حرکت انسان دوستانه نکونام و پولادی
نکونام و پولادی پیراهن مسی را برای انجام کارهای خیرخواهانه به حراج گذاشتند.
خبرآنلاین: نکونام و پولادی پیراهن مسی را برای انجام کارهای خیرخواهانه به حراج گذاشتند.
نگه داشتن یک پیراهن ارزشمند در یک اتاق یا فروختن آن برای گرفتن دست نیازمندان، به نظر معامله ارزشمندی است که گاهی میل به داشتن یک هدیه ارزشمند را زیر پا بگذاری و به حرف قلبت گوش بدهی. این معاملهای است که جواد نکونام و مهرداد پولادی انجام میدهند.
قرار است به جای آنکه «پیراهن لیونل مسی» در گوشه اتاق هر یک از آنها خاک بخورد، به نفع کودکان سرطانی، به نفع آنها که نیازمند هستند فروخته شود و برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران بماند. جواد نکونام پیش از حضور در برنامه ۲۰۱۴ شبکه سوم، نقشههایی در سر داشت؛ حراج پیراهن... اما آن شب مهرداد پولادی از علاقهاش به پیراهن مسی گفت تا نکونام مقابل دوربینهای تلویزیونی، این پیراهن را به او هدیه کند. کادوی ارزشمندی که مهرداد بعدها به ارزش معنوی آن پی برد: «با آقاجواد حرف زدیم. این یک پیراهن است، فقط یک پیراهن. گفتیم این لباس را به نفع بچههای بیمار و همینطور نیازمندها بفروشیم...»
نکونام قبل از جامجهانی به مؤسسه محک رفت؛ دو بار. دو دیداری که برایش بسیار ارزشمند بود. «قبل از جامجهانی نامهای به من دادند. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. تکتک آنها مثل بچههای خودم بودند...» و احتمالاً وقتی او آن پیراهن را از مسی گرفت، به یاد «بچههایش» بود: «این ایده را از قبل داشتم. به هیچکس نگفته بودم تا اینکه حالا فرصتش پیش آمده. با مهرداد این تصمیم را قطعی کردیم. از روز اول میدانستیم که قرار نیست این پیراهن دست یکی از ما بماند. وقتی میتوانیم با فروش آن به انسانهای زیادی کمک کنیم، گناه است که نگهش داریم...» و این «گناه» قرار است شسته شود؛ با حراج پیراهن کاپیتان آرژانتین، در یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ فوتبال ایران. بیشک عواید حاصل از فروش این پیراهن میتواند دست خیلیها را بگیرد، دست آن خانوادههایی را که در کنار رنج بیماری کودکان خود، از مشکلات مالی هم رنج میبرند.
جواد نکونام و مهرداد پولادی دیروز مقابل دوربین ایستادند تا استارت این حرکت بهیادماندنی را بزنند؛ شاید به نوعی دو نماینده استقلال و پرسپولیس. آنها لباس «لیونل مسی» را مشترکاً در دست گرفتند و از ایدههای بزرگ خود گفتند. آنها دیروز لبخند زدند به امید آنکه خیلی زود، در یک روز که همین نزدیکیهاست، لبخند را روی لب خیلی از بچهها و خانوادهها ببینند...
نگه داشتن یک پیراهن ارزشمند در یک اتاق یا فروختن آن برای گرفتن دست نیازمندان، به نظر معامله ارزشمندی است که گاهی میل به داشتن یک هدیه ارزشمند را زیر پا بگذاری و به حرف قلبت گوش بدهی. این معاملهای است که جواد نکونام و مهرداد پولادی انجام میدهند.
قرار است به جای آنکه «پیراهن لیونل مسی» در گوشه اتاق هر یک از آنها خاک بخورد، به نفع کودکان سرطانی، به نفع آنها که نیازمند هستند فروخته شود و برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران بماند. جواد نکونام پیش از حضور در برنامه ۲۰۱۴ شبکه سوم، نقشههایی در سر داشت؛ حراج پیراهن... اما آن شب مهرداد پولادی از علاقهاش به پیراهن مسی گفت تا نکونام مقابل دوربینهای تلویزیونی، این پیراهن را به او هدیه کند. کادوی ارزشمندی که مهرداد بعدها به ارزش معنوی آن پی برد: «با آقاجواد حرف زدیم. این یک پیراهن است، فقط یک پیراهن. گفتیم این لباس را به نفع بچههای بیمار و همینطور نیازمندها بفروشیم...»
نکونام قبل از جامجهانی به مؤسسه محک رفت؛ دو بار. دو دیداری که برایش بسیار ارزشمند بود. «قبل از جامجهانی نامهای به من دادند. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. تکتک آنها مثل بچههای خودم بودند...» و احتمالاً وقتی او آن پیراهن را از مسی گرفت، به یاد «بچههایش» بود: «این ایده را از قبل داشتم. به هیچکس نگفته بودم تا اینکه حالا فرصتش پیش آمده. با مهرداد این تصمیم را قطعی کردیم. از روز اول میدانستیم که قرار نیست این پیراهن دست یکی از ما بماند. وقتی میتوانیم با فروش آن به انسانهای زیادی کمک کنیم، گناه است که نگهش داریم...» و این «گناه» قرار است شسته شود؛ با حراج پیراهن کاپیتان آرژانتین، در یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ فوتبال ایران. بیشک عواید حاصل از فروش این پیراهن میتواند دست خیلیها را بگیرد، دست آن خانوادههایی را که در کنار رنج بیماری کودکان خود، از مشکلات مالی هم رنج میبرند.
جواد نکونام و مهرداد پولادی دیروز مقابل دوربین ایستادند تا استارت این حرکت بهیادماندنی را بزنند؛ شاید به نوعی دو نماینده استقلال و پرسپولیس. آنها لباس «لیونل مسی» را مشترکاً در دست گرفتند و از ایدههای بزرگ خود گفتند. آنها دیروز لبخند زدند به امید آنکه خیلی زود، در یک روز که همین نزدیکیهاست، لبخند را روی لب خیلی از بچهها و خانوادهها ببینند...
پ
نظر کاربران
چه زوود حرفمو گوش دادین خخخخ