ورمزیار: دربی باز تر از خودم ندیدم
صادق ورمزیار می گوید: «محرمی در دربی مرا زد، فحش هم داد و گفت دیگه این طرفها نبینمتها!»
سرمربي اسبق استقلال چندان بيراه هم نگفته بود. صادق ورمزيار بازيكني دوپا، ماهر و باهوش بود كه در سمت چپ خط دفاعي آبيپوشان بازي ميكرد اما با دريبلهاي ريز و به قول معروف گلكوچيكي خود هر كسي را فريب ميداد. هنگام زدن ضربات پنالتي هم بسيار خونسرد بود و در اين مورد حتي احمدرضا عابدزاده هم ميتواند شهادت بدهد! با زننده ۳ گل دربي و يكي از خوبهاي مسابقات استقلال و پرسپوليس گپ زديم.
* ميخواهيم بر خلاف عرف مصاحبههاي فوتبالي از جاي ديگري آغاز كنيم. با هم برويم به دربي سال ۱۳۷۳ و صحنهاي كه ادموند اختر ميخواست به احمدرضا عابدزاده پنالتي بزند اما عقاب آسيا حرفي زد و روحيه همبازي شما خراب شد و تصميم گرفتيد خودتان پنالتي بزنيد.
(با صداي بلند ميخندد) بازي بسيار سختي بود. يك گل مشكوك خورديم كه هنوز معتقدم ضربه سر بهزاد داداشزاده روي خط دروازه ما خورد و گل نشد اما به هر حال آن گل پذيرفته شد تا عقب بيفتيم. اگر اشتباه نكنم دقيقه ۶۵ يا ۷۰ بود كه از حسين عبدي يك پنالتي گرفتم. وقتي بلند شديم، ادموند كه در كورس آقاي گلي بود، از من خواست اجازه بدهم او پنالتي را بزند و من هم مخالفتي نكردم... اما چند لحظه بعد ادموند گفت عمو! من نميتوانم بزنم. ظاهراً عابدزاده گفته بود كه پسر پنالتيات را ميگيرم، خراب ميشوي و... از اين حرفهاي روحيه خرابكن كه احمدرضا استادش بود و به همين دليل من پشت ضربه پنالتي ايستادم.
* آن لحظه چه حسي به شما دست داد؟ دلتان براي ادموند اختر جوان و تازهوارد سوخت يا اينكه ميخواستي به عابدزاده مغرور گل بزني؟
بيشتر از هر دو اين بود كه ۲ بر صفر عقب افتاده بوديم. با احمدرضا چند سال هماتاق بودم و روحيات او را خوب ميشناختم. رفتم و خدا هم كمك كرد كه شرمنده هواداران نشدم.
* شنيديم حتي محل زدن ضربه پنالتي را هم به عابدزاده گفته بوديد.
نه، احمدرضا دوباره شروع كرد اعصاب مرا هم مثل ادموند اختر به هم بريزد و من گفتم اگر طرفش هم رفتي، قبول است و... يادش بهخير!
* نگفتيد؛ عابدزاده به شما چي گفت؟
(ريز ميخندد) بگذريم! (وقتي اصرار ميكنيم ادامه ميدهد) گفت كه: «برو صادق! من پنالتي آدمهاي گندهتر از تو را گرفتم و خراب ميشوي ها!» به هر حال جذابيتهاي فوتبال همين كركريهاست.
* كمتر پيش آمد كه پنالتي خراب كنيد. تمرين داشتيد يا اينكه...
يك پنالتي جلوي نوفباخور ازبكستان در جام باشگاههاي آسيا خراب كردم كه آن هم دليل داشت. در دو بازي رفت و برگشت ۳ پنالتي به يك دروازهبان زدم كه ۲ تا گل شد و يكي هم نشد. خيلي سخت است كه ۳ پنالتي پشت سر هم بزني... ولي در جواب بخش دوم سؤال شما بايد بگويم؛ ۹۰ درصد موفقيت يك ضربه پنالتي به تمركز و آرامش بازيكن مربوط ميشود. اين آرامش و متانت خيلي به من كمك ميكرد.
