یادداشت جالب یورگن کلوپ را بخوانید
چند روز از امضای قرارداد با لیورپول گذشته و یورگن کلوپ میگوید: «وقتاش رسیده لیورپولیها از تردید به باور برسند.»
دقایقی بعد این جمله روی صفحات هواداری لیورپول در شبکههای اجتماعی نقش میبندد. یورگن کلوپ در دو هفتهی گذشته، هر جملهی مهمی به زبان آورده، انرژی رسانهیی ویژهیی در فوتبال انگلیس ایجاد کرده است. این جمله که «من اقای خاص نیستم. من یک آدم معمولی هستم.»، در همان نخستین کنفرانس مطبوعاتی پس از پذیرش سرمربیگری لیورپول، لقب «اقای معمولی» را در رسانههای انگلیس، برای کلوپ درست کرده است. چرا معمولی؟ «من در بخش بزرگی از عمرم پول کافی برای سفر رفتن نداشتم. و بعد که پولدار شدم، هرگز وقت کافی نداشتم که به سفر بروم.»
این چند جمله میتواند با آدمهای زیادی روی کره زمین پیوند ذهنی برقرار کند. یک نفر در پکن یا در تهران یا در لیورپول، با خواندن این چند جمله، سریع خودش را نزدیک به یورگن کلوپ احساس میکند؛ که همیشه در اندیشهی کار برای پول بوده و حالا که پول در کار است، زمانِ آزاد در کار نیست. کسی که برای آماده کردن یک تیم فوتبال، تا ۷ میلیون پوند در سال دستمزد میگیرد، آدمی معمولی نیست. چنین مردی، یک شخصیت برجستهی جهانی است، اما هنر کلوپ این است که با زباناش و زبانِ بدناش، فاصلهی میان ستاره و تماشاگر را کم میکند؛ اقای خاصی که آگاهانه اقای معمولی به چشم میآید.
کلوپ با ایده و جملاتاش میکوشد نشان دهد که کارهای بزرگ را بدون ایجاد فاصله میان مربی و مخاطب فوتبال، بدون ایجاد فاصله میان زمین فوتبال و نیمکت، با جایگاه تماشاگران و موقعیت تماشاگر پای تلویزیون میتوان انجام داد: «دلیلی نمیبینم باشگاه برود برای جذب یک بازیکن ۵۰ میلیون پوند بدهد. اگر برای خرید بازیکنی پیشنهاد بدهیم و ببینیم پول خیلی زیادی برای خریدش باید بدهیم، میرویم سراغ یک بازیکن دیگر. در سراسر جهان، مردم دارند فوتبال بازی میکنند. توی پارکها مردم دو تا چوب به جای دروازه میگذارند و فوتبال بازی میکنند. پس فوتبالیستهای زیادی هستند که با قیمت مناسب حاضر باشند برای شما بازی کنند.» این حرفها را کلوپ دارد در سال ۲۰۱۵ میزند؛ در زمانهیی که منچستریونایتد دو سال پس از بازنشستگیِ سرالکس فرگوسن، چنان فلسفهاش تغییر کرده که برخی هواداراناش هم این تیم را به جا نمیآورند.
شاید یک هوادار تایلندی منچستریونایتد صبح روز اول سپتامبر ۲۰۱۵ در بانکوک هنگام نوشیدن چایِ اول صبح خود، خبر جذب مارسیال مهاجم ۱۹ ساله فرانسوی با قیمت ۵۷ میلیون پوند را خوانده و از خودش پرسیده: «این تیم من است؟ اینقدر پول برای یک بچه ۱۹ ساله؟ همان تیمی که فرگوسن، با ولبک و کلورلی و رافائل برای قهرمان کردناش در اروپا میجنگید؟ این همان تیم است؟» یورگن کلوپ در چنین عصری، انگیزه بازی و عشق به توپ را بالاتر از کیفیت یک ستاره قرار میدهد و همین رویکرد را اجرایی میکند؛ در دورتموند همین کار را کرده و همه دیدهایم که این کار را کرده است. آلکس فرگوسن هفتهی پیش در مصاحبهیی شخصیت کلوپ را ستایش کرد و گفت: «البته نگرانام. نگران دستاوردهایی که کلوپ میتواند برای لیورپول داشته باشد.» فرگوسن، وجهی از شخصیت خودش را در کلوپ میبیند که نگران شده است.
