تیم ملی خانه نکونام
جواد نکونام کفشهایش را آویخت، بیآنکه به رسم معمول فوتبالیها در یک مسابقه رسمی در میان هیاهوی تماشاگران چهار گوشه زمین را ببوسد.
ایران ورزشی: جواد نکونام کفشهایش را آویخت، بیآنکه به رسم معمول فوتبالیها در یک مسابقه رسمی در میان هیاهوی تماشاگران چهار گوشه زمین را ببوسد. خداحافظی نکونام متفاوت از بقیه بود. نه تشویقهای بیامان تماشاگران، نه اشک و گونههای نمناک و نه عکاسانی که در پی او بدوند تا آخرین فریمها را از این بازیکن بزرگ ثبت کنند.
بیشک جواد نکونام بازیکن بزرگی بود؛ سوای کاپیتانی تیم ملی و جدا از ۱۵۱ بازی که با پیراهن ایران به میدان رفت، او قلههای بزرگی را فتح کرد. نخستین بازیکن ایرانی بود که در لالیگا نه فقط بازی که گل زد؛ آن هم گل به رئال مادرید با آن همه ستاره دانه درشت و سرشناس.
اما اوج درخشش نکو در فوتبال اروپا، گل ثانیههای پایانی یورو لیگ میان اوساسونا و بوردو بود که ورق را برای اهالی پامپلونا عوض کرد و در میان یأس و ناامیدی هواداران اوساسونا، با فرار استثنایی از تله مدافعان و ضربه سر دیدنیاش - که متخصص اینگونه گلها است - تیم حذف شده پامپلونا را به مرحله بعدی فرستاد.
در زندگی جواد نکونام فراز و نشیبهای فراوانی وجود دارد. از آن مصدومیت لعنتی در روزهای آخر فصل ۸-۲۰۰۷ که او را حدود یک سال خانهنشین کرد تا همگان پایان فوتبال این ستاره را پیشبینی کنند اما نکو با انگیزه و پشتکار دوباره به میادین بازگشت و آمادهتر از قبل، برای اوساسونا و تیم ملی ایران به میدان رفت.
همه اینها بخشی از افتخارات آقای شماره ۶ است؛ اما این کارنامه درخشان و پر طمطراق، یک جای خالی و یک نقطه ضعف دارد که بد جوری توی ذوق میزند؛ محبوبیت!
جواد پلههای ترقی را در راهآهن پیمود و یک فصل به عنوان یار کمکی به جوانان هما رفت تا در لیگ جوانان بدرخشد. همان سال او به تیم جوانان ایران دعوت شد و این آغاز راه ستاره بود. نکونام از تیم جوانان، به پاس تهران رسید و در این تیم تبدیل به بازیکنی بزرگ و ملی شد.
صعود به جام جهانی ۲۰۰۶، این فرصت را برای شماره ۶ تیم ملی - که جانشین شایستهای برای کریم باقری بود - فراهم آورد تا بازی در لالیگا را تجربه کند. البته نکونام یک سال قبل از جام جهانی، در لیگ امارات توپ زده بود.
با خروج جواد از ایران، اتفاقات عجیبی در لیگ ایران رخ داد. پاس که خاستگاه نکونام محسوب میشد، به همدان منتقل شد تا عملا نکونام در فوتبال داخلی صاحب پایگاه ویژهای نباشد.
از همین رو نکو وقتی فکر بازگشت به فوتبال ایران را در سر میپروراند، به دنبال تیمی پرهوادار میگشت تا پایگاه از دست رفته خود را احیا کند و به یکی از دو تیم پرطرفدار ایران - استقلال یا پرسپولیس - وصل شود. نکونام به دلایلی که منطقی هم به نظر میرسید، استقلال را انتخاب کرد؛ تیمی که میتوانست آینده مربیگری او را تضمین کند. استقلال برخلاف رقیب سنتیاش پرسپولیس، از مدعیان کمتری برخوردار بود.