* روزي كه از زدن ضربه پنالتي بترسيد؟
همان روزي كه قرار شد به احمدرضا عابدزاده پنالتي بزنم. به روي خودم نياوردم اما واقعاً احمدرضا گلر پنالتيگيري بود.
* ۳ گل در دربي زديد. ۲ تا پنالتي و يكي هم روي شوت راه دور. براي يك مدافع آمار خوبي است. نيست؟
به نظرم آرامش قبل از دربي خيلي به بازيكن كمك ميكند. آرزويم اين بود كه به پرسپوليس گل بزنم و به همين خاطر اغلب توي هجدهقدم پرسپوليس بودم و اين ميل به گلزني هم عامل به وجود آمدن اين آمار بود.
* منصور پورحيدري تذكر نميداد؟
اتفاقاً يك خاطرهاي تعريف ميكنم كه شايد جالب باشد. آن روزها تازه مرتضي كرمانيمقدم در فوتبال تهران مطرح شد. در همه جا صحبت مرتضي كرماني بود. حتي خاطرم هست كه مطبوعات در مورد كرمانيمقدم تيتر زده بودند: «اين آتيشپاره چيز ديگري است!» منصورخان هم كمي نگران بود و قبل از دربي به من گفت كه حواست به مرتضي كرماني باشد و او را بگير و از اين حرفها. من هم گفتم كه «مرتضي كرماني بايد مرا بگيرد!» منصورخان خيلي ناراحت شد و داد و بيداد كرد كه شما اهميت نميدهيد و به حرفهاي من گوش نميدهيد و از اين حرفها.... يك چشم گفتم اما توي دربي كار خودم را كردم. (در همين لحظه مجتبي محرمي هم وارد شده و به جمع ما اضافه ميشود) اتفاقاً فرداي آن روز جايي با مرتضي كرماني بودم كه خود مرتضي گفت: علي پروين هم ازش خواسته بود تا تو را بگيرم و نگذارم جلو بيايي!»
*قبل از دربي عادت خاصي داشتيد كه براي روز بازي به شما تسكين بدهد؟
به هر حال توسل و توكل كه بايد باشد. شما بايد اول توكل به خدا داشته باشيد و بعد توسل به ائمه اطهار (ع) و من هم اينچنين مدد ميگرفتم.
* شب دربي راحت ميخوابيديد؟
خيلي راحتتر از آنچه كه فكرش را بكنيد! اتفاقاً هماتاقيهايم به خاطر اين ريلكس بودن و آرامش داشتن، عصبي ميشدند.
* مثلاً چه كسي يا كساني؟
همين امير قلعهنويي كه ميگفت چرا اينقدر زود و راحت ميخوابي؟ بابا بيدار باش يك مقدار درباره بازي فردا حرف بزنيم و... اما من راحت و بدون استرس بودم.
* به عنوان يك مدافع چپ از تكنيك خيلي خوبي بهره ميبرديد. اين توانايي ناشي از چه بود؟
اولاً من در رده نوجوانان و جوانان هافبك بودم. بعد كه به تيم بزرگسالان استقلال دعوت شدم، روزي در غياب اصغرآقا حاجيلو در دفاع راست به بازي گرفته شدم و سپس در دفاع چپ بازي كردم چون دفاع چپ نداشتيم و آنجا راحتتر ميتوانستم بازي كنم. در مورد تكنيك هم كه ميفرماييد لطف شماست اما به هر حال ما گل كوچيكباز بوديم. توي محل با توپ پلاستيكي دولايه و سهلايه بازي كرده و بايد توي يك گله جا دريبل ميزديم و توپ را داخل يك دروازه بسيار كوچك ميكرديم. همين بازيهاي دوران كودكي و نوجواني بعدها خيلي به ما كمك كرد.
