قرارداد کرده و با توجه به اجرا نشدن تعهدات باشگاه به فیفا شکایت کرده و خواستار صدور رای نهاد حاکم بر فوتبال جهان شدهاند. نه اینکه این مدیران جدید هم بینقص باشند بلکه برخی از آنها نیز ضمن مشغول بودن با مساله قراردادهای مدیران قبلی خودشان هم با تعدادی بازیکن خارجی قراردادهای کلان اجرا نشده بستهاند. این دور تسلسل همچنان ادامه مییابد و هر مدیری هم مسوول پاسخگویی کارهایی است که مدیران قبلی انجام دادهاند و هم مشغول جمع کردن تبعات کارهای خودش و مربیان منتخب خویش. جالبتر و تلختر اینکه هیچ کس قبول مسوولیت هم نمیکند و وقتی از مدیر سابق گلایه میشود که چرا کلی بدهکاری باقی گذاشته و رفته است بلافاصله مصاحبه میکند و مدعی میشود که او با تمام طرفهای قراردادش تسویه حساب کرده و اگر ایرادی وجود دارد، به مسوولان قبلی و یا بعد از وی مربوط میشود. حرفهای داورزنی در این زمینه دور از حقیقت نیست اما چون او یک تازهوارد به وزارت ورزش است و پیشتر بیش از 10 سال فقط مصروف والیبال بود، بد نیست حقایقی در این ارتباط به اطلاع او رسانده شود. یکی از آنها این است که تمامی انتصابهای چند سال اخیر در پرسپولیس و استقلال که عمر اکثرشان از 6 ماه هم فراتر نرفت، توسط همین وزارتخانه طراحی و اجرا شده و باشگاهها در این زمینه حق و سهم چندانی نداشتهاند. بر این اساس تا مدیران تازهای به تصمیم و انتخاب سران ورزش آمده و سررشته کار را در دست گرفته و به امورات باشگاه واقف شدهاند یا به دلیل رسیدن وزارت ورزش به تصمیمها و راهکارهای تازه برای اداره این دو باشگاه و یا به سبب بروز خللهای تازه در گردش کار تیمها و ناکامی یک یا چند عضو دیگر هیات مدیره مجبور به وداع با جایگاهی شدهاند که تمامی وقت اندک ارزانی شده به خود را صرف یادگیری شرایط اداره آن کردهاند و اگر هم تخصصی را در این زمینه به دست آوردهاند، فرصت اجرای آن به این مدیران داده نشده است. نمونه مهمتر آن در مورد سران سازمان تربیت بدنی سابق و وزارت ورزش فعلی هم رویت شده و این امر بدین معناست که تا سرپرست سازمان در گذشته و وزیر ورزش در شرایط حاضر ویژگیهای لازم را برای کارش کسب کرده و واجد شرایط شده، او را برداشته و فرد دیگری را حایز این سمتها کردهاند.
اما این تنها مشکل باشگاههای بدهکار ما و تنها دلیل پروندهدار شدنهای مکرر ما در فیفا و نظایر آن نیست و در بسیاری از موارد انتصاب مدیرانی که کار و تخصص اولشان فوتبال و ورزش نیست، سبب ساز مشکلات شده است. در مورد پرسپولیس و استقلال البته در اکثر موارد از ۵ تا ۷ عضو هیات مدیره یکی دو نفر ورزشی و فوتبالی و از اعضای سابق همین باشگاهها بودهاند اما حرف آنها در هیات مدیره پیش نرفته و یا قدرت اصلی در دست سایر اعضا بوده و یا در زمان رایگیری بر سر امور مختلف رای غیرفوتبالیها بر فوتبالیها به سبب تعداد بیشترشان چربیده و همان آرا به اجرا درآمده است. در همین تیم استقلال تا قبل از فوت پورحیدری، وی و مسعود معینی تنها اعضای واقعا فوتبالی باشگاه محسوب میشدند و حالا معینی تک و تنها مانده است و در پرسپولیس نیز در سنوات اخیر جعفر کاشانی و محمدرضا زادمهر به لحاظ عددی تحتالشعاع غیر فوتبالیها قرار داشتهاند و پیشتر این امر شامل حسین کلانی و حسین عبدی هم شده بود.
بحث سوم و کلیتر و اساسیتر این باور عجیب و غیرحرفهای در باشگاههای بزرگ و کوچک ما است که میتوان هر تعهدی را به ثبت رساند ولی آن را اجرا نکرد و حتی اگر طرف مقابل خارجی بود آب از آب تکان نخواهد خورد. در این زمینه خاص و تاسفآور فوتبالیها و غیرفوتبالیها دست در دست یکدیگر داشتهاند و حتی اگر ثابت شود که فوتبالیها مخالف بسته شدن قرارداد اجرا نشده با خارجیها بودهاند، باز فرقی در ماجرا ایجاد نمیشود زیرا این تخلفها و تضییع حق خارجیها و ندادن پولشان و در نهایت شکایت آنها به فیفا و صدور حکم به سود آنها و بدنامتر شدن باشگاههای ما، در حضور این فوتبالیها و با آگاهی آنها انجام شده است. شاید طلبکاران داخلی و شاکیان ایرانی به خاطر علاقه و یا مروت و شفقت و شاید هم مصلحت از برخی حق و حقوق خود گذشته و فقط بخشی از بدهکاریهای خود را گرفته و بقیه را بخشیده باشند ولی چرا گمان میکنیم خارجیهای حرفهای نیز باید همین نوع برخورد و بخشش را در حق ما داشته باشند؟
آیا وقت آن نرسیده است که مدیرانی توانمندتر و باصلاحیتتر برای اداره باشگاههای بزرگ ما منصوب شوند؟ مدیرانی که باور داشته باشند فقط خارجیهایی باید جذب شوند که ارزش فنی دستمزد ارائه شده به آنها را داشته باشند و گرهی را از کار تیم در زمین بگشایند و نه اینکه قراردادی ببندند و چندان به بازی گرفته نشوند و باشگاهها فقط بعد از استخدام پی به این ببرند که این بازیکنان سطحی متوسط دارند و آنقدرها هم توانا نبودهاند! مگر این قوه تشخیص که آنقدرها هم سخت نیست از وظایف اول مدیران و مربیان فوتبال و ورزش ما نیست و اگر هست چرا مکررا مدیرانی منصوب میشوند که این مهارت را ندارند و بسیار آسان و بدون مطالعه قراردادهای کلان با خارجیها میبندند و اندک مدتی بعد به دلایل مختلف زیر آن میزنند و قطع همکاری به شکل یکطرفه و بدون جلب رضایت طرف مقابل میکنند و کار را به مرحلهای میکشانند که ایران رکورددار پروندهداری در فیفا میشود!
نظر کاربران
ب خاطر مدیریت ضعیف و بی تخصصی