معمای دیکتاتور؛ لعنتی ها من هنوز زندهام!
دو/ من هم برای اولین بار با مهرداد میناوند موافقم. موافقم که هوادارانِ پرسپولیس از هوادارانِ استقلال بیشتر هستند و قدرتشان بیشتر است. گرایشی که در همه اقشار به طرفِ سرخپوشان سنگینی میکند. نظرسنجی های تلوزیونی ساده ترین گواه بر این واقعیت است. آنچنان تقاوتی ندارد که در نظرسنجی سوال شود بهترین گل یا بهترین بازیکن کدام است، سروش باشد یا محمدانصاری، مسلمان باشد یا مهدی طارمی؛ فرق ندارد، رتبه نخست به پرسپولیس میرسد. این نگاه کودکانه فقط مختصِ هوادارانِ پرسپولیس نیست، معدود دفعاتی هواداران استقلال هم همینطور فاتحِ نظرسنجی ها میشوند. پای آبی و قرمز که به میان میآید تعصب حرف اول را میزند، و در انتها شاید نیمچه منطقی هم رویت شود. نمونه دیگرش ماجرای تیم ملی ایران و سید مهدی رحمتی بود، در بدترین شرایط سید مهدی رحمتی با پا درمیانی اهالی فوتبال و حتی هنرمندان سینما هم راهی برای بخشش پیدا نکرد و همه جا مملو شد از شعارهای اینچنینی: «این است تیم ملیِ کیروش»، «تیم ملی ایران فراتر از باشگاه است»، «این است مربی مقتدر» . اما همین که قضیه به ضررِ سرخپوشان شد، همان کادر، همان تیم ملی، همان سرمربی مقتدر موردِ حمله قرار
گرفتند. مربی مقتدر به یکباره شد شارلاتان، تیم ملی ایران شد تیمِ کیروش؛ و تیم ملی شد دشمنِ دیرینه. مهرداد میناوند هم طبقِ گذشته رنگ عوض میکند، همانطور که متون مذهبی را کنار گذاشت و مجلات لایف استایل را ورق زد. هنوز هم با میناوندها موافقم که هوادارانِ پرسپولیس بیشترند؛ اما کاش این قدرتی که هوادارانِ پرسپولیس دارند به شکلی بهتر مدیریت میشد تا دزدی و اختلاس به هیات مدیره و باشگاه نکشد، با این قدرت باشگاه سامان دهی میشد یا با برانکو قراردادی چندساله بسته میشد و خیلی کارهای دیگر. نه اینکه «میناوندطور» روبروی تیم ملی ایران قدعلم شود. ناگفته نماند آن بخش از هوادارانِ واقعی پرسپولیس جدا هستند؛ نشان به آن نشان که بعد از بازی با قطر، یکی از هوادارانِ پرسپولیس با تصویری از برانکو دیالوگی تامل برانگیز از مهدی فتحی را نوشت: «سلامتی سه تن؛ ناموس و رفیق و وطن». و این دومین باری بود که مردم.
سه/ کارلوس کیروش آنقدرها هم در دنیای فوتبال بی نظیر نیست. در قیاس با لیپی و فرگوسن آنچنان جایگاهی ندارد. آنقدرها هم تئوریسین نیست که او را با آنجلوتی یا ساکی مقایسه کنیم. آنچنان هم محبوب نیست که مجسمه اش را همانندِ بابی و کلاب بسازیم، یا آنچنان شاهکاری هم انجام نداده که یکی دوتا خیابان و میدان را بنامِ او نام گذاری کنیم. اما میدانی؛ هرچه که باشد کیروش با تمامِ کاستی ها «آرمان» را به فوتبالمان آورده و سالهاست که ایران را در آسیا ممتاز کرده است. شش بازی انجام داده ایم که چهارتای آن مهمان بوده ایم اما بدونِ آنکه گلی دریافت کنیم تکیه زده ایم بر صدر، آنهم با این اختلاف. حقیقت این است خیلی وقت است که به صدرنشینی عادت کردهایم و دیگر آنچنان ذوق مرگ نمیشویم. در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ صدرنشین میرویم جام جهانی،در جام ملت ها صدرنشین صعود میکنیم؛ و در آسیا هم که سالهاست یکه تاز هستیم، در گروهمان هم هرروز دست نیافتنی تر از دیروز. باید آن سوی داستان را هم دید. آنجایی که با کارلوس کیروش گاهی نمیشود سازگاری داشت؛ گاهی آنقدر لجباز میشود که تحمل کردنش هم سخت میشود، گاهی هم آنقدر خودرای، که درمانده میمانیم. اما هرچه که
هست باید از کیروش درسِ اقتدار بیاموزیم، گاهی خودمان را با بلندپروازی هایش وقف دهیم، گاهی هم پای دوخط بی اخلاقی هایش هم بمانیم، اصلا خیلی هم خوب بود که جلوی اسدی دهانش را میگرفت و با خنده میگفت «ایشون راجب فرگوسن حرف میزنه خندم میگیره، ببخشید نمیتونم جلوی خندمو بگیرم» . چه عیبی دارد دو روز هم پای مغروربازی های کیروش بمانیم. در روزگاری که دلشکستگیمان از باخت و بردها نیست اجازه بدهید برویم به آنجایی که برای اولین بار در تاریخ، یـک دیکتاتور زانو میزند؛ سرش را می اندازد زمین و تا دلش میخواهد مشت هایش را گره میزند. ما چه میدانیم کیروش برای ایران چند بار مرده و زنده شده.
