آیا فوتبال متاثر از لیبرالیسم است؟ (۲)
ترکیب تیم فوتبال بیش از هر ورزش شباهت به ترکیب جامعه انسانی دارد، جوامع در اصل از تجمع و ترکیب افرادی با تفاوتهای ظاهری تا تمایز در فیزیک و توانایی جسمی و ذهنی تشکیل میشوند.
مفهوم متفاوت عدالت در فوتبال
ترکیب تیم فوتبال بیش از هر ورزش شباهت به ترکیب جامعه انسانی دارد، جوامع در اصل از تجمع و ترکیب افرادی با تفاوتهای ظاهری تا تمایز در فیزیک و توانایی جسمی و ذهنی تشکیل میشوند، تیمهای فوتبال نیز از گردهمایی افراد متفاوت با تواناییهای متفاوت تشکیل میشود، از اینرو برخلاف اغلب ورزشها مبتنی بر رقابت نخبگان جسمی و نیروهای برابر و هموزن نیست بنابراین شرایط ایجاب میکند رقابت فقط بر مبنای قوانین یکسان (خنثی و بیطرف) تدوین و اجرا شود و بر این مبنا نیز قابلیت اجرا و برگزاری پیدا میکند.
از اینرو مفهوم عدالت در آن به مفهوم برابری در مقابل قانون و شاخه انگلیسی مدرنیته نزدیک است و عدالت در آن فقط با برابری در مقابل قانون قابل تحقق است، بنابراین هرگونه تدبیر برای برابر کردن نیروها و امکانات با اصل فوتبال در تضاد قرار میگیرد و قدرت تیمهای فوتبال در دست یافتن به ترکیب مطلوب، متعادل و موزون از افراد گوناگون با تواناییهای متفاوت حاصل میشود به همین دلیل همواره دیدگاه چپ دچار خطا میشود (۷) ، مثلاً تقاضای توزیع عادلانه کل درآمد حاصل از فوتبال میان باشگاهها با هر نیتی از اساس بیپایه است چون در ایجاد درآمد، باشگاههای پرطرفدار سهم بیشتری دارند
چون ثروت حاصل از کار (در این اندیشه) متعلق به تولیدکننده ثروت است از اینرو تقسیم ثروت بدون رضایت مالک آن یا تصاحب ثروتی که برای تولید آن زحمتی کشیده نشده غیرعادلانه خواهد بود و قانون فیرپلی مالی یوفا و نگاه فرانسوی آقای پلاتینی نه فقط از این بابت که در تعارض با قانون تجارت قرار میگیرد و در سیاستهای داخلی و میزان سرمایهگذاری بنگاه اقتصادی (باشگاه) مداخله میکند ( ۸ ) بلکه در اساس خود مردود است.
در فوتبال بارها شاهد بودیم که گمنامترینها صاحبنامان را به زانو در میآورند. همین نگاه به عدالت میتواند قرینه دیگری بر شناسنامه انگلیسی فوتبال باشد. در شاخه انگلیسی مدرنیته آزادی بر برابری مقدم است اما در شاخه فرانسوی آن برابری بر آزادی پیشی میگیرد و بیجهت نیست فرانسه از دریای خون گذشت تا به آزادی رسید اما انگلیس در حرکتی تدریجی علاوه بر آزادی با کمترین هزینه به برابری در مقابل قانون نیز نایل شد. از زاویه دیگر در بخش بعدی به این مساله بازخواهیم گشت.
پروسه طولانی تغییر و تدوین قوانین جدید در بورد فوتبال
با اتفاقات جدید تجدید نظر و تدوین قوانین جدید ضرورت پیدا میکند. دلیل اصلی همهگیر شدن فوتبال قوانین اندک و ساده آن است پس وضع هر قانون جدید با آن در تعارض قرار میگیرد و همچنین اقتدار داوری را به مخاطره میاندازد که چنان در فوتبال جاافتاده که حتی کودکان در بازی خود به تصمیم اشتباه داوری که خود انتخاب کردهاند گردن مینهند.