در پرسپولیس، کنار زدن علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، علی کریمی، افشین پیروانی و حتی یحیی گلمحمدی بسیار دشوار به نظر میرسید.
پس استقلال با تک گزینهای به نام قلعهنویی، بستر مناسبتری داشت و کنار زدن امثال مظلومی یا منصوریانی که هنوز یک مربی نوپا بود، راحتتر و رسیدن به نیمکت استقلال سهلالوصولتر.
جواد با الهام از حرف معروف علی پروین درباره علی دایی که گفته بود: «آقای دایی شما مشهوری اما محبوب نیستی»، استقلال را به عنوان خانه خود انتخاب کرد اما داستان مطابق پیشبینیهای آقای شماره ۶ پیش نرفت و چون دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجیدند و جواد با چالش سختی به نام امیر قلعهنویی مواجه بود؛ سرانجام این جواد نکونام بود که رقابت را به قلعهنویی واگذار کرد و نتوانست به اهدافی که برای استقلال در سر داشت نزدیک شود.
حالا جواد نکونام کفشهایش را آویخته است؛ اتفاقی در سکوت و آرامش که تنها مورد بحث و جدل رسانهها شده است. جواد که از سالها قبل برای پایان فوتبالش نقشههای فراوانی کشیده بود، تیم ملی را بهترین مکان برای رشد و پیشرفت انتخاب کرد؛ چرا که با از بین رفتن پاس، با شکست خوردن پروژه استقلال و محال بودن کار در تیمی مثل اوساسونا، تیم ملی تنها جایی است که نکو در آن میتواند حکم پادشاه را داشته باشد. تعامل خوب با کیروش و زبان مشترک به علاوه ۱۵۱ بازی ملی؛ تیم ملی خانه نکونام است. او شاید از تیم ملی بتواند وارد عرصه مربیگری شود و نقشههایش را پیاده کند و سرانجام به عنوان مربی روی نیمکت بنشیند. تردیدی نیست که کیروش به روزهای پایانی همکاریاش در تیم ملی نزدیک میشود و آلترناتیو او، چه کسی بهتر از نکونام که هم کار را از کیروش آموخته و هم برای مربیگری تمام فاکتورهای لازم را داراست.
بیشک جواد نکونام بازیکن بزرگی بود؛ سوای کاپیتانی تیم ملی و جدا از ۱۵۱ بازی که با پیراهن ایران به میدان رفت، او قلههای بزرگی را فتح کرد. نخستین بازیکن ایرانی بود که در لالیگا نه فقط بازی که گل زد؛ آن هم گل به رئال مادرید با آن همه ستاره دانه درشت و سرشناس.
اما اوج درخشش نکو در فوتبال اروپا، گل ثانیههای پایانی یورو لیگ میان اوساسونا و بوردو بود که ورق را برای اهالی پامپلونا عوض کرد و در میان یأس و ناامیدی هواداران اوساسونا، با فرار استثنایی از تله مدافعان و ضربه سر دیدنیاش - که متخصص اینگونه گلها است - تیم حذف شده پامپلونا را به مرحله بعدی فرستاد.
در زندگی جواد نکونام فراز و نشیبهای فراوانی وجود دارد. از آن مصدومیت لعنتی در روزهای آخر فصل ۸-۲۰۰۷ که او را حدود یک سال خانهنشین کرد تا همگان پایان فوتبال این ستاره را پیشبینی کنند اما نکو با انگیزه و پشتکار دوباره به میادین بازگشت و آمادهتر از قبل، برای اوساسونا و تیم ملی ایران به میدان رفت.
همه اینها بخشی از افتخارات آقای شماره ۶ است؛ اما این کارنامه درخشان و پر طمطراق، یک جای خالی و یک نقطه ضعف دارد که بد جوری توی ذوق میزند؛ محبوبیت!