چهار/ بعضی ها خودشان را گم کرده اند. با ژستی متفکرانه میگویند «مربی موزامبیکی» برود تا با بلان و دونادونی و کاپلو قرارداد ببندیم، میگویند مارچلو بیلسا را بقاپیم و به ایران بیاوریم، نیم نگاهی هم به آرسن ونگر دارند که آیا با آرسنال تمدید میکند یا که نه. انگار موقعیتِ ممتازِ تیم ملی فوتبالمان خیلی ها را گمراه کرده. انگار نمیدانند مربی های درجه یک مارا دوست ندارند و ایران را یک کشور عقب افتاده میدادند. فوتبال ایران با توجه به سیاستی که فرهنگ و اقتصادش را گره زده همین است، همینی که میگویند «فضیلتِ زن این نیست که پایش را دراز کند و مدال بیاورد، زن باید بچه داری کند». این کشور ماست، کشوری که دلخوشی اش فوتبال شده، و گاهی اتفاق های زیبای دیگر، گاهی وزنه ای برود روی سینه سهراب؛ فیتیله پیچ هایی که بشنویم سلام دلاور؛خداقوت پهلوان و کیمیا گریه کنان دور افتخار بزند. در روزهایی که کلمنته از پله های برقی افتاد و جوابِ ایران را هم دیگر نمیداد مانده بودیم حسین فرکی را بیاوریم یا امیر قلعه نویی را، یکی از کروات ها را بیاوریم یا هومن افاضلی را. اینجا ایران است جایی که قطار از ریل خارج میشود و مردم جزغاله میشوند و وزیرمان
میگوید «خبرخوبی براتون دارم، مسافران بیمه بودند» . اینجا ایران است جایی که ساختمان فرو میریزد و آن آقا صبح تا شب جلوی دوربین همان لبخندِ زمخت را به لب دارد و چشم در چشممان دروغ میگوید. مساله فراتر از داشتنِ یک بخاری است که بچه های کلاسش نسوزند، فراتر از زیرِ پوست فقر؛ جایی که دختران با تاول های اسید کنار می آیند به این شرط که خفاش های شب دوباره سراغشان را نگیرند.
پنج/ مساله کارلوس کیروش نیست، مساله این است بزرگتر از کیروش به ایران نگاه هم نمیکند، چه برسد به اینکه جانش را در دست بگیرد بیاید به کشوری که لقبِ افسرده ترین را به کول گرفته و پیش میرود، کشوری که آمارِ صفهای محکومیتش آنقدر خوشایند شده که با بی شرمی درونِ یک استادیومِ ورزشی زیر چارپایه را میکشند. در کشوری که اختلاس، غارت و فاصله طبقاتی بیداد میکند و بازیکن های معمولی میلیاردی پول میگیرند چرا یک مربی بزرگ همانند کیروش که فوتبال ایران را متحول کرده چند میلیارد نگیرد؟ چه عیبی دارد یک سال در میان نازش را هم بکشیم، یکی دوتا انتقادِ تلخ و درستش را هم نوش جان کنیم؟ بخدا عیبی ندارد. اینجا ایران است جایی که فقط کیروش برای تحققِ رویاهای مردم مینجگد، موهایش را سپید میکند، زانو میزند؛ میمیرد. مساله کارلوس کیروش است، مساله تومیسلاو ایویچ است، مساله ولاسکو است. مساله شانس هایی است که هرچند سال یک رویی به ما میزند و اغلب آنطور که باید قدرشان را نمیدانیم. آن روزی که بخاطرِ یک بازی دوستانه ایویچ را پس زدیم؛ آن روز که ولاسکو بدرقه شد؛ آن روز که تیم ملی بخاطر کیروش فدای تعصب های مسخره شد سومین باری بود که
میمردم.