این روزها استفاده از ابزارهای الکترونیکی برای کاهش اشتباهات داوری طرفداران زیادی دارد اما بورد فوتبال مقاومت میکند. علل مقاومت از این قرار است که با کاهش اقتدار داور، فوتبال وابسته به ابزارهایی میشود که دور از دسترس عموم است و نیز در صورت بروز نقص فنی مسوولیت فردی لوث شده، در فقدان فرد مسوول نظیر شرایط بد آب و هوایی بازی باید تکرار شود.
اما مهمترین دلیل آن را باید در رویکرد اندیشه آنگلوساکسونی بورد فوتبال جستوجو کرد، چرا که سنت جایگاه مهم و والایی در این اندیشه دارد و تغییرات جزیی را هم به سختی میپذیرد. در این اندیشه سنت را عقلانیت انباشتهشده در طول زمان میدانند و بر این استدلال که تاکنون امور زندگی و نیازهای ما را این سنن جوابگو بوده، تغییر دادن آن دور از عقل سلیم است بنابراین این تفکر تغییرات ناگهانی و انقلابی را برنمیتابد و وادار کردن مردم به ترک عادات قدیمی و تن دادن ناگهانی به قواعد جدید را ناممکن و زیانآور میداند و هرگونه اصلاح و تغییر در سنت باید تدریجی، بطئی و در راستای حفظ نظم موجود انجام پذیرد.
تاریخ ۸۰۰ساله مشروطه سلطنتی انگلیس بهخوبی گواه این نوع رویکرد به تغییرات و در مورد فوتبال نیز بهعنوان پدیدهای انگلیسی صدق میکندو بر همین اساس و استدلال که فوتبال تاکنون با تکیه بر سنتهای قبلیاش به چنین جایگاه رفیعی در جهان دست پیدا کرده است پس تغییر باید با احترام به سنت و در راستای آن مورد ارزیابی و مداقه قرار گیرد، شیوهای که نیازمند تفسیر جدید و موسع از سنت است تا تغییرات را در برگیرد.
به زبان دیگر آن را جذب و از آن خود کرده و به بخشی از سنت تبدیل شود و با این حساب برخلاف تصور رایج فیفا در واقع نقش اجرایی و بیرونی با اختیاراتی محدود در تغییر مقررات در فوتبال دارد و ریشههای فکری فوتبال را بایستی در شیوه و رویکرد بورد به مسائل فوتبال و هدایت به وسیله اندیشه انگلیسی آن جست.
شاید یکی از بدفهمیها نسبت به مقوله فوتبال را، در درک ناقص استقلال آن از سایر مقولهها باید جست. در تفکر موسوم به مدرنیته اصولاً و عموماً هر مقولهای در استقلال و تمایزش از سایر مقولهها تعریف میشود، امروزه استقلال فوتبال را در نفی حضور دولتها و قدرتهای سیاسی میفهمند در حالی که استقلال را باید در معنی وسیع و کاملتر آن فهمید و هرگونه استفاده و سوءاستفاده از فوتبال و اینکه فوتبال در ذیل یا خدمت اهداف دیگری قرار گیرد با ذات فوتبال و استقلال آن در تعارض قرار میگیرد نمونه آشکار آن فوتبال ملی است که نسبت به باشگاه متاخر بوده و خواه و ناخواه پای ملت و دولت را به میان کشیده و به زبان دیگر دولت به نمایندگی از ملت متولی اصلی آن میشود.
مبارزه طولانیمدت اتحادیه فوتبال انگلیس که تا تحریم جام جهانی اروگوئه هم پیش رفت و سرانجام تیمهای ملی را از زیر نفوذ دولتها و سیاست خارج و مسوولیت آن را به فدراسیونهای فوتبال واگذار کرد که زیر نظر فیفا و مستقل از قدرتهای سیاسی عمل میکند و نتیجه نهایی این مبارزه نفسگیر که حدود یک قرن زیر پوست فوتبال جریان داشت سختگیری کنونی فیفا در مورد دخالت دولت در فوتبال و تعلیق فدراسیون آنهاست و این عمل در راستای استیفای استقلال فوتبال از هر مقوله دیگر و به این معنی است که نگاه به هر تیمی اعم از ملی، باشگاهی و محلی باید فوتبالی باشد.
