برانکو: فوتبالم شبیه جباری و نویدکیا است
سرمربی پرسپولیس گفت: سن تنها یک عدد است و در این سالها که مربیگری می کنم تلاشم رابطه دوستانه با بازیکنانم بوده تا استاد و شاگردی.
این برد در روزی بدست آمد که بازیکنان پرسپولیس تصمیم داشتند به مناسبت سالروز تولد ۶۳ سالگی برانکو ایوانکوویچ هدیه مناسبی هم به او بدهند. این برد با این سختی قطعا شیرینی های هدیه پرسپولیسی ها برای سرمربی کروات شان را دو چندان کرد.
برانکو ایوانکوویچ درباره تولد و دوران گذشته زندگی اش حرف زد که متن این گفت و گوی خانوادگی را در ادامه از نظر می گذرانید:
- ممنونم. من هم در آستانه فرا رسیدن سال جدید نوروز را به شما ایرانیان تبریک می گویم.
- این هم رفت جزو یکی از بهترین هدایایی که تا کنون در این مدت گرفته بودم.
- ۲۷ را فوت کردم و وارد ۲۸ سالگی شدم (خنده) ...
- خب من خیلی دوست ندارم بازیکن با من راحت نباشد. حس دوستی در یک تیم بهتر از حس پدر و پسری یا معلم و شاگردی است. برای همین هم تا جایی که حد و حدود همه چیز حفظ شود سعی می کنم با بازیکنان و اعضای کادر فنی ام راحت و دوستانه رفتار کنم. گاهی هم از این شوخی ها درباره سن و سالم می کنم. البته می دانید که سن تنها یک عدد است در شناسنامه.
- اولا بگویم که پروفسوری برای من لقب نیست و حرفه من است.
- خب من در رشته تربیت بدنی دکترا گرفته ام و PHD حرکت شناسی دارم و به این دلیل مرا پروفسور صدا می زنند.
- البته! هم شطرنج و هم بسکتبال. البته در هندبال هم استعداد دارم و اگر بخواهید کلی بگویم اینکه تقریبا همه رشته های ورزشی را تجربه کرده ام. من تنیس روی میز هم بازی کردهام.
- دو برادر دارم که آنها هم مانند من فوتبالیست بودند که همه ما در لیگ دسته دوم یوگسلاوی سابق توپ می زدیم. خودم در طول دوران بازی ام در لیگ دسته دو بودم و در همان دوران جوانی کلی بازی کرده بودم.
- خیر. پدرم پلیس بود و در منطقه ای که بازی می کردیم نه زمین فوتبال بود نه توپ ولی چون خودش به آمادگی جسمانی اش خیلی اهمیت می داد به ما هم توصیه می کرد که ورزش کنیم و به این خاطر سراغ فوتبال رفتیم. او همیشه از ما حمایت می کرد و بهترین مشوق مان بود.
- به هیچ وجه. ما در وهله اول باید در درس پیشرفت می کردیم و بعد سایر مسایل بود. سبک زندگی مان به واسطه شغل پدرم باعث شده بود تا روحیه مان محکم و سر سختی در وجودمان نهادینه شود. از این رو به رغم سختی هایی که فوتبال داشت در آن پا پس نکشیدیم.
- او به معنای کامل یک مادر بود و کاری به اینکه ما در چه دسته و تیمی بازی می کنیم نداشت و فقط می گفت که مبادا آسیب دیدگی یا مشکلی برای مان بوجود بیاید. با اینکه گاهی از تلویزیون بازی های مان هم پخش می شد ولی او نگاه نمی کرد و به محض بازگشت مان به خانه جلو می آمد تا از سلامتی مان مطمئن شود.
- نه خیلی بالا بودیم و نه متوسط. تقریبا می توانم بگویم که از رفاه اجتماعی خوبی برخوردار بودیم و این برای همه تقریبا یکسان بود. ضمن اینکه من و برادرهایم خیلی زود از زیر بار مالی خانه مان بیرون آمدیم تا برای خودمان کسب درآمد کنیم و از این رو بیشتر به این موضوع پی بردیم که باید تلاش کرد تا به رفاه رسید.
