تکرار «متضاد» تاریخ در استقلال
حدود ۱۲ سال پیش امیر قلعهنویی که استقلال را برای مسابقهای حساس با سپاهان به اصفهان برده بود، کاری را انجام داد که تاریخ آبیها را تا حدی عوض کرد.
بساط برومند و طباطبایی و جنگهای آشکار و پنهانشان بر سر پیراهن شماره یک استقلال نیز از همان روز برچیده شد و هر چند هر دو تا چند سال بعد هم دروازهبانی کردند و در پیروزیها و باختهای متعددی همراه با آبیها شریک و همراه شدند اما پس از آن روز ویژه در اصفهان دیگر همانی نشدند که پیشتر بودند. وقتی علیرضا منصوریان برای مسابقه استقلال با سپاهان در اصفهان دست به کاری بالنسبه مشابه زد و سیدمهدی رحمتی پخته را کنار گذاشت و سیدحسین حسینی کمسابقه و کمتجربه را برای دیداری چنین سنگین جانشین او کرد، خیلیها آن را کاملا مشابه با کار سالهای پیش ژنرال دانستند اما تفاوتها در این زمینه شاید کمتر از تشابهها نباشد.
اولا این بار بنیاد مساله نه «رقابت به خصومت کشیده شده» دو دروازهبان بلکه شائبههایی است که در مورد دخالتهای احتمالی سنگربان «قدر قدرت» آبیها در امور فراتر از چارچوب کاری خویش وجود دارد و او را متهم به تضعیف این و تقویت آن و تعیین خط کاری برای باشگاه میکنند، ثانیا منصوریان نه در یک موقعیت مطمئن و از یک جایگاه قدرت بلکه در شرایطی دست به نیمکتنشین کردن دروازهبان شماره یک تیمش کرده که اوضاع خودش در باشگاه بسیار سستتر از شرایط رحمتی است و این باور را به وجود میآورد که او در یک کار بسیار ریسکآمیز در صدد جمعآوری اعتبار برای خودش حتی در صورت قبول شکست در میدان مسابقه بوده است و میخواهد که اگر هم رفتنی شود، این رفتن در قالب یک مرد شجاع باشد. به واقع شاید علی منصور با انجام کاری که برای انجام آن بسیار دیر شده بود قصد ایجاد این باور را داشته است که بهروزی این باشگاه در صدر خواستههای او قرار دارد و در این راه حتی حاضر است برترین دروازهبان دو دهه اخیر آبیها و کاپیتان فعلی آنها را کنار بگذارد.
قلعهنویی هم سالها پیش در اصفهان این کار را به قصد ختم غائلهای دوطرفه و حاکم ساختن نظم در یکی از دو باشگاه بزرگ و پرطرفدار پایتخت انجام داد اما نه در آن زمان در خطر اخراج قرار داشت و نه میخواست برای خودش محبوبیت بخرد و هدف و آرمانش فقط آرام کردن باشگاهی بود که بر اثر ستیزهای خارج از عرف دو دروازهبان نامدار آبیها به لبه ناامنیها کشیده شده و کل موجودیت تیم را به خطر انداخته بود. اگر کار آن زمان ژنرال با هدف بهبود اوضاع تیم و اعلام ختم ستیزهای مضر و غیرورزشی انجام شد، اقدام دیروز سرمربی فعلی استقلال در بدترین و سختترین شرایط وی انجام پذیرفت و بلافاصله این سوال را به ذهن آورد که اگر خواستهاش استفاده از سنگربانی به جز رحمتی بوده چرا این کار را از همان ایام «پیش فصل» انجام نداد و در همان زمان یک دروازهبان زبده را که در اندازههای نام و اعتبار آبیها باشد جذب نکرد و در آن صورت شاید رحمتی هم تکلیفش را بهتر و سریعتر میفهمید و مثل دوران کوچ کوتاهمدتش به پیکان تیم دیگری را برمیگزید.
البته حسینی دروازهبان شایستهای است و نمیتوان با حالت قطع و یقین گفت که وی در درازمدت یک طالبلوی ثانوی برای استقلال نخواهد شد اما طریقه رویکرد به او از سوی منصوریان و شرایط ویژه رحمتی در استقلال و فشاری که بر روی منصوریان متمرکز و جاری است، به گونهای است که کار او را بسیار سختتر از دوران روی کار آمدن طالبلو و اعتماد تاریخی قلعهنویی به وی میکند.
به واقع چون ژنرال در اوج قدرت خودش و دوران خوب استقلال دست به آن جابهجایی زد، کارش اقدام موثری توصیف شد که روانی فنی و اقتدار رفتاری را به استقلال برگرداند اما کار منصوریان در نامطمئنترین شرایط وی صورت میگیرد و اگر حاصل آن در درازمدت منفی باشد و رحمتی و رحمتیها را به ترکیب اصلی استقلال برگرداند و دوران منصوریان را در این باشگاه به پایان برساند، از آن فقط به عنوان یک ترفند بسیار دیرهنگام و سیاستی ناقص و نمادین یاد خواهد شد. اینها پیامدها و احتمالهای برخاسته از کارهایی است که شاید در نگاه نخست مشابه نشان بدهد اما در تضادها و تفاوتهای فراوان آنها با یکدیگر نیز تردیدی وجود ندارد.
ارسال نظر