در استقلال چه میگذرد؟
استقلال در شرایطی مهیای بازی مهم هفته آیندهاش با ذوبآهن در هفته هجدهم لیگ برتر فوتبال کشور میشود که نوعی عدم رضایت نزد مربیان و بازیکنانش و چیزی شبیه به اطمینان کاذب نزد مدیرانش احساس میشود.
مربیان استقلال و در صدرشان مظلومی معتقدند کوتاهی در جذب نفرات قوی و تازه در نقل و انتقالهای میان فصل شاید به معنای گرفته شدن هر دو جام عمده کشور از آبیها تمام شود و بازیکنان به رغم دریافت گاه به گاه بخشی از مطالباتشان از نحوه و زمان پرداختها در این فصل راضی نیستند و حتی بین مدیران چند دستگی به چشم میخورد. مسائل علی نظری جویباری که مشخص نیست بالاخره استعفا داده یا نه و هنوز مسوول هست یا خیر و رویارویی او با مسعود معینی و وجود چند طیف تفکر در هیات رییسه به این معنا است که حرفهای هر یک از سران استقلال لزوما حرف نفرات دیگر نیست. در دو فصل اخیر بارها اتفاق افتاده که سایر سران استقلال کوشیدهاند اظهارات افشارزاده را جمع و جور و حتی رفع و رجوع کنند و یک نمونه اخیر آن درخصوص جانشینی منصور پورحیدری بوده است و مسائلی از این دست و انتقاد تعدادی از مقامهای باشگاه و حتی مقداد نجفنژاد از مسائل فنی تیم و سپس دخالت افشارزاده برای پوشش دادن این قضیه و دفاع او از دستاوردهای مظلومی حاکی از آن است که هر کدام از مدیران چیزی را به صلاح میدانند که لزوما از منظر دیگران اقدام بایستهای نیست.
اینکه چرا استقلال مدیرانی «یکفکر» ندارد، شاید یک مشکل هولناک نباشد اما حتی در بحثهای مالی و اسپانسرینگ تیم آنقدر حرفهای ضد و نقیض زده میشود که به نظر میرسد مرکزیت لازم در راس باشگاه نیست و هرکس براساس سلیقه خودش حرف میزند و هنوز که هنوز است کسی نمیداند شاهرخ سبک دست تا چه حد اسپانسر آبیها است (آیا او اصولا حامی مالی این تیم هست؟!) یا بهرام امیری در گذشته چه کرده و حالا چه میکند و عباس کردنوری که از مردان ارزشمند قدیمی استقلال است نیز شرح وظایف مشخصی ندارد یا اگر دارد و آنها را انجام میدهد، آثار آن به وضوح در چرخههای کاری باشگاه احساس نمیشود.
در چنین شرایطی باید کادر فنی و بازیکنان استقلال را بابت نتایج کسب کردهشان ستود. این تیم در کل فصل فقط یک شکست داشته و محصول آن صدرنشینی در لیگ برتر و رسیدن به فینال جام حذفی است. اینکه چطور میتوان درخواستها و برنامههای سرمربی چنین تیمی را در ایام نیم فصل تا حد بالای ۹۵ درصد رد کرد و نیروهای دلخواه او را به تیم نیاورد، یک معضل و موضوع عجیب است و غریبتر از آن حکم و نظر مدیران باشگاه است که میگویند این تیم به نفرات جدید نیاز ندارد زیرا بدون آنها هم صدرنشین شده است!
نمیدانیم مشکلات مالی که سبب شده مدیران آبی به چنین نتیجهای برسند و از خریدهای تازه پرهیز کنند کی حل میشود اما این مساله مشخص است که یاران خسرو حیدری و سجاد شهباززاده اضافه بر دیدار با ذوبآهن ۱۲ بازی دیگر هم در ادامه لیگ پانزدهم در پیش دارند که شاید آسانتر از نبرد با ذوبیها نباشد. آیا با این تضادهای فکری و اقدامات دوگانه و کمی تا قسمتی یکدست نبودن مربیان و مدیران و بازیکنان میتوان به اهداف بزرگ و بلند فعلی آبیها دست یافت؟
ارسال نظر