شش/ مساله کارلوس کیروش است که دلشکسته تر از همیشه کنارمان ایستاده. همانی که در لابه لای فحاشی و بددهانی هایمان همچنان راه قلبش را برایمان باز گذاشته، همانی که وقتی به مادرش توهین کردند به اندازه آن خبرنگارِ قطری که علیه مردمِ ایران حرف زده بود، خشمگین نشد. امیدوارم دوستدارانِ تیم ملی را واردِ این بازی های زشتمان نکنیم، واردِ تعصب های کورکورانه آبی و قرمزمان نکنیم. ما دلشکسته های تیم ملی ایران میمانیم؛ دیگر زخم زبان نزنید که برای چندمین بار خواهیم مرد. پشتِ تیم ملی با دعای آنهایی که در سخت ترین روزهایش هم نفرین و آرزوی ذلت روانه اش نکردند، گرم میماند. لحظه ای که سوتِ پایان بازی زده شد کیروش نشست و مشت هایش را گره زد و با آن چهره ای که از او به یاد داریم به طرفِ مردم ایران رفت و تعظیم کرد، این آخرین باری بود که میمردم. یادم می آید پاپیون وقتی از لوییس خداحافظی میکرد، نگاهش نکرد؛ و پرید به اقیانوس و فریاد زد «حرومزادهها من هنوز زنده ام».
نظر کاربران
واقعا دم نویسنده گرم افرین .احسن.شاید مدتها بود چنین متن قشنگی نخوانده بودم افرین به تو آدم فهمیده
پاسخ ها
احسنت درسته دلبند !
متن بسیار زیبایی بود، ممنون
متن قشنگی بود
عالی بود به خدا از ما ایرونی تر شده هی میگن میلیاردی پول گرفته و مرخصی میره مگه مربی ها و بازیکنان ما میلیاردی نمیگیرن شما هم اینجوری نتیجه بگیرید حقوقتونن حلال میشه
دوست داریم کارلوس
البته نویسنده محترم باید توجه میکرد رحمتی فقط یک بازیکن از استقلال بود ولی اقای موزانبیکی فرمودن از پرسپولبس کسی رو دعوت نمیکنم و با کل باشگاه در افتاد که این یک قیلس مع الفارق بود که فکر کنم به دیدگاه رنگی اشون که متمایل به اب باشه برمیگرده
خدائی برای اولین باربودکه مطلبی بااین زیبائی دراخبارداغ خواندم چون همراه بودباواژه های منطقی،حماسی ، احساسی،دلنوشته ای که پندو اندرزش ادمی رابه فکرفرو می بردکه درمقابل وطن هیچ چیزدیگری را قیاس ان نکنیم،ایران بزرگم ارزوست،باارزوی سرافرازی ایران،ایرانی،وتیم ملی ایران،پس یادمان باشداول ایران،اول تیم ملی ایران وبعد تیم باشگاهی.
احسن به این نویسنده، وتشکر میکنم، هزاران تشکر عید نوروز مبارک توباد
قابل توجه پرسپولیسیا ک کیروش رو میکوبیدن برین از خجالت برین زیرزمین
مفسر محترم قضیه رحمتی با برانکو زمین تا اسمون فرق داره.فرق داره بین کسی که تو لحضات سخت پشت به تیم ملی کرد با کسی که از طرف باشگاه و منافعش اونهم منطفی انتقاد می کنه در ضمن کیروش خیلی عالی نتیجه گرفته ولی باید به دیگران احترام بزاره .بهتره منافع باشگاه و تیم ملی با هم در نظر گرفته بشه.شما هم قبل از مقایسه دو موضوع بهتره یکم بیشتر فکر کنید
واقعا دم نویسنده گرم، خوشحال شدم این مطالب خوندم حالم کمی بد شد بخاطر بعضی واقعیت ها، ولی خیلی بهتر شد خوندم باز ممنون وتشکر از نویسنده
ايول داری نویسنده، هزاران لایک تقدیم تو باد،
درود ب نویسنده. ایران بوجود این افراد باشرف نیاز داره
درود به شررررف نویسنده. شرررررر م برم اون طرفداران تیم .... که متعصبانه و با چشم بسته فقط از سرمربی تیمشون حمایت میکنن.