جواد پلههای ترقی را در راهآهن پیمود و یک فصل به عنوان یار کمکی به جوانان هما رفت تا در لیگ جوانان بدرخشد. همان سال او به تیم جوانان ایران دعوت شد و این آغاز راه ستاره بود. نکونام از تیم جوانان، به پاس تهران رسید و در این تیم تبدیل به بازیکنی بزرگ و ملی شد.
صعود به جام جهانی ۲۰۰۶، این فرصت را برای شماره ۶ تیم ملی - که جانشین شایستهای برای کریم باقری بود - فراهم آورد تا بازی در لالیگا را تجربه کند. البته نکونام یک سال قبل از جام جهانی، در لیگ امارات توپ زده بود.
با خروج جواد از ایران، اتفاقات عجیبی در لیگ ایران رخ داد. پاس که خاستگاه نکونام محسوب میشد، به همدان منتقل شد تا عملا نکونام در فوتبال داخلی صاحب پایگاه ویژهای نباشد.
از همین رو نکو وقتی فکر بازگشت به فوتبال ایران را در سر میپروراند، به دنبال تیمی پرهوادار میگشت تا پایگاه از دست رفته خود را احیا کند و به یکی از دو تیم پرطرفدار ایران - استقلال یا پرسپولیس - وصل شود. نکونام به دلایلی که منطقی هم به نظر میرسید، استقلال را انتخاب کرد؛ تیمی که میتوانست آینده مربیگری او را تضمین کند. استقلال برخلاف رقیب سنتیاش پرسپولیس، از مدعیان کمتری برخوردار بود.
در پرسپولیس، کنار زدن علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، علی کریمی، افشین پیروانی و حتی یحیی گلمحمدی بسیار دشوار به نظر میرسید.
پس استقلال با تک گزینهای به نام قلعهنویی، بستر مناسبتری داشت و کنار زدن امثال مظلومی یا منصوریانی که هنوز یک مربی نوپا بود، راحتتر و رسیدن به نیمکت استقلال سهلالوصولتر.
جواد با الهام از حرف معروف علی پروین درباره علی دایی که گفته بود: «آقای دایی شما مشهوری اما محبوب نیستی»، استقلال را به عنوان خانه خود انتخاب کرد اما داستان مطابق پیشبینیهای آقای شماره ۶ پیش نرفت و چون دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجیدند و جواد با چالش سختی به نام امیر قلعهنویی مواجه بود؛ سرانجام این جواد نکونام بود که رقابت را به قلعهنویی واگذار کرد و نتوانست به اهدافی که برای استقلال در سر داشت نزدیک شود.
حالا جواد نکونام کفشهایش را آویخته است؛ اتفاقی در سکوت و آرامش که تنها مورد بحث و جدل رسانهها شده است. جواد که از سالها قبل برای پایان فوتبالش نقشههای فراوانی کشیده بود، تیم ملی را بهترین مکان برای رشد و پیشرفت انتخاب کرد؛ چرا که با از بین رفتن پاس، با شکست خوردن پروژه استقلال و محال بودن کار در تیمی مثل اوساسونا، تیم ملی تنها جایی است که نکو در آن میتواند حکم پادشاه را داشته باشد. تعامل خوب با کیروش و زبان مشترک به علاوه ۱۵۱ بازی ملی؛ تیم ملی خانه نکونام است. او شاید از تیم ملی بتواند وارد عرصه مربیگری شود و نقشههایش را پیاده کند و سرانجام به عنوان مربی روی نیمکت بنشیند. تردیدی نیست که کیروش به روزهای پایانی همکاریاش در تیم ملی نزدیک میشود و آلترناتیو او، چه کسی بهتر از نکونام که هم کار را از کیروش آموخته و هم برای مربیگری تمام فاکتورهای لازم را داراست.
پ
نظر کاربران
متاسفانه نویسنده طرفدار لنگ بوده واطلاعات اشتبا به مردم می دهد نکونام طرفدارمتاسب استقلال کبیراست همه خانواده اش طرفدار استقلال هستند وخیلی دوست داش باپیراهن تیم محبوبش ازفوتبال خداحافطی کند اما حیف شد که نشد.