ریشه در اندیشه مدرنیته و مفهوم استقلال (مفهوم اساسی فرد مستقل و دارای اراده) در آن دارد که هر تیمی با هر عنوانی باید در خدمت مصالح فوتبال عمل کند و فوتبال نباید تحت نفوذ و در خدمت هیچ مقولهای اعم از برانگیختن احساسات ناسیونالیستی یا اهداف سیاسی و... دولتها قرار گیرد از اینرو تیم ملی انگلیس برای اتحادیه فوتبال انگلیس بر فلان تیم محلی ارجحیتی ندارد تا از امتیاز ویژه اعم از تعطیلی لیگ و... برخوردار شود. ( ۹ ) مهم خود فوتبال است که باید استقلال خود را در تمامیت آن حفظ کند.
حرفهای شدن فوتبال اگر در خدمت فوتبال و در جهت رشد و توسعه آن نبود در مقابل آن مقاومت میکردند و برخلاف این نظر در برخی محافل فوتبال ایران که میگویند با حرفهای شدن، فوتبال در خدمت پول و سرمایه درآمد و معصومیت خود را از دست داد، فوتبال با حرفهای شدن با جهش مواجه شد و در راستای اهداف اصلی خود در عرض کمتر از دو دهه رشد و توسعه پیدا کرده و متحول شد و شاهد تحول کیفی و ارتقای سطح فنی و از نظر میزان جذب هوادار با کل یک قرن و اندی سابقه از زمان تولدش قابل قیاس نیست. لیگ برتر در مسیر حرفهای کردن فوتبال انگلیس در شناخت مناسبات و تن دادن به الزامات آن زودتر و کاملتر و درحرکتی تدریجی و با کمترین محدودیت عمل کرده و میکند و نتایج آن، بهتدریج در فوتبال جزیره ظاهر خواهد شد که خود مطلب جداگانه میطلبد.
منحنی سیر تحول و حرفهای شدن فوتبال جزیره مطابق با شناسنامه انگلیسی آن را میتوان در تحول مربی سنتیای مثل سر الکس فرگوسن دید که در طول دو دهه و اندی، احیای منچستر را از دیدگاهی سنتی با تربیت بازیکنان بومی نظیر گیگز، اسکولز، بکام، بات و برادران نویل در آکادمی منچستر آغاز کرد و امروزه رونالدو، نانی، یانوزای، اندرسون و برادران داسیلوا بازیکنان بینالمللی تربیتشده این آکادمی هستند و زمانی که از منچستر رفت فوتبال مدرن به سنتی رایج نهتنها در منچستر بلکه در فوتبال جزیره تبدیل شده بود.
او این کار را در پروسهای تدریجی و طولانی در منچستر انجام داد و نهتنها خود نیز از مربیای سنتی، اخمو، سختگیر و بداخلاق به مربیای مدرن، منعطف و بهروز تحول پیدا کرد بلکه شاهکارش این بود که هم به سنت تفکر انگلیسی و هم سبک فوتبال انگلیس وفادار ماند، نه آن چیزی که در بایرن شاهدیم که بهکلی دگرگون شد و کمتر اثری از سبک فوتبال آلمانی در آن دیده میشود.
این پیرمرد اسکاتلندی که هاروارد معتبرترین دانشگاه دنیا به عنوان استاد افتخاری از او دعوت کرده تا موضوع تدریساش موفقیت تجاری باشگاه منچستر در سالهای اخیر باشد، ثابت کرد که میتواند در کار خود خلف شایستهای برای فیلسوف همنام سلفش آدام فرگوسن باشد.
شاید در اینکه فوتبال از مدرنیته و به ویژه از شاخه انگلیسی آن تاثیرپذیرفته کمتر بتوان مناقشه کرد، اگر بازی فوتبال را فعالیتی بدانیم که در عرصه جامعه مدنی و قریب به مدلی آرمانی از آن جریان پیدا میکند که به تعریف فیلسوفان آزادی عرصهای برای فعالیت افراد که فقط قانون بر آن حاکم است و هیچ قدرت فراتر در آن نفوذی نداشته و داور نقشی جز نظارت بر اجرای درست قوانین و صیانت از فعالیت افراد در تعقیب اهداف شخصی و گروهی در چارچوب قانون و جریمه متخلفان و متجاوزان به حقوق دیگران (نقشی که در این تفکر برای دولت قائلند) ندارد .
