اولیایی: استقلال را دست یک اختلاسگر دادند
مدیرعامل اسبق استقلال گفت: تمام هزینههای جراحی عابدزاده در آلمان توسط سفارت ایران و در واقع از جیب دولت پرداخت شد ولی عدهای سوءاستفاده کرده و آن را به نام پرسپولیس زدند.
خبرورزشی: مدیرعامل اسبق استقلال به خبرورزشی گفت: تمام هزینههای جراحی عابدزاده در آلمان توسط سفارت ایران و در واقع از جیب دولت پرداخت شد ولی عدهای سوءاستفاده کرده و آن را به نام پرسپولیس زدند.
اگرچه مدتهاست در استقلال سمت رسمی ندارد ولی به دلیل کسوت مدیریتی همچنان مورد توجه مدیران ارشد ورزش کشور قرار دارد و به مشاوره گرفته میشود. سالیان زیادی از مدیرعاملی کاظم اولیایی در جمع آبیپوشان میگذرد ولی هنوز هم ناگفتههای زیادی از آن دوران را داخل سینهاش حبس کرده و به همین خاطر با اطمینان میتوان او را جعبه سیاه استقلال حداقل در عرصه مسائل مدیریتی تلقی کرد.
چند روز قبل مدیرعامل اسبق استقلال که انصافاً حتی در زمان مدیریت نیز همواره حرمت بسیاری برای اصحاب رسانه قائل بود، مهمان ما در خبرورزشی شد. ابتدا قرار بود مسائل کنونی مدیریتی باشگاه استقلال را ارزیابی کنیم ولی مگر میشود کاظم اولیایی مقابل شما قرار بگیرد و برای رمزگشایی از یکسری اتفاقات مهم در استقلال وسوسه نشوید؟ به جرأت میتوان گفت این مصاحبه یکی از بهترین، جنجالیترین و البته افشاگرانهترین گفتگوهای مدیرعامل اسبق استقلال طی دو دهه اخیر بوده است که از نظرتان میگذرد.
عابدزاده در منزل منزوی
استقلال چند هوادار داشت که به هیچ عنوان دلال نبودند و از بابت استقلالی کردن بازیکنان بزرگ یک ریال کاسبی نمیکردند. آنها برای کمک به تیم مورد علاقه خودشان در امر یارگیری به ما کمک میکردند. کامران منزوی و پسر خالهاش دو نفر از همین هواداران بودند که البته آقای منزوی بعداً در باشگاه به مناصب مهمی هم رسید.
در فروردین سال ۶۹ سعید عزیزیان دروازهبان شماره یک استقلال راهی پرسپولیس شد و ما شنیدیم پرسپولیسیها دنبال جذب احمدرضا عابدزاده نیز هستند. باشگاه پاس هم عابدزاده را میخواست به همین خاطر بلافاصله پس از اینکه او به تهران رسید، از فرودگاه او را با توصیه منصورخان پورحیدری داخل یک خانه نگه داشتیم تا دست پرسپولیسیها و پاسیها به او نرسد. اگر اشتباه نکنم قرارداد عابدزاده با استقلال در منزل کامران منزوی منعقد شد.
دعوای مصطفوی با پروین
اواخر دهه ۶۰ علی پروین سرمربی تیم ملی بود و داریوش مصطفوی هم دبیرکل فدراسیون. مصطفوی دلش نمیخواست پروین سرمربی باشد ولی زورش نمیرسید او را کنار بگذارد. در آن مقطع ۲ مربی خارجی برای تیم ملی به ایران آورده شدند ولی خب دقیقاً به خاطر اختلاف مصطفوی و پروین از وجودشان استفاده نمیشد و همینطور بیکار در ایران مانده بودند و حقوق دلاری میگرفتند.
یکی از آنها «بونژاک» بود. یک روز که برای ملاقات با آقای بهرام افشارزاده راهی کمیته ملی المپیک شده بودم، بونژاک را دیدم و وقتی فهمیدم این مربی با وجود دریافت دستمزد، بیکار است از افشارزاده خواستم او را به استقلال دهد. ایشان هم قبول کرد و به این ترتیب ما صاحب یک مربی خارجی با دانش شدیم که خرجش را ساختار ورزش کشور میداد. بونژاک فوق العاده دانش بالایی داشت و سیستم ۲-۵-۳ توسط او به منصورخان پیشنهاد شد. ما با همان روش قهرمان آسیا شدیم.