چند روز پیش تمرین لیورپول که به پایان رسید، یورگن کلوپ بازیکناناش را کنار زمین جمع کرد و بهشان گفت: «میخواهم بیشتر بدوید. همیشه باید بیشتر از آنچه فکرش را میکنید، بدوید. میخواهم شجاعتر باشید. میخواهم از آنچه فکرش را میکنید، بیشتر اگرسیو(در فوتبال: بازی پرفشار روی توپ) باشید و میخواهم از بازیتان لذت ببرید. میخواهم لذت بردن از فوتبال را با نگاه کردن به چشمانتان بفهمم.» با مربیای روبرو هستیم که شیفتهی مبارزه است: «اگر بارسلونای چند فصل اخیر که مقتدرانه پیروز میشد و به قهرمانی میرسید، اولین تیمی بود که در زندگیام فوتبالاش را میدیدم، میرفتم سراغِ تنیس.»
با مربیای روبرو هستیم که بایرن مونیخ به روش معمول خود در بوندسلیگا، تیماش-دورتموند-را غارت کرد، اما او تا جایی که توانست به رقابت با بایرن ادامه داد. بایرن مونیخ پیش از آنکه گوتزه و لواندوسکی را از دورتموند بخرد، ماتیاس سامر دست راست یورگن کلوپ را به مونیخ برده بود. و واکنش کلوپ این بود: «فلسفه بایرن؟ فعلا آنها مدل چین در اقتصاد جهانی را اجرا میکنند. یعنی نگاه میکنند ببینند دیگران چه کار میکنند و همان کار را کپی میکنند. با این تفاوت که بایرنیها همان کار را با صرف پول بیشتری انجام میدهند.» برجستهترین نکته در حرفهای کلوپ چیست؟ نکتهیی که در اشتراک با فلسفهی کاری الکس فرگوسن است و همین احساس تشابه، فرگوسن را نگران کرده؛ «ایمان به توان نیروی انسانی مقابل قدرت پول.» کلوپ در فوتبال مدرن، نماد شوریدن انسان علیه پول است.
سلف او در لیورپول برندن راجرز هم از نظر فکری به او نزدیک بود. حتا پوچتینو مربی جوان ارژانتینی تاتنهام که فردا مقابل لیورپول قرار میگیرد هم از نظر فکری و فلسفه فنی فوتبال، به کلوپ نزدیک است. اما این کلوپ بوده که با صرف هزینه بسیار کم قهرمان بوندسلیگا شده و به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیده است. پس نماد شورش انسان علیه پول در فوتبال، فعلا یورگن کلوپ است.
از همین رو اگر راجرز و پوچتینو و مورینیو و کلوپ همزمان در یک روز به عنوان مربی تیمی با توان مالی پایین بگویند «وقتاش رسیده هواداران تیم، از تردید به باور برسند»، نام کلوپ در رسانهها پررنگتر میشود.
فردا ساعت ۱۲.۴۵ به وقت انگلیس، یورگن کلوپ برای اولین بار مربیگری در لیگ برتر انگلیس را تجربه میکند. لیورپول-تاتنهام. توی زمین، ما از تیم کلوپ سختکوشی، پرس سنگین در مناطق مختلف، ضدحملههای سریع با کمترین تعداد پاس ممکن و تلاش برای رسیدن به ضربه پایانی در کمترین زمان ممکن را به عنوان شناسههای فنیِ برجسته سراغ داریم.
نمادِ کنونی شورش انسان علیه پول در فوتبال، فردا برای نخستین بار روی نیمکت لیورپول در لیگ برتر مینشیند. و ما دوست داریم وقتی دوربین تلویزیونی چهرهی کلوپ را توی قاب قرار میدهد، لذت بردناش از فوتبال را با نگاه کردن به چشماناش، بفهمیم.
ارسال نظر