خود نیز زیر نظارت مستقیم تماشاگر (مردم) فعالیت میکند این اصل اولیه در علم اقتصاد از بنیانگذار آن آدام اسمیت که «آزادی افراد (آزادی عمل بازیکن فوتبال) در جستوجوی منافع شخصی (گل زدن، دفاع) خود در شرایط معینی (حکومت قانون) منتهی به نفع تمام افراد و کل جامعه (برد بازی) میشود» تطابق حیرتآوری با بازی فوتبال پیدا میکند.
برنارد مندویل ضمن تایید، در توضیح و بسط نظریه هماهنگی منافع فردی و جمعی نظریه جدیدی در کتاب «افسانه زنبوران» مطرح میکند مبنی بر اینکه «رذیلتهای فردی موجب به وجود آمدن فضیلتهای جمعی میشود». این نظریه نیز قرابت عجیبی با بازی فوتبال بالاخص بعد از حرفهای شدن آن دارد، چون در فوتبال به جهت برخورداری از آزادی و امکان عمل فراوان، هر بازیکنی میخواهد خود را نشان بدهد و بهترین باشد و منافع و اهداف شخصی نظیر کسب شهرت و افتخار و رذیلتهای فردی نظیر خودخواهی، جاهطلبی و با حرفهای شدن فوتبال کسب مال و ثروت فراوان (ثروتاندوزی، مالدوستی) و... را دنبال میکند.
اما موجب خلق فضیلتهای جمعی میشود و در نهایت افتخار نصیب تیم شده و در فوتبال ملی بیشتر از آن نصیب ملت میشود. شاید به همین دلیل همه افراد یک ملت به نوعی تیم ملی خود را آیینهای برای ملت خود میدانند و به نوعی تیم و ملت در -شکست و پیروزی- وحدت پیدا میکنند. اما اینکه فوتبال در اساس خود بر چنین تفکری بنا شده است، نیاز به کار جدی، طولانی و دسترسی به اسناد و منبع اولیه در شکلگیری این بازی دارد.
در این نوشته به واقع نتوانستیم به پاسخی برای پرسش اول مقاله برسیم که فوتبال چگونه توانسته چنین جایگاهی را در جهان امروز احراز و توجه میلیاردها انسان را به خود جلب کند و رمز تحول و توسعه روزافزون و مداوم آن چیست؟ پرسش و پاسخ را دو روی یک سکه میدانیم و عرصه هنر هم نیست که به هر حال قوه خیال میدانی برای جولان دارد.
هنرمند میتواند سوال طرح و از پاسخ فرار و آن را به مخاطب واگذار کند پس خود را موظف به پاسخ میدانیم بنابراین با توجه به مضمون نوشته که سعی کردیم میان اندیشه مدرنیته و فوتبال پیوندی برقرار کنیم از ادبیات یاری میگیریم، عرصهای که هنوز چشمه خلاقیت ایرانی در آن به کلی خشک نشده و حتی واردات فکر و اندیشه پارهپاره هم نتوانسته بهطور کامل ادبیات را زمینگیر کند و از این طریق هنوز تا حدودی قادر به انتقال مفاهیم به مخاطب هستیم. با چند جمله که میتواند پاسخ تلقی شود مقاله را به پایان میبریم.
اگر توانسته باشیم نسبتی هر چند اندک میان فوتبال و تفکر دورانساز جدید برقرار کنیم تفکری که در دورهای کوتاه چهره جهان را بهکلی دگرگون کرد و تحولات ناشی از آن بسی عظیمتر از کل تحولاتی بود که تاریخ تا قبل از آن به یاد داشت، هنوز نهتنها از سرعت تحولات آن کاسته نشده بلکه روز به روز هم سرعت بیشتری میگیرد به حدی که جوانان را در خیل پیران قرار میدهد و هیچ نقطه از جهان نتوانسته از میدان تاثیر آن در امان بماند.