* بسياري از اهل فن و كارشناسان معتقدند كه اگر مجتبي محرمي نبود يا دوره شما به اين مدافع چپ نميخورد، صادق ورمزيار حداقل ۶۰ تا ۷۰ بازي ملي داشت.
(محرمي به شوخي ميگويد) خود من ۷۰ تا بازي ملي ندارم! (ورمزيار هم ميخندد و ميگويد) شايد اگر محرمي نبود من بالاي ۱۳۰ بازي ملي داشتم. مجتبي يك نابغه بود.
* جالب است. هر دو هم راستپا بوديد كه در سمت چپ خط دفاع بازي ميكرديد اما بعضاً به اشتباه تصور ميكنند كه محرمي و ورمزيار چپپا بودهاند!
بله، پاي تخصصي من و مجتبي راست بود ولي به دليل اينكه توانايي بازي در چند پست را داشتيم، در جاهاي ديگري هم بازي كرديم (به محرمي اشاره ميكند) همين مجتبي محرمي هم مثل من بايد جايي پيدا ميكرد براي فيكس شدن. مثلاً شاهين دفاع راست خوب و مستحكمي مثل محمدرضا شكورزاده داشت كه جايگاهش در تركيب اصلي تيم محفوظ بود و مجتبي بايد به سمت چپ ميرفت و همين هم توفيق اجباري شد (محرمي با سر حرفهاي ورمزيار را تأييد ميكند).
*و شما هم بالاجبار دفاع چپ شديد؟
چارهاي نبود. پست اصليام همانطور كه گفتم هافبك وسط بود اما در تخيلات من هم نميگنجيد كه بخواهم جاي سعيد مراغهچيان، بهتاش فريبا يا شاهرخ بياني را بگيرم. بنابراين به سمت چپ كوچ كردم تا فيكس شوم و خدا هم كمكم كرد تا توانستم ۱۶ يا ۱۷ سال آنجا بازي كنم.
* خاطرمان هست كه صادق ورمزيار خيلي خوب به اصطلاح لايي ميانداخت. اين توانايي هم ذاتي بود؟
اصلاً استارت موفقيت من با يك لايي انداختن شروع شد. اولين بازيام مقابل پرسپوليس بود و خيلي هم استرس داشتم. آن روز اصغرآقا حاجيلو كه دفاع چپ استقلال بود، خيلي كمكم كرد. من قرار بود هافبك چپ بازي كنم و عمواصغر به من گفت كه اصلاً نميخواهد برگردي. همان جلو باش و يك لايي به عباس كارگر بينداز آنوقت كار تمام است.
* ميدانست اين تخصص را داريد كه چنين حرفي زد؟
بله، به هر حال توي تمرينات ديده بود و همين حركت كه البته ناخودآگاه هم پيش آمد، خيلي كمكم كرد. بعد از لايي انداختن به عباس كارگر كه بسيار بازيكن سرعتي، بزرگ و زحمتكشي در زمين بود، آمدم مرتضي فنونيزاده را دريبل بزنم كه خطا كرد و يك كاشته نصيب استقلال شد. همان حركت اعتماد به نفس خاصي به من بخشيد كه تا آخر آن بازي و تمام دربيهاي بعدي بدون استرس بازي كنم. البته جا دارد همينجا از آقاي عباس كارگر عذرخواهي كنم. ايشان يكي از بامعرفتترين و بهترين فوتباليستهاي دهه ۶۰ ايران بود.
* بازي جلوي امثال محرمي و كرماني كه فيزيكي بازي ميكردند، سخت نبود. اينها در آن دوران همه را ميزدند؟
مجتبي تكنيكي هم بود. اتفاقاً توي يكي از دربيها با يك حركت انفرادي وارد محوطه هجدهقدم شدم. دقيقه ۷۰ يا ۸۰ بود، ميخواستم جلو بروم وحيد قليچ را هم دريبل بزنم كه يكهو نفهميدم چطوري با كله زمين خوردم! برگشتم نگاه كردم، ديدم پشت سرم مجتبي محرمي ايستاده است. (نگاهي به محرمي ميكند و سپس ادامه ميدهد) يك فحشي هم مجتبي به ما داد و تهديد كرد كه ديگر اينطرفها تو را نبينم ها! (دوتايي با صداي بلند ميخندند!)
