رادوشویچ: هیچ مشکلی با حامد لک ندارم
حتی اگر دو پادشاه در یک اقلیم جایشان بشود بعید است دو دروازهبان با دل خوش در یک تیم بمانند. آنها فقط با لبخندهای دیپلماتیک همدیگر را تحمل میکنند.
روزنامه ایران ورزشی: حتی اگر دو پادشاه در یک اقلیم جایشان بشود بعید است دو دروازهبان با دل خوش در یک تیم بمانند. آنها فقط با لبخندهای دیپلماتیک همدیگر را تحمل میکنند. این پستی نیست که مربی دست به انتخاب چرخشی بزند یا مثلاً در ده دقیقه پایانی آنها را با هم تعویض کند. در اروپا بعضی از مربیان برای به دست آوردن دل دروازهبانها و همینطور نگه داشتن آنها در فرم مناسب، هر تورنمنتی را به یکی اختصاص میدهند. جام حذفی برای یکی، لیگ داخلی و لیگ قهرمانان برای دیگری. راضی نگه داشتن بازیکنان سختترین چالش هر سرمربی است.
روزی که رادوشویچ در برنامه فوتبال برتر میهمان محمدحسین میثاقی بود، علیرضا بیرانوند از بلژیک روی خط آمد. میثاقی از رادو خواست رو به دوربین هر جملهای که دلش میخواهد به بیرانوند بگوید. دروازهبان کروات دستهایش را به طرف آسمان گرفت و به زبان فارسی گفت: «خدا رو شکر رفتی علی!»
او بالاخره از زیر سایه سنگین بیرانوند رها شده بود و آن چنان خوشحال بود که نتوانست روی آنتن زنده این را پنهان کند. دروازهبانی که قرمزها روی صبوریاش در تحمل نیمکتنشینی چندساله، درخشش در فرصتهای کوتاه و تعصبش در جنگ و جدل با رقیبان و رفتن توی شکم داورها و حتی گلاویز شدن با علی دایی حساب کرده بودند در دیدار پای فینال جامحذفی مقابل استقلال هرچه رشته بود را یک تنه پنبه کرد. علاوه بر گلی که در وقت اضافه از محمد دانشگر خورد و خیلیها او را مقصر دانستند که خروج نکرد، در ضربات پنالتی هم به هیچ بازیکنی نه نگفت تا هواداران پرسپولیس علاوه بر داغ شکست مقابل حریف سنتی، یک جام در دسترس را هوا شده ببینند، در پایان آن بازی انگار رادو از چشم افتاد. به ویژه وقتی که حامد لک از راه نرسیده محبوب قلبها شد و چنان درخشید که خودش، هواداران و همه آسیا انگشت به دهان ماند.
«یک روز دوباره به پرسپولیس برمیگردم» جملهای است که احتمالاً هر بازیکنی که از این تیم جدا میشود در خلوت به خودش میگوید. نوعی دلگرمی یا انگیزه برای اینکه برگردد و خودش را دوباره ثابت کند و نشان دهد با او ناسپاسی کردند. سوشا مکانی را حمید درخشان به پرسپولیس آورد، او را به نیلسون کوریا ترجیح داد، نیلسون رفت، برانکو آمد اما سوشا متزلزل ظاهر شد. او حتی در آن دیدار بزرگ که قرمزها ۴-۲ استقلال را شکست دادند گل بدی خورد. به نروژ رفت و به میوندالن پیوست، بعد بین این تیم و استرومسگودست، دست به دست شد. گاهی درخشان و چشمنواز بود، چنان که کسی را یاد لباسهایش و باب اسفنجی نمیانداخت، گاهی سوشای خودمان میشد.
شهریور سال پیش به نفت مسجدسلیمان پیوست و اتفاقاً خوش درخشید. هم به مسجدسلیمانیها کمک کرد هم یک بار دیگر به کسانی که فوتبال او را تمام شده میدانستند کیفیتاش را نشان داد اما به یکباره خداحافظی کرد. درست به همان سبک و سیاقی که از او انتظار میرود. او قرارداد خود با این تیم را «خندهدار» عنوان کرد. مدیرعامل نفتمسجدسلیمان به دروازهبان سابق تیم ملی تاخت و در بیانیهای ذکر کرد:«اول باید بگویم آقای سوشا مکانی شما در حد و قوارههایی نیستی که بخواهی در مورد فوتبال ایران قضاوت کنی.»
سوشا دوباره به نروژ رفت. جایی که به نظر در آنجا راحتتر است. نه کسی قرارداد خندهدار میبندد و نه در مورد لباس پوشیدنش به جایی احضار میشود. گاهی هم که دلش تنگ میشود، در اینستاگرام جنجالی درست میکند و لذتش را میبرد. او گرچه هنگام پیوستن حامد لک به پرسپولیس مثل علیرضا حقیقی ویدئوی «جوکر» را منتشر نکرد اما کیست که نداد چقدر دلش میخواست به پرسپولیس برگردد. دروازهبانی که گاهی خیرهکننده بود و گاهی چنان تنها که احساس میکرد کسی در پرسپولیس دوستش ندارد و همه میخواهند کاسه کوزهها را سر او بشکنند. بوژیدار رادوشویچ و سوشا مکانی جز خوشتیپی و بازی برای پرسپولیس شاید حالا یک نقطه مشترک دیگر هم دارند: هر دروازهبانی مثل حامد لک که آرزوهای آنها برای شماره یک بودن در پرسپولیس را تا اطلاع ثانوی باطل کرده است.
تعبیر دشمن در ورزش اخلاقی نیست اما سیاستمدارها این جور مواقع میگویند: «دشمن دشمن من، دوست من است»!
نظر کاربران
تو حاضری ذخیره ابرام چرخی همباشی!