شاید فوتبال نیز در تاثیر و تاثر متقابل با این اندیشه و به بیان سادهتر در تجانس با آن همچون رودی باشد که به این جریان خروشان پیوسته و نقشی در سرعت گرفتن آن و نقشی در تغییر چهره جهان و وجهی از آن را نمایندگی میکند. شاید هم چون سازی باشد در همراهی آهنگی موزون که به وسیله ارکستر بزرگی نواخته میشود و شاید خلأ آن احساس نشود، اما بودنش در همراهی با آهنگ بهطور غریزی بهقول زندهیاد احمد شاملو چنان به «استدراک همگان» در آمده که در این همنوایی «جایگاه ویژه» برای خود دست و پا کرده است.
۷- نگاه چپ در اشکال گوناگون، همواره در فوتبال حضور داشته است که تاکید بر اولویت کار گروهی نسبت بهکار انفرادی دارد. حتی شاهد مربی نسبتاً موفقی نظیر آرسن ونگر فرانسوی سوسیالیستمزاج نیز هستیم که منکر نگاه یکسان به اهمیت فرد و گروه در بازی فوتبال هستند و اخیراً نیز گفته است فوتبال بازی گروهی است و جوایز فردی انتخاب بهترین بازیکن سال بیمعنی است و باید برچیده شود.
البته نگاه آقای ونگر علاوه بر تاکید بر گروهی بودن بازی فوتبال شامل موارد دیگر نظیر تربیت بازیکنان جوان و فروش آنها در نیمه راه ستاره شدن (فابرگاس و فان پرسی)، اجتناب از خرید ستاره و فوقستاره تا حد ممکن، صرفهجویی در هزینهها و نزدیک کردن دستمزد بازیکنان به هم و اکتفا به درآمدهای باشگاه و پرهیز از سرمایهگذاری جدید و... نیز میشود.
۸- در سالهای اخیر موفقیتهای متوالی بارسا که در این سبک، جنبه گروهی بازی چربش آشکاری داشت، این نگاه به فوتبال که زمینه مساعد قبلی نیز برای آن در فوتبال ما وجود داشته، که آن را مثلاً در تعریفهای اغراقآمیز از اسطورهای چون دهداری میتوان مشاهده کرد و این سبک در سالهای اخیر شیفتگان زیادی از مربیان گرفته تا مجریان و گزارشگران و کارشناسان رسانه ملی پیدا کرد.
اما هیچکس نتوانست نقش خلاقیت فردی فوقستارهای چون مسی را منکر شود که به تنهایی گرههای کور بازی گروهی بارسا را با نبوغ فردی خود میگشود و ختم کلام اینکه: اگر بازیکنان دو تیم روبات و از بیرون هدایت شوند ماهیت بازی فوتبال ایجاب میکند برای این بازی روبات خلاق طراحی شود. میتوان نقش فرد را کمرنگ کرد اما به دلیل نقش ذاتی آن در این بازی قابل حذف نیست و فراموش نیز نباید کرد که فوتبال در ترکیب متعادل از بازی انفرادی و گروهی به اوج زیبایی خود میرسد.
۸- باشگاهها به عنوان بنگاهی تجاری میتوانند از دخالت یوفا در امور داخلی خود به دادگاههای اروپا شکایت کرده و خواستار لغو این قانون شوند و یوفا را محکوم کنند. چون باشگاهها علاوه بر فعالیت ورزشی در دوران حرفهای در چارچوب قانون تجارت عمل میکنند.
۹- تصوری رایج میان کارشناسان و گزارشگران رسانه ملی ما که اغلب عدم موفقیت تیم ملی انگلیس را به فقدان یا کمی عرق و تعصب ملی انگلیسها نسبت میدهند؛ حرفی مضحک در مورد ملتی که حتی برای منافع نامشروع کشور خود (استعمار) در گوشهگوشه جهان قربانی داده است.
ارسال نظر