فوتبال نباید تنها دلخوشی مردم باشد
از زمانی که تیم ملی فوتبال ایران با پیروزی برابر استرالیا بزرگترین جشن مردمی تاریخ بعد از انقلاب را رقم زد تا شبی که عادل فردوسیپور بعد از برد مقابل مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ به اهمیت فوتبال در زندگی مردم ایران اشاره کرد جمله «تنها دلخوشی مردم همین فوتباله» به شکلهای مختلف بیان شده است.
علی ولیاللهی در روزنامه اعتماد نوشت: از زمانی که تیم ملی فوتبال ایران با پیروزی برابر استرالیا بزرگترین جشن مردمی تاریخ بعد از انقلاب را رقم زد تا شبی که عادل فردوسیپور بعد از برد مقابل مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ به اهمیت فوتبال در زندگی مردم ایران اشاره کرد جمله «تنها دلخوشی مردم همین فوتباله» به شکلهای مختلف بیان شده است. آخرین بار هم مهدی طارمی بعد از اینکه جایزه پوشکاش را به اریک لاملا دادند، گفت این جایزه را تنها برای این میخواسته که دل مردم را شاد کند. او در صحبت با یکی از مجریان تلویزیونی در مورد حضور ایران در جام جهانی هم تاکید کرد و گفت که فوتبال تنها دلخوشی مردم است.
از وزیر و نماینده مجلس، از رییس فدراسیون تا مربی و بازیکن، از مجری تلویزیون و چهرههای رسانهای تا خود مردم همگی پذیرفتهاند که فوتبال تنها دلخوشی مردم است و مدام آن را تکرار میکنند. اگر تا چند سال پیش این جمله حامل یک بار انتقادی نسبت به مقامات مسوول بود که ببینید چه کردید که فوتبال شده تنها دلخوشی مردم، امروز آن بار معنایی را هم از دست داده و تبدیل به یک اصل قطعی شده و لایتغیر شده است. یک جمله خبری ساده که کسی دنبال چرایی آن نمیرود. انگار که بگوییم خورشید همیشه از شرق طلوع میکند.
حالا اجازه بدهید این سوال را ما مطرح کنیم که چرا فوتبال تبدیل به تنها دلخوشی مردم ایران شده است؟ و چرا به قول نقی معمولی بعضیها سعی میکنند همهچیز را عادی جلوه بدهند؟ چطور شد که به اینجا رسیدیم؟ که طرف بعد از چهل سال زندگی بشنود تنها دلخوشیاش باید فوتبال باشد! آیا در کشورهای نیمه توسعهیافته یا پیشرفته هم کسی چنین جملاتی در مورد فوتبال به کار میبرد؟ یا آنجا دلخوشیهای دیگری مثل زندگی در آرامش، شرایط اقتصادی خوب، شغل، امنیت، رفاه یا تعطیلات درست و حسابی دلخوشی مردم است؟ در بین این همه ساحت زندگی و این همه نمودهای خوشبختی و دلخوشی چرا فقط سهم ما باید فوتبال باشد؟ یک ورزش که درنهایت به یک توپ گرد و چرخیدنش توی هوا گره خورده؟ این همه غیر قطعی و این همه تصادفی!
عجیب است که زهر جمله غمانگیز «تنها دلخوشی مردم همین فوتبال است» گرفته شده. حتی به نظر میرسد آنها که مسوولیتی دارند بدشان نمیآید که با بازتکرار این جمله و جملاتی مشابه نظیر «تو رو خدا دیگه این فوتبالو از مردم نگیرین» همه را متقاعد کنند که شرایط همین است و چیزی غیر این وجود ندارد. وگرنه همین جمله آخر یعنی شما همهچیز را از مردم گرفتهاید و تنها فوتبال باقی مانده است. در شرایطی غیر از سر شدگی که همه به آن خو گرفتهایم این واقعیت میتواند عصبانیتی بزرگ به همراه داشته باشد در حالی که امروز تبدیل شده به یک سر تکان دادن ساده.
کاش بیاییم و به یاد هم بیاوریم که زندگی فقط این فوتبال نیست. زندگی فقط حذف سرخابیها از لیگ قهرمانان آسیا نیست. زندگی فقط صعود به جام جهانی نیست. کاش تکرار کنیم نباید تنها دلخوشی ما فوتبال باشد. کاش به هم گوشزد کنیم نباید درد را به عنوان یک امر بدیهی بپذیریم. بفهمیم اگر رسانههای رسمی مدام تنها دلخوشی ما را فوتبال معرفی میکنند هدفی پشت ماجراست. یادمان بیاید قرار نبود یک روز به جایی برسیم که گل شدن یا گل نشدن یک توپ در یک بازی فوتبال همه دنیای ما را تحتالشعاع قرار دهد. یک نفر باید در مقابل این عادیسازی موضع بگیرد و وقتی مجری صداوسیما تاکید میکند تنها دلخوشی مردم همین فوتبال است به جای تایید بگوید ما چیزهای خیلی مهمتری از فوتبال میخواهیم. ما دلخوشیهای خیلی بیشتری میخواهیم. ما زندگی میخواهیم.
نظر کاربران
تنها دلخوشی فوتبال دوستان هست . خیلیا همین فوتبال هم دوست ندارن