- در دامنه کوههای شمالی کرواسی بودیم. شمالی های کرواسی برخلاف جنوبی هایش که تندخو و عصبی مزاج هستند، آرام و صبورتر رفتار می کنند.
- در محله ای که ما در آن زندگی می کنیم به خاطر جنگجویانی که داشته معروف است و البته آن منطقه اشراف زاده های زیادی داشته هنوز هم کاخ ها و قلعه های بزرگ و زیبای شان در آنجا هستند. اسم آن منطقه "واروژنی" است که تقریبا ۳۰۰ سال پیش پایتخت کرواسی هم بوده است.
- چون سه بار آتش سوزی های بزرگ در واروژنی رخ داد و آن وقت بود که پایتخت را به زاگرب بردند و همان جا هم باقی ماند. واروژنی را به وین کوچک هم صدا می زنند چون به لحاظ معماری خیلی شبیه آن شهر است. شهر من شهر گلها، کاخ ها، قلعه ها و جوانان است.
- پدرم فرانیو، مادرم کریستینا بودند و برادرانم هم زلاتکو و گراگو نام دارند.
- بله به کرّات! این در خانه ما عادی بود.
- هافبک پلی میکر بودم. برادر بزرگم دفاع وسط بود و دیگر برادرم هم هافبک.
- من در ۲۲ سالگی در تیم وارتکس کاپیتان شدم و تا پایان دوران بازیگری ام هم کاپیتان ماندم.
- مجتبی جباری یا نویدکیا در ایران.
- احترام گذاشتن به دیگران بهترین یادگاری است که از او دارم. عشق به خانواده و فرزند را از او یاد گرفتم.
- البته که بیاد دارم. از فوتبال بود. آن زمان سوم دبیرستان بودم و حقوقی که از فوتبال می گرفتم به اندازه یک معلم بود. البته من و برادرانم پول مان را برای خودمان پس انداز می کردیم و خانواده هیچ توقعی از ما برای کمک مالی به خانه نداشتند.
- صرف فراگرفتن علم کردم و تحصیلاتم را ادامه دادم. البته چون آن زمان برای فوتبال بازی کردن به زاگرب رفته بودم یک خانه هم آنجا برای خودم خریدم.
- ۲۷ ساله بودم که متأهل شدم و اولین ماشینم را هم در آن سن خریدم.
- نه! شاید اگر ماشین می خریدم در درسم به مدارج بالا نمی رسیدم.
- من در دوران جوانی و مجردی فقط درس می خواندم و فوتبال بازی می کردم. همین.
- کلاس چهارم دبیرستان بودم که همسرم را دیدم. او آن زمان اول دبیرستانی بود. آشنایی ما کم کمک جدی شد و در نهایت عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم.
- بله. هر دو درس داشتیم و کار می کردیم و سرمان گرم بود. می خواستیم وقتی از کار زیاد فارغ شدیم به سراغ ازدواج برویم. این امر در کشور ما عادی است و طرفین به خوبی یکدیگر را می شناسند و کارهای شان را انجام می دهند و بعد ازدواج می کنند.
- بله او وکیل است و از این نظر خیالم راحت است که زندگی ام دست یک وکیل زبردست است.
- ۲۹ سال است که خودم صاحب کار خودم هستم و الان هم هنوز کافی شاپ خودم را دارم. کاپوچینو را هم خیلی خوب درست می کنم.
- رانندگی مردم خیلی بهتر از قبل شده است.
- تا قهرمان نشود این لیگ تمام نمی شود. روزی این لیگ تمام می شود که پرسپولیس جام را بالای سر برده باشد.
- برای مردم ایران و کشور خودم بهترین ها را می خواهم چون جزو بهترین مردمان این دنیا هستیم. البته ریشه ما هم از نظر نژادی تقریبا یکی است. از شما هم متشکرم که این فرصت را در اختیارم قرار دادید.
نظر کاربران
برانکو توعربستان هم گفته بود ماازریشه هامون به هم وصلیم خخخخخ
پاسخ ها
زرررررررررررررررشک
پروفسور دوست داشتنی دوستت داریم
مثل همیشه عالی بود
دیگه مثل تورو زمین نمیاد