یک بغض، یک درد، یک رویا
«رؤیای ما این است که بازیکنان تیم ملی این بار را سالم به مقصد برسانند و تیم ملی در قرعهکشی مرحله بعدی که روز سوم تیرماه انجام خواهد شد، حاضر باشد. در آن مرحله همه خواهند فهمید که تیم ملی اگر یک مشت مدیر بیکفایت و یک مربی بیغیرت نداشته باشد، راحتتر از این حرفها مسافر جام جهانی خواهد شد. شان ما این نبود که اینجا گرفتار شویم. امان از نابخردی!»
رسول بهروش، در روزنامه همشهری نوشت: «این هم شاید از بد حادثه بود که ایران در مرحله اول انتخابی جام جهانی به بحرین و عراق خورد؛ قرعهای که نهتنها برای چنین مرحلهای بسیار دشوار است بلکه ما را در کنار ۲ رقیب حیثیتی قرار داده؛ رقبایی که روابط سیاسی، جغرافیایی و فوتبالی ما با آنها پیچ و خمهای زیادی داشته است. همین مسئله به التهابات دامن میزند و کار را سخت میکند اما به هر حال فعلا بحرین را پاس کردهایم و رسیدهایم به عراق. امشب در بازی آخر مرحله نخست در حالی به مصاف عراق میرویم که صعود این تیم به دور بعد قطعی شده و شاید به اندازه ما برای کسب پیروزی به آب و آتش نزند. با این حال تیم ملی ایران برای صعود بی اما و اگر و به منظور جبران شکست بازی رفت، نیاز به کسب هر ۳ امتیاز دارد. داستانهای فوتبال ما و عراق در یک دهه گذشته را شاید بتوان در ۳ بند خلاصه کرد.
یک بغض
هنوز هم بندبند وجودمان درد میگیرد وقتی یاد بازی ایران و عراق در مرحله یکچهارم نهایی جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۱۵ میافتیم؛ مسابقهای که بعد از ۲ بازگشت قهرمانانه تیم ۱۰ نفره ایران با نتیجه مساوی ۳- ۳ به پایان رسید اما در ضربات پنالتی آن را باختیم. آن روز مهرداد پولادی نباید اخراج میشد. کمی داور سخت گرفت و کمی هم خودش سفاهت کرد. تیم ما اما دلاورانه جنگید و ۲ بار از شکست، تساوی ساخت.
قانون نانوشته فوتبال میگوید وقتی تیمی با این روحیه وارد ضربات پنالتی میشود، قاعدتا باید پیروز شود اما این قانون نانوشته یادش نبود که دروازهبان ما علیرضا حقیقی است و روی ضربات پنالتی مثل بقیه بخشهای فوتبال مشکل دارد! ما اگر ۶ سال پیش از آن سد میگذشتیم، شاید میتوانستیم به چند دهه حسرت قهرمانی آسیا پایان بدهیم اما نشد.
عراق ناحق ما را برد و در دور بعدی مثل شربت به کره جنوبی باخت تا خود کره هم مثل شربت فینال را به استرالیا ببازد و جام در سرزمین کانگوروها بماند. آن عراق حتی لیاقت سومشدن را هم نداشت و در ردهبندی به امارات باخت. این بغض، همچنان سد راه گلوی ماست.
یک درد
حتی در همین گروه سخت هم نباید کار این طور گره میخورد. کافی بود استاد مارک ویلموتس در بازی رفت با عراق یک مساوی از این تیم بگیرد تا ما امروز با کسب یک امتیاز دیگر صدرنشین باشیم. ما سزاوار این همه عذاب و استرس نبودیم اما افسوس که مدیران فدراسیون فوتبال چنین شیادی را در یک شاهراه تاریخی سرمربی تیم ملی کردند. مشهور است که ویلموتس حتی پیش از بازی با عراق قراردادش را فسخ کرده بود. این یعنی اگر تیم ما ۱۰ گل میخورد، اگر از زمین و زمان آتش میبارید و اگر به جای یک مسعود شجاعی ۱۰ اخراجی میدادیم، باز به حال ویلموتس فرقی نمیکرد.
کاش فدراسیون لااقل آن قدر درایت داشت که در چنان شرایطی هدایت تیم را به وحید هاشمیان بسپارد. نه فقط وحید بلکه به هر کسی که برد و باخت ایران برایش فرق داشته باشد. باور کنید در آن صورت احتمال رخدادن چنین فاجعهای کاهش مییافت. ویلموتس بیرگ اما ما را در بد مخمصهای گرفتار کرد.
یک رویا
گذشتهها گذشته و حالا رسیدهایم به شبی که شاید با پیروزی بر عراق و بازگرداندن آب رفته به جوی، هواداران تیم ملی بالاخره سر راحت بر بالین بگذارند. بردن عراق کمترین حق این بچههاست. تیمی که به شکلی غیر منصفانه در شرجی و گرمای منامه اردو زده و آنجا با همت والا مشغول جبران مافات است. رؤیای ما این است که بازیکنان تیم ملی این بار را سالم به مقصد برسانند و تیم ملی در قرعهکشی مرحله بعدی که روز سوم تیرماه انجام خواهد شد، حاضر باشد. در آن مرحله همه خواهند فهمید که تیم ملی اگر یک مشت مدیر بیکفایت و یک مربی بیغیرت نداشته باشد، راحتتر از این حرفها مسافر جام جهانی خواهد شد. شان ما این نبود که اینجا گرفتار شویم. امان از نابخردی!»
ارسال نظر