ماجرای کاپیتانی و دلخوری نامجو
مجید نامجومطلق در استقلال مصدوم شد ولی به نظرم یکی از مهمترین دلایل جدایی او از تیم ما، دلخوری اش بر سر ماجرای کاپیتانی بود. وقتی شاهرخ بیانی در سال ۶۸ دوباره به استقلال بازگشت، نامجومطلق مخالف کاپیتان شدن او بود و مسئله تا جایی بالا گرفت که پاییز آن سال منصور پورحیدری مجبور شد در جدال مقابل پرسپولیس مرحوم رضا احدی را به عنوان کاپیتان جلوتر از بقیه روانه میدان کند.
جدایی عابدزاده
صادقانه بگویم، احمدرضا عابدزاده به خاطر پول از استقلال جدا شد. البته در مورد او یک سوءتفاهم عجیب هم رخ داد. عابدزاده در قراردادش آورده بود که استقلال باید برایش یک خانه مسکونی بخرد. در بهار سال ۶۹ وقتی میخواستیم او را استقلالی کنیم و با این شرط مواجه شدیم، از امیر قلعهنویی پرسیدیم قیمت یک باب منزل مسکونی ۱۰۰ متری حدوداً چقدر است؟ امیر هم محله نازیآباد که محل سکونت خودشان بود را ملاک قرار داد و گفت ۱۵۰ هزار تومان. ما هم براساس همین رقم برنامهریزی کردیم ولی بعداً متوجه شدیم که یک باب منزل ویلایی در محله اختیاریه مد نظر قرار گرفته است!
جراحی با هزینه دولت
حالا که بحث عابدزاده مطرح شده اجازه بدهید این نکته را هم بگویم که آقای موسویان که اوایل دهه ۷۰ سفیر ایران در آلمان بود، با مدیران وقت باشگاه پرسپولیس رابطه بسیار گرمی داشت. پرسپولیسیها مقدمات حضور عابدزاده در آلمان و جراحی او در این کشور را با کمک موسویان فراهم کردند و تمام هزینههای جراحی هم توسط سفارت ایران و در واقع از جیب دولت پرداخت شد ولی عدهای سوءاستفاده کرده و آن را به نام پرسپولیس زدند.
دسته سوم
حضور استقلال در لیگ دسته سوم نه تصمیم من بود و نه تصمیم هیئتمدیره بلکه به واسطه سهمیهبندی اجتماعی بود که فدراسیون در اواخر سال ۷۱ و ابتدای سال ۷۲ انجام داد. در واقع آن سهمیهبندی یک قانون کاملاً مندرآوردی بود که ناکارآمدی اش هم ثابت شده و جمع شد.
اداره به شیوه گولدکوئیست
به نظر من الان استقلال به شیوه گولدکوئیست اداره میشود. نه تنها استقلال بلکه فوتبال ایران به همین شیوه اداره میشود. طبق قانون و قاعده باید ابتدا هیئتمدیره اعتبار لازم را تأیید کرده پس از آن براساس مبلغ مورد نظر هزینه شود ولی در حال حاضر ابتدا با ارقام بسیار گزاف بازیکنان را میخرند و پس از آن، چون نمیتوانند دستمزدشان را بدهند، دچار مشکلات فراوان و بدهیهای معوقه میشوند. در مورد بازیکنان و مربیان خارجی هم همین حکایت است و میبینید که چقدر در فیفا پرونده داریم.
ناهار خوردن ورمزیار
یک روز هنگامی که یوگنی سکوموروخوف سرمربی استقلال بود، مرا صدا زد و از صادق ورمزیار گلایه داشت. صادق آن زمان یکی از مهرههای کلیدی ما بود ولی سکوموروخوف میگفت: این بازیکن در مسیر منزل تا زمین تمرین یک ساندویچ میخرد و به عنوان ناهار میخورد. این اصلاً روش حرفهای نیست.
