مظلومی واقعا چه می کند؟
بازی روز یکشنبه استقلال با تراکتورسازی ابهامات بسیاری را بر جای گذاشت و جدای از موارد مربوط به سیدمهدی رحمتی، بیشترین سوالساز این روز در اردوی آبیها پرویز مظلومی بود
او با کدامین اطمینان پروپژیچ را از ابتدا در ترکیب تیم گذاشت و اگر این کروات بلندبالا به هر شکل مهیای این میدان بود به چه سبب از شروع نیمه دوم جای او را به محسن کریمی داد؟ مظلومی چرا خط دفاعی را در زمین چید که هر بازیکنی در اردوی رقیب قادر به نفوذ در آن بود و اگر امید نورافکن آنگونه پیشتر در دفاع چپ درخشیده بود، به چه سبب این بار این همه ضعیف بود؟ مظلومی چرا دو هفته پیش حنیف عمرانزاده را تاراند تا بعد از محرومیت مگویان مجبور به بازگرداندن همین مدافع با سلام و صلوات شود و اگر امین حاجمحمدی را همانقدر خوب میدانست که خود این بازیکن گمانش را دارد، چرا او را به مدت حدود ۲۰ هفته پشت خط نشاند و ذخیره مطلق مگویان تلقی کرد و حالا که آن شرایط برداشته شده، برای بازگرداندن روحیه به حاجمحمدی چه کرده بود؟ برای بازیکنی که هر چند گل اول استقلال را برابر تراکتورسازی زد اما با اشتباهی بچگانه امکان زدن گل سوم و پیروزیساز حریف را به آلویس نانگ بخشید.
چرا اینقدر نوسان؟
اگر تمام قوام از کف رفته مرکز خط میانی آبیها به «روزبه چشمی این روزها مصدوم و غایب» مربوط میشده، پس مظلومی به عنوان سرمربی چکاره است و چه کرده است تا امید ابراهیمی آن وسطها تنها و بلاتکلیف نماند و اگر فرشید اسماعیلی همانقدر با استعداد است که برخی دیدارهای استقلال و بعضی مسابقات تیم ملی امید در دو سال اخیر گواهی داده چرا وی در استقلال اینقدر نوسان دارد؟
سوال بیپاسخ
این یک سوال بزرگ و عمده و بیجواب است که چرا «استقلال مظلومی» در اکثر دیدارهای بزرگ کم میآورد و در سطح خود ظاهر نمیشود؟ استقلال رسیدنش به فینال جام حذفی را نیز تا حد زیادی مدیون درخشش فردی مهدی رحمتی است که در جنگ مهار پنالتیها برابر نفت کولاک کرد و سپس سد راه تراکتوریها در تبریز هم شد.
مظلومی در قامت قلعهنویی!
مظلومی مربی خوب و شریفی است اما او بسیاری از انتظارها را در فصل جاری برآورده نکرده است. مظلومی ابتدا با این هدف مجددا جذب آبیها شد که جای امیر قلعهنویی محتاط شده را در نیمکت آنان بگیرد و روح تهاجمی از کف رفته را به استقلال برگرداند و هر چند در ابتدای فصل در این زمینه قدری موفق بود اما هر چه مسابقات بیشتر پیش رفت، مظلومی هم محتاطتر و تیمش کمفروغتر و تدافعیتر شد و در نیمفصل دوم او فرق چندانی با «قلعهنویی دو سال آخر زمامداریاش در استقلال» نداشته است.
برای پرویزخان این یک ایراد بزرگ است که کاپیتان تیمش کارهایی را انجام میدهد که از حیطه اختیارات یک کاپیتان هم خارج است و بدتر از آن برنامه نداشتن او برای دیدارهای بزرگ و در مواردی است که فن و تاکتیک باید استقلال را از تنگناها عبور بدهد.
فقدان برخورد علمی
مظلومی دیروز مدعی شد که رفتن جاسم کرار استقلال را تضعیف کرد حال آنکه خود او پس از قطع امید کردن تمامی آبیها از این هافبک مستعد اما ناآرام عراقی رفتن او را بهتر از ماندنش دانست.
حکایت او حکایت همه مربیانی است که وقتی رقابت در عرصههای فنی را میبازند و به لحاظ میدانی کم میآورند، هر چیزی را عمده میکنند تا قضایا را توجیه کنند. حال آنکه فقدان برخوردهای فنی قوی و نگرش علمی لازم از سوی همین مربیان سببساز ماجراها و نقصها و ناکامیها بوده است.
ارسال نظر