یحیی عجیب تر از عجیب
یحیی گلمحمدی تمامی خصوصیاتی که مربیان موفق ما نباید داشته باشند را در اختیار دارد و از همه مواردی که یک مربی در راه کسب موفقیت باید از آنها احتراز کند، استقبال میکند.
سه بار رسیدن به فینال جام حذفی کشور طی ۴ سال اخیر با تیمهای تحت هدایتش و چهارم کردن ذوبآهن در لیگ برتر فصل گذشته در شرایطی که ذوبیها در دو فصل قبلی فقط برای رهایی از سقوط میجنگیدند، نشانگر این است که یحیی کارش را بلد است و هم طراحی تاکتیکی را میشناسد و هم مهرهها را به درستی درون تاکتیکها و پازلهای مورد نظرش میچیند.
بدون خشونت و تحکم
با این حال بسیار عجیب است که گلمحمدی با رعایت نکردن تمامی الزامهای موفقیت در کار مربیگری در کشورمان اینچنین در ۴۵ سالگی اوج گرفته است. در شرایطی که خشونتورزی و تحکم در برخورد با شاگردان و ادای کلمات تند متاسفانه به شروط موفقیت در حرفه مربیگری در ایران تبدیل شده، یحیی چنان آرام و متین است که به نظر میرسد به مدت ۲۰ سال در همین فوتبال به عنوان یک بازیکن فعال نبوده و از سیارهای دیگر آمده است. البته گلمحمدی در دوران بازیگریاش نیز چه وقتی فولادی بود و چه زمانی که در یک پرسپولیس محکم و فیزیکی تحت هدایت علی پروین بازی میکرد، نماد آرامش و متانت به شمار میآمد و او و افشین پیروانی معدود نشانههای آرامش در تیمی بودند که سلاح اولش برای کسب موفقیت جنگاوری و بازی فیزیکی و از میدان به در کردن رقبایی بود که اگر هم برتری فنی بر سرخها میداشتند (که اغلب هم نداشتند) در مواجهه با رجحان فیزیکی و غیرت امثال انصاریان و رهبریفر و اصالت سایر بازیکنان نخبه این تیم کمرنگ میشدند و عرصه را به قرمزها میسپردند.
صدای او را نمیتوان شنید
حتی حضور و کار در چنان مکتب مبتنی بر سختکوشی، همت و برخوردی نیز یحیی را عوض نکرد و آرامش و ملایمت را از او نگرفت و ۱۵ سال بعد از سالهای پرسپولیسی وی و در شرایطی که اینک او یک مربی است، هنوز صدای یحیی را از فرط کوتاه بودن به سختی میتوان شنید. او به خاطر همین حجب و حیا در دوران بسیار کوتاه مربیگریاش در صبا موفق نبود و در پرسپولیس نیز به همین سبب از منظر برخی هرگز حاکم بر رفتارهای شاگردانش نشد و یک نحوه هدایت بسیار بد تاکتیکی در فینال جام حذفی و شکست پرسپولیس مقابل سپاهان در چنین مرحلهای کافی بود تا عمر سرمربیگری یحیی در پرسپولیس از ۵ ماه فراتر نرود.
برخوردی سیاستمدارانه
دو سال و نیم بعد از کنار گذاشتن یحیی به خاطر همان شکست، محمد رویانیان که خودش نیز دیگر مدیرعامل پرسپولیس نیست، میگوید این بزرگترین اشتباه وی طی ایام زمامداریاش در پرطرفدارترین باشگاه ایران بوده است. اگر از ذوبیها بپرسید، خواهند گفت کار سران آن زمان (سال ۱۳۹۲) پرسپولیس را بهترین کار ممکن میدانند زیرا سبب آزاد شدن گلمحمدی از قید همکاری با قرمزها و پایهگذار کوچ وی به اصفهان شد.