وسوسه بازیکنان با موتور و گوشت
باشگاه کشاورز در بهار سال ۷۰ سرمایهگذاری بسیار وسیع در فوتبال کرد و چند بازیکن ما را هم میخواست. آنها دنبال جواد زرینچه، رضا حسنزاده و صمد مرفاوی بودند. برای جذب این بازیکنان موتورسیکلت و گوشت در منازلشان فرستاده بودند! البته من یک شب به خانه حسنزاده رفتم و با کمک پدر مرحومش نگذاشتم از استقلال جدا شود ولی جواد زرینچه برای سروسامان دادن به زندگیاش ۲ سال راهی کشاورز شد و دوباره برگشت.
ازدواج، شرط دادن رضایتنامه!
یک روز برادر مهدی پاشازاده نزد من آمد و گفت این بازیکن از یک تیم اروپایی پیشنهاد دریافت کرده است. مهدی در آن زمان با ما قرارداد داشت ولی به برادرش گفتم اگر پاشازاده ازدواج کند، خودم رضایتنامهاش را صادر میکنم. بحث زندگی سالم و حرفهای برای من خیلی مهم بود. همین محمود فکری که حالا به یک سرمربی موفق بدل شده، من خودم برایش زن گرفتم و او را باجناغ علی نظری جویباری کردم.
مذاکره با حجازی
در سال ۶۸ شرایط به گونهای شد که احتمال داشت کادر فنی استقلال عوض شود. در آن زمان منصور پورحیدری فقید خودش ناصر حجازی عزیز را پیشنهاد کرد. قرار بود ناصرخان سرمربی شود و منصورخان هم مدیر فنی. مذاکرات را هم صورت داده بودیم، اما در آخرین لحظات عدهای زیر پای مرحوم حجازی نشستند و نظرش را عوض کردند. ایشان پیش من آمد و گفت اگر قرار است سرمربی شود، نمیخواهد مدیر فنی داشته باشد. در آن شرایط من هم تصمیم گرفتم با پورحیدری ادامه دهم.
جدایی در سال ۸۴
سال ۸۴ در کوران رقابتهای لیگ برتر من را از مدیریت باشگاه استقلال برداشتند و آقای حسین قریب آوردند. البته آن تغییرات نه به من مربوط میشد و نه به قریب. در واقع آن تغییرات به خاطر سیاست بود. استقلال را از من گرفتند و دست کسی دادند که الان به جرم اختلاس در زندان است. همانطور که به شما گفتم ما در مدیریت اصول حرفهای را رعایت نمیکنیم.
فرو رفتن در باتلاق
با توجه به مشکلات کنونی و گرفتاریهای مالی، اگر شرایط استقلال اصلاح نشود، آینده آن را بسیار خطرناک میبینم. استقلال در حال حاضر تا کمر در باتلاق فرو رفته اگر تصمیم درستی برایش گرفته نشود، تا سینه در آن فرو خواهد رفت.
مدیرعاملی استقلال
من با استقلال هم قهرمان آسیا شدهام، هم قهرمان لیگ و هم جام حذفی. افتخاراتی که خیلیها آن را ندارند ولی صادقانه میگویم اگر برای این باشگاه حرص و جوش میخورم اصلاً به خاطر بازگشت مجدد نیست، چون الان دیگر مدیرعامل شدن در استقلال به نفع من نیست. البته به عنوان یک استقلالی مشکلات و دغدغهها را میگویم، اما به شرطی که گوش شنوایی وجود داشته باشد. یک نکته بسیار مهم همین است که هواداران نباید اشتباه کنند. بعضی از آنها فکر میکنند، آدمها میتوانند باشگاه را نجات بدهند در صورتی که استقلال و به طور کلی فوتبال ایران مشکل ساختاری دارد و ساختار باید اصلاح شود.
بازگشت استرا
اگر شرایط برای بازگشت مجدد استراماچونی فراهم شود من واقعاً خوشحال میشوم که این مربی دوباره هدایت استقلال را برعهده بگیرد، اما به شرطی که واقعاً شرایط برای چنین کاری مهیا شود نه اینکه از اسم او برای آرام کردن هواداران استفاده ابزاری شود. اگر واقعاً میشد استراماچونی را برگرداندند و این کار را نکردند، کم کاری کردهاند، اما اگر از همان ابتدای کار میدانستند که شرایط برای بازگشت مهیا نیست ولی با این وجود وعده بیخودی دادند، ذهن هواداران را مشوش کردهاند.