این تیم .... هر تیمی میتونه باشه
واقعا احسن.درسته ما ایرانی هستیم .درسته که ما خود را از نژاد آریایی هستیم .اما بخدا بعضی وقتها راهمان غلط هست .حرفهامان بی منطق است .این ادم به ظاهر اجنبی غیرتش از خیلی از ماها بیشتره دوسش داریم چون واسه مون ارزش غایله .روز بازی با چین میریم ورزشگاه و یک صدا کیروش دوست داریم رو میگیم .کیروش دوست داریم
عالی بود.
این متن در حالی که خوب بود اما سیاه نمایی زیادی هم در رابطه با شرایط کشور داشت ،باید از ایشان پرسید کدام کشوری در خاورمیانه امنیت ایران رو داره
واقعا دست مریزاد ، حرفات همه حقیقت محض بود
این یک متن ادبی جسورانه و بسیار باارزش است تبریک میگم به نویسندش ازاین مقاله بعدها یاد خواهد شد
آفرین نویسنده
مرسی از متن زیبایت .واقعا هر انچه نوشتی واقعیت روزمان است .قلمت همیشه روان و در مسیر درست باشد .ممنون هزاران بار ممنون
عالی بود دل نوشته ی بسیار بسیار زیبایی بود کاش نامی از نویسنده اش هم ذکر میشد
"کی روش دل شکسته تر از همیشه کنارمان ایستاده"
یک متنی رو الان خواندم که عقده های چندین ساله و حرفهایی که مدتها داخل گلویم بود و منتظر بودم تا کسی که میکروفون و دوربین و برنامه و جایگاهی دارند را برزبان بیاورد .یک افرین بر نویسنده و یک احسنت بر شجاعتت که بالاخره حرفی رو زدی که خیلیها میخواستند بگویند و نتوانستند
تو با این متن به همه گفتی که مردم احمق نیستند و میدانند که بعد از کیروش هیچ مربی حاضر بزرگی حاضر نیست حتی ثانیه ای به اینجا بیاید
جایی که باهمه ادعا ها و پولهای کلان و راند بازیهای کثیف و میلیاردها میلیارد پولهای بی زبان گم شده هنوز یک عدد زمین فوتبال مناسب واسه تمرین تنها ترین تیم ملی خودش ندارد
واقعا شرمساری هست اگر باز خودمان را به خریت بزنیم......
اگر همین کیروش نبود
الان ساختمان ایفمارک هم نبود
پرواز چارتر هم نبود
اتوبوس خصوصی نبود
لباس ادیداس نبود
بازیکنان در تیم اروپایی نبودند
و دنبال ساخت زیر ساخت هم نبودیم
با همون مطب دکتر ها و پروازهای چندین ساعت تاخیر توپولوفها و اتوبوس خط واحد و لباس جیوا وسوزن و نخ به دست با بازیکنانی که برای پول تو باشگاهای قطری و اماراتی بودند داخل زمین لجن وار تمرین و بازی میکردیم و بحرین ۳ تا ۳ تا بهمون گل میزد
خیلی عالی بود عین واقعیت من همیشه بخاطر کم لطفی درحق تراکتور سازی شاکی بودم ولی این سری خسته نباشید میگم به نویسنده این مطلب خسته نباشید
مقاله تون فراتر از سطح رسانه های ایران بود.بسیار بسیار عالی.
عالی بود
مگه تیم ملی همون پرسپولیس نیست اگر نه استقلالیا مگه تیم ملی هستن چکار کردن طرفداراش هم واسه بازی استقلال نمیرن واسه تیم ملی که پیش کش
دمت گرم ..یکی پیدا شد از دل وطن از ایران از نامردی ها از نامرادی ها از خیلی ها خیلی چیزها بگوید.. وخیلی چیزها هم نتواند بگوید باز هم گلی به جمالت..
چیزی برای گفتن نذاشت...افرین به نویسندش....احسنت