سعید آذری هم سیاستمدارانه عمل کرد زیرا از دیدن ناکامیهای شگرف یحیی در ۸ هفته اول فصل ۹۴-۱۳۹۳ لیگ برتر ناامید نشد و او را حفظ کرد تا به تدریج تیمی را که خودش به قعر جدول لیگ فرستاده بود تا رده چهارم بالا بیاورد و قهرمان جام حذفی هم بکند. قصههای این فصل به طرز غریبی شبیه به فصل گذشته بوده است. یحیی و تیمش یک بار دیگر لیگ برتر را بسیار بد شروع کرده و هر دو مسابقه اول خود را باختند اما بعدا اوج گرفتند و هم استقلال را شکست دادند و هم قرمزها را و حالا در جای سوم جدول نشسته و بیشتر از ۵ امتیاز از صدر جدول فاصله ندارند.
نماد بزرگ مربیان جدید
پیروزی هفته پیش در دربی اصفهان که یک بار دیگر سفید و سبزهای اصفهان را به فینال جام حذفی رساند، سند دیگری از پخته شدن تدریجی یحیی بود که از گلهای تلافی جویانه و سریع حریف بعد از به ثمر رسیدن هر یک از گلهای ذوب هراسی به دل راه نداد و سرانجام بازی را در جنگ پنالتیها برد. کسی نمیداند یحیی ماهها بعد در برخورد تیمش با برنده مسابقه تراکتورسازی- استقلال در فینال جام حذفی مثل سال پیش موفق خواهد بود یا خیر اما هر نتیجهای به دست آید، گلمحمدی مثل علیرضا منصوریان تبدیل به نماد بزرگ مربیان جدید و جوان و موفق کشورمان شده است. او آمده است تا برای مدتی طولانی بماند و به جامها و افتخارات دست یابد و با بساطی که میبینیم از برخی قرمزهای سابق دیگر که مثل وی مربی شدهاند بسیار موفقتر عمل کرده است، از استیلی و پیروانی گرفته تا پیوس و تارتار.
او هنوز به تعداد افتخارات علی دایی نرسیده و برخلاف حمید درخشان که در اواسط مهر ۱۳۷۰ سرخها را قهرمان لیگ کشور کرد، طعم قهرمانی لیگ را نچشیده است و بدیهی است که یحیی حالا حالاها به رکورد فتوحات و جامهای پرشمار سلطان علی پروین نرسد و اصولا بسیار بسیار بعید است که روزی او یا قرمز دیگری به سلطان برسند اما قیاس روشهای کاری پروین با سیستمهای یحیی به خوبی نشانگر تفاوتهای عظیم آنان است و دستاوردهای یحیی را عجیبتر میسازد.
به سوی یک مقصد خاص
پروین همه خصلتهایی را داشت که برای موفقیت در حرفه مربیگری در ایران بدان نیاز است و واقعا هم نیاز است و یحیی بدون آنها هم موفق شده. آیا مولفههای این کار عوض شده است؟ بعید میدانیم. این گلمحمدی و ذوبآهن هستند که لااقل فضای کار خود را عوض کرده و به سوی یک مقصد خاص و تازه میتازند. به سوی حضوری فنی و حساب شده و زیبا و البته فاقد تندی کلام در فوتبال کشور و پیروز شدن بر پایه فن و نه فقط جدل و سخنهای درشت و ستیز صرف.
این میتواند یک فتح باب تازه و ارائه طریق امیدسازانه برای همه تیمهای ما باشد و البته شاید هم نباشد و یحیی به آرامی توسط همان موارد و ضوابطی ساقط شود که تا این لحظه در تفوق به آنها موفق بوده اما تا همین جای کار گلمحمدی نماد مربیان جوانی است که میخواهند با فکر و آرامش و طراحی و فوتبالی کم حاشیه برنده شوند و منصوریان و مجید صالح دیگر مجریان موفق آن در حال حاضر هستند و شاید شروعکننده این بدعت مجید جلالی در ۲۰ سال پیش بوده باشد. روشی که میخواهد به جای هیاهوسالاری با عمده کردن فن و تاکتیک و رفتار خوش و آرامش قهرمان شود و برای این مهم طبعا به حمایتی بیش از پیش نیازمند است.
ارسال نظر