* بازي كردن جلوي اين گروه خشن شامل محرمي، كرمانيمقدم، مرتضي فنونيزاده و... هم خيلي سخت بود، نبود؟
نه، آن زمان كه پول زيادي رد و بدل نميشد كه بترسيم و بخواهيم از ساق پاي خودمان مراقبت كنيم و فوقش هم مصدوم ميشديم ولي بازي خودمان را ميكرديم و اين حرفها مثل امروز مطرح نبود.
* تعريف صادق ورمزيار از يك ستاره چيست؟
كسي كه خاص باشد. از همه نظر خاص باشد. هم خودش نابغه باشد و بتواند بازي را دربياورد و هم توانايي مديريت ساير بازيكنان را داشته باشد. او بايد به همبازيان خودش هم كمك كند و فداكار باشد.
* چه كسي از نظر صادق ورمزيار در اين قالب ميگنجد؟
به اعتقاد من مجتبي جباري. او يك ستاره به تمام معناست كه جايش در اين دربي پيش رو هم خالي است.
* (فرهاد اشراقي وارد جمع شده و ميپرسد) هيچوقت فراموش نميكنم. آن روز من استاديوم بودم كه ضربه شما گل شد و وحيد قليچ شلوغ كرد كه توپ مسابقه مشكل دارد و كج و كوله است. داور را صدا زد و...
گل اول صمد چي؟ آيا آن توپ هم كج بود؟! مگر ما توپ مسابقه را از منزلمان آورده بوديم؟
* (اشراقي رو به محرمي كرده و ميپرسد) چرا نبايد مجتبي محرمي حداقل ۱۰۰ بازي در اروپا داشته باشد؟ اين خيلي جاي افسوس دارد.
(مجتبي سرش را پايين انداخته و سكوت ميكند تا به جاي او، صادق ورمزيار جواب بدهد) بايد كنار مجتبي و امثال مجتبي بازي ميكرديد تا بفهميد چه پتانسيل بالايي داشتند. يادش بهخير جعفر مختاريفر كه هرجوري به او پاس ميداديد، چنان استپ ميكرد يا توپ را به شما برميگرداند و يك را دو ميكرد كه كيف ميكردي. او و محرمي مثل برخي بازيكنان امروزي شبيه ديوار نبودند كه پاس تو را با يك پاس ساده و معمولي جواب بدهند. اينها نابغه و اعجوبه بودند (محرمي كماكان سرش پايين است و خواهش ميكند ادامه ندهيم!)
* ولي اين حرف شما نيست. آقاي ورمزيار؛ دربيبازترين بازيكن از نظر شما چه كسي بود؟
در استقلال؟
* بله، در استقلال چه كسي دربيبازترين بود؟
(به شوخي) بعد از من ديگر؟! دربيبازتر از خودم كه نديدم (ميخندد و ميگويد شوخي كرده است و سپس ادامه ميدهد) خيليها بودند، خيلي!
* حالا شما سه بازيكن دربيباز استقلال و سه تا هم از پرسپوليس بگوييد.
ناصر محمدخاني، مجتبي محرمي و احمدرضا عابدزاده از پرسپوليس و جعفر مختاريفر، پرويز مظلومي و فرهاد مجيدي هم از استقلال فوقالعاده بودند.
* بسيار خوب، به عنوان سؤال آخر ميخواستيم از شما بپرسيم كه كليد دربي روز ۲ آذرماه دست چه كسي است؟
من فكر ميكنم هافبكهاي دو تيم نتيجه اين بازي را تعيين كنند. اميد ابراهيمي و آندو تيموريان نقش بسيار مؤثري دارند اما به نظرم كليد اين بازي در دست آرش برهاني است. من فكر ميكنم برنده و بازنده اين دربي را آرش تعيين ميكند.
ارسال نظر