آرزوی موفقیت برای مطلق
مجید نامجو مطلق یکی از سرمایههای باشگاه استقلال است و روی آن سرمایهگذاری کردهایم. امیدوارم این مربی بتواند در چنین برهه حساسی موفق شده و بتواند به استقلال کمک کند. کلاً پیشکسوتان استقلال باید حامی همدیگر باشند.
حرکت به سوی بحران
خصوصیسازی اگر به درستی انجام شود حرکت بسیار خوبی است ولی به نظرم با این شیوه که آقایان حرکت میکنند، در واقع شکل خصوصیسازی استقلال، این تیم را به سوی بحران سوق میدهد.
تقویت سرمربی
یکبار گفتم و حالا دوباره تکرار میکنم که اصرار من بازگرداندن استراماچونی است و دلم میخواهد او دوباره سرمربی استقلال شود ولی اگر چنین شرایطی فراهم نشد، بهتر است همین مجید نامجومطلق را تقویت کنیم و از وجود چهرههای ارزشمندی همچون صمد مرفاوی، عباس سرخاب، سهراب بختیاریزاده، مهدی پاشازاده، رضا حسنزاده، امیدرضا روانخواه و... برای کمک کردن به استقلال دعوت کنیم. دقیقاً مانند همان حرکتی که محمود فکری در نساجی انجام داد و با یک مجموعه کاملاً استقلالی نتایج بسیار خوبی گرفت.
بازیکنان سیگاری
تمام باشگاهها باید شرایط را بهگونهای فراهم کنند تا بازیکنان زندگی حرفهای داشته باشند. برخی از مربیان ما دقیقاً این کار را میکنند و برای شاگردان خودشان حکم معلم را نیز دارند. مرحوم منصور پورحیدری دقیقاً جزو همین دسته بود. حتی شاید فراتر از معلم. منصورخان برای شاگردانش حکم پدر را داشت. شاید باورتان نشود ولی گاهی اوقات حتی مشکلات خانوادگی بازیکنان استقلال را نیز حل میکرد. در مورد این شایعه تعداد معدودی از بازیکنان استقلال که تابستان سال ۷۰ قهرمان آسیا شدند، سیگار میکشیدند، بله! به هر حال برخی افراد اشتباهاتی میکردند و دقیقاً به همین خاطر میگویم باید زمینه برای زندگی حرفهای آنها فراهم شود.
چرا پرسپولیس حذف شد؟
هنوز هم این عبارت را گاهی اوقات میشنوم که میگویند وقتی استقلال در بنگلادش قهرمان جام باشگاههای آسیا شد، سطح کیفی مسابقات پایین بود. در کمال احترام باید بگویم چنین بحثی اصلاً درست نیست و فقط جنبه توجیه دارد. در آن مقطع شرایط فوتبال آسیا به لحاظ باشگاهی کاملاً متفاوت از الان بود. آن زمان تیمهای عربستانی، چینی و کرهشمالی از نظر باشگاهی قدرتمند بودند و خبری از نمایندگان ژاپن و کرهجنوبی نبود.
امکانات آن زمان نیز با شرایط کنونی اصلاً قابل مقایسه نیست. دوستانی که میگویند سطح کیفی جام باشگاههای آسیا پایین بود، چرا خودشان به این سؤال جواب نمیدهند که اگر واقعاً شرایط اینگونه بود، پس چرا پرسپولیس یکی، دو سال قبل از استقلال در همین مسابقات شرکت کرد و با ناکامی مقابل محمدبن بنگلادش از گردونه پیکارها حذف شد؟
نظر کاربران
لنگی جماعت کارش توجیه کردنه.
بابا مسعودشون اون موقع چندسالش بئده و کجا بوده؟
ماشالله استقلالیا همشون از کوچیک تا بزرگ ید طولایی در مغلطه گری و خزعبلبافی دارند!!
پاسخ ها
به اندازه یک شبه